شرح و تفسیر

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
مثالهاى زیباى قرآن جلد 2
دورنماى بحث1 قرآن «ذکر» و پیامبر «تذکّر دهنده» است

«فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضینَ» ـ قرآن مجید پس از نقل گفت وگوى بهشتیان و جهنّمیان، این سؤال را مطرح مى نماید که چرا جهنّمیان (در دنیا) از تذکّر و یاد آورى رویگردانند؟

کلمه «تذکره»، که در این آیه شریفه آمده است، نُه بار در قرآن مجید تکرار شده است و اتّفاقاً در تمام این موارد نُه گانه، منظور از آن «قرآن مجید» است. کلمه «ذکر» که هم خانواده این کلمه است، پنجاه مورد در قرآن آمده است و در بسیارى از موارد، مراد از آن «قرآن مجید» است; مثلا در آیه 6 سوره حجر آمده است: «یاَاَیُّهَا الَّذى نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ اِنَّکَ لَمجْنُونٌ» که منظور از نزول ذکر بر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)همان نزول قرآن است.

به این جهت به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) که آورنده «تذکره»، «ذکر» و «قرآن مجید» است، «مُذکّر» اطلاق شده است. در آیات 21 و 22 سوره غاشیه آمده است: «فَذَکِّرْ اِنَّما اَنْتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِر; پس (اى پیامبرما! شما) تذکّر ده که تو فقط تذکّر دهنده اى. تو سلطه گر (و مسلّط) بر آنها نیستى که (بر ایمان) مجبورشان کنى!»

بنابراین، قرآن مجید «ذکر» است و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) «مذکّر» و یادآورى کننده. ولى افسوس که برخى از انسان هاى لجوج حاضر نیستند حتّى به تذکّرها و یاد آورى ها گوش بدهند، بلکه از آن فرار مى کنند.

«کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَة» ـ «حُمُر» جمع «حمار» است و چون مطلق است و قیدى ندارد شامل همه اقسام درازگوش مى شود; ولى منظور از «حمار» در اینجا «دراز گوش اهلى» تربیت یافته انسان نمى باشد; بلکه مراد «حمار وحشى» یا «گور خر» است(1)، زیرا اوّلا گورخر نسبت به «درازگوش اهلى» فرارى تر است; بنابراین از قیدِ «مستنفرة» (رمیده) که براى «حُمُر» آورده شده، معلوم مى شود گورخر مراد است.

ثانیاً: در آیه شریفه سخن از «حمار» و «شیر» است(2) و روشن است که «گورخر» با «شیر درنده» مناسب تر از «حمار اهلى» است; مخصوصاً که شیر علاقه خاصّى به شکار گورخر دارد و گورخرها در مقابل شیر خیلى وحشت مى کنند، به گونه اى که هرگاه از دور صداى شیر را بشنوند گیج مى شوند و عنان و اختیار از کف مى دهند و حتّى اگر به صورت یک گلّه هم باشند، پراکنده شده و فرار مى کنند.

حقیقتاً قرآن همه چیز را در سطح عالى بیان مى کند; مثال هاى قرآن هم در سطح بسیار بالایى است; یعنى کامل ترین نوع فرار در این مثال زیبا ترسیم شده است واین از شاخه هاى فصاحت قرآن مجید است.

راستى چرا بت پرستان از تذکّرات انبیاء فرار مى کنند؟ چرا از درهاى باز شده بهشت، که به سوى آن خوانده شده اند، به سوى جهنّم فرار مى کنند؟ چرا از نور به طرف ظلمت مى روند؟ چرا از مکان امن و امان به سمت پرتگاه ها و لغزشگاه ها مى روند؟

وقتى انسان به این آیات و امثال آن فکر مى کند و برخى روایاتى را که در این زمینه آمده است مورد مطالعه قرار مى دهد، اعجابش افزون تر مى شود.

بت پرستان لجوج به شکل هاى مختلف و بهانه هاى گوناگون از نداى حق فرار مى کردند; برخى از آنها براى جلوگیرى از نداى حق پنبه در گوش خود فرو مى کردند.

در یکى از روزهایى که «اسعد بن زرارة» ـ یکى از کفّار مدینه ـ براى تهیّه ساز و برگ جنگى و سایر مایحتاج خود، به مکّه آمده بود، عزم زیارت کعبه نمود، هنگام ورود در کنار در مسجدالحرام یکى از کفّار مکّه را مشاهده نمود که با کیسه اى پر از پنبه آنجا نشسته و به هرکس وارد مسجد مى شود سفارش مى کند که از این پنبه ها در گوش خود فروکند!

«اسعد» علّت این کار را جویا مى شود، به او مى گویند: در کنار خانه خدا «ساحر» و جادو گرى به نام «محمّد» نشسته که با سخنانش مردم را جادو مى کند. براى جلوگیرى از تأثیر سخنان او باید پنبه در گوش خود بنهید تا سخنانش را نشنوید و...(3)

عدّه اى دیگر به هنگام شنیدن سخنان منادیان حق انگشتان خویش را در گوش فرو مى کردند تامبادا سخنان جذّاب پیامبران خداوند را بشنوند; بلکه گاهى به این هم اکتفاء نمى کردند و لباس هایشان را نیز بر سر مى کشیدند تا به هیچ وجه سخن حق را نشنوند. حضرت نوح پیامبر(علیه السلام) در این مورد خطاب به خداوند چنین مى گوید:

 

وَ اِنّى کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَلَهُمْ جَعَلُوا اَصابِعَهُمْ فى آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَاَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اِسْتِکْباراً(4)

 

و من هر زمان آنها (مشرکان و بت پرستان) را دعوت کردم که (ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزى، انگشتان خویش را در گوش هایشان قرار داده و لباس هایشان را برخود پیچیدند، و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدّت استکبار کردند.

 

عدّه اى دیگر به هنگام تلاوت قرآن به ایادى خود دستور مى دادند که جنجال آفرینى کنند و با سوت و کف و داد و فریاد مانع شنیدن نواى زیباى قرآن شوند. خداوند کریم در آیه 26 سوره فصّلت در این باره مى فرماید:

 

وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَالْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ

 

کافران گفتند: به این قرآن گوش ندهید; و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید!

 

خلاصه این که بت پرستان و مشرکان به روش هاى گوناگون مردم را از شنیدن صداى حق فرارى مى دادند و مانع رسیدن نداى منادیان حق به گوش آنها مى شدند.

دوباره مى پرسیم:

چرا اینها از تذکّرات پیام آوران الهى فرار مى کردند؟

چرا دشمن نجات و هدایت و سعادت خویش بودند؟

جواب همه این سؤالات چهار جمله است: «لجاجت»، «حماقت»، «تعصّب بیجا» و «جهالت».

آرى! این امور است که مانع شنیدن سخن حق و باعث فرار انسان از حق مى شود.

خداوندا! به ماتوفیق ترک این رذائل چهار گانه را عنایت فرما تا بتوانیم نداى حق را با دل و جان پذیرا باشیم!


1 . «گورخر» مرکّب از «گور» به معنى «صحرا» و«خر» است ولذا به آن، خر وحشى» و «خر صحرائى» نیز مى گویند.(تفسیر نمونه، جلد 25، صفحه 263)
2 . «قسوره» از مادّه «قسر» (به معنى قهر و غلبه) گرفته شده و یکى از نامهاى «شیر» است و بعضى آن را به معنى «تیر انداز» و یا «صیّاد» نیز تفسیر کرده اند; ولى معنى اوّل در اینجا مناسبتر است . (تفسیر نمونه، جلد 25، صفحه 263)
3 . مشروح داستان «اسعدبن زرارة» را در جلد اوّل این کتاب، صفحه 23، مطالعه فرمائید.
4 . سوره نوح، آیه 7.
دورنماى بحث1 قرآن «ذکر» و پیامبر «تذکّر دهنده» است
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma