شرح و تفسیر آیه مثل

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
مثالهاى زیباى قرآن جلد 2
شکستن ارزش هاى کاذب از اهداف انبیاستمرض غرور را از دو راه مى توان درمان کرد:

«وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ; ] پیامبر ما! [ براى آنان مثال آن دو مرد را بزن!»

در این که آیا آن دو نفر، دو برادر بوده اند و یا دو دوست، بین مفسّران اختلاف است:

برخى معتقدند که آن دو، برادر بودند که هشت هزار درهم از پدر به آنها ارث رسیده بود. یکى از آنان مقدار کمى از آن چهار هزار درهم (سهم الارث) خویش را براى مخارج خود نگه داشت و با آن وسایل ساده اى براى زندگى تهیّه کرد و بقیّه را انفاق نمود; ولى دیگرى تمام سهم الارث را به مصرف خود رسانید و درهمى از آن را در راه خدا انفاق نکرد و صاحب سرمایه و باغ و زندگى مرفّهى گشت که آیات مذکور اشاره به داستان این دو برادر دارد.

برخى دیگر بر این اعتقادند که آن دو، دوست بودند و نسبتى با یکدیگر نداشتند.(1)

از مفادّ آیات قرآن استفاده مى شود که نظریّه دوم صحیح است; بنابراین، مراد از «رجلین» در آیه شریفه، دو دوست است، نه دو برادر.

مطلب دیگرى که از مفادّ آیات مى توان استفاده کرد، این است که ـ على رغم تصوّر بعضى ـ آیات صِرفاً به عنوان مَثَل بیان نشده، بلکه داستان حقیقى و واقعى است که در تاریخ گذشته رخ داده و خداوند آن را در قالب مثل بیان داشته است.

 

جَعَلْنا لاَِحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ اَعْناب وَ حَفَفْناهُما بِنَخْل وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً;

 

ما براى یکى از آن دو دوست، دو باغ مملوّ از انگور که گرداگردش را درختان خرما احاطه کرده بود و در میان این دو باغ، زراعت مفصّلى وجود داشت، قرار دادیم.

 

کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ اُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ فَجِّرنا خِلالَهُما نَهَراً وَ کانَ لَهُ ثَمَرٌ

 

هر دو باغ میوه هاى فراوانى داشت; به گونه اى که از چیزى فروگذار نکرده بود و چشمه اى جوشان نیز از میان این باغ ها جوشیدن گرفت و باغ از نظر آب خودکفا شده بود.

 

از عبارت «وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً» در مى یابیم که آب باغ مذکور قبلاً از خارج تأمین مى شده است; ولى اکنون خودکفا شده، آب آن از داخل تأمین مى گردد.

«فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ اَنـَا اَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ اَعَزُّ نَفَراً» ـ انسان هاى کم ظرفیّت و مغرور وقتى به نوایى مى رسند خود را گم مى کنند و گویا از زمین و زمان طلبکارند! برخى از آنان اگر به مقامى برسند دوستان قدیمى و دیرینه خویش را که سال ها در کنار هم بوده اند، به فراموشى مى سپارند و هنگام برخورد با آنها، به گونه اى رفتار مى کنند که گویا اوّلین بارى است که او را مى بیند. این باغدار ثروتمند مغرور نیز انسان کم ظرفیّتى است; وقتى باغ سرسبز و پرمیوه اش را ـ که چشمه هایى در میان آن روان است ـ مى بیند، مغرور مى شود و به دیگران فخر مى فروشد و نگاهى فخرآمیز به دوست قدیمى و مؤمن فقیر خود مى کند و مى گوید: «دارایى و ثروت و سرمایه من از تو بیشتر و کارگران و کشاورزان من از تو افزون تر هستند!

«وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما اَظُنُّ اَنْ تَبیدَ هذِه اَبَداً» ـ این باغدارِ ثروتمندِ کم ظرفیّتِ مغرور، در حالى که نسبت به خویشتن ظلم مى کرد وارد باغ خویش شد و گفت: فکر نمى کنم این باغ من نابود شدنى باشد! این باغ همیشه آباد و سرسبز خواهد ماند! نه خزانى خواهد داشت، نه آفتى خواهد گرفت و خلاصه از بین نخواهد رفت!

جمله «وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ» به این نکته اشاره دارد که هر ظالمى ابتدا بر خود ظلم مى کند، سپس بر دیگران; همان گونه که انسان هاى نیکوکار، نخست خود از کار نیک خویش بهره مند مى گردند و سپس دیگران.

به هر حال، این ثروتمند مغرور خدا را فراموش کرد، و از یاد برد که همان خدایى که این باغ را آباد کرده است، مى تواند در یک لحظه آن را نابود سازد; به گونه اى که هیچ اثرى از آن نماند.

«وَ ما اَظَنُّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ اِلى رَبِّى لاََجِدَنَّ خَیْراً مِنْها مُنْقَلَباً» ـ سرانجام به خاطر فخرفروشى، غرور و فراموشى خدا، منکر قیامت و روز جزا شد تا به آنجا که به دوست خود گفت: فکر نمى کنم قیامتى در کار باشد! آنچه درباره روز قیامت و جهان پس از مرگ مى گویند صحیح نیست; زیرا اگر قیامتى در کار باشد، باید بمیریم و اگر بمیریم باید از اموال و باغ ها و زراعتمان جدا شویم و من هم که نمى خواهم از دنیایم جدا شوم پس مرگ و قیامت را انکار مى کنم !

سپس گفت: بر فرض که قیامتى در کار باشد، در آن سرا نیز من مقرّب تر خواهم بود; چون اگر مقرّب نبودم، خداوند این قدر مال و ثروت به من نمى داد; این ثروت فراوان دلیل بر تقرّب بیشتر من است پس من در جهان آخرت نیز ـ اگر وجود داشته باشد ـ از تو در درگاه الهى مقرّب ترم!

بسیارى از ثروتمندان این گونه تصوّر مى کنند در حالى که نمى دانند این ها امتحان الهى است و چه بسا بلاى جان آنها گردد !

«قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ اَکَفَرْتَ بِالَّذى خَلَقَکَ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة» ـ رفیقِ مؤمنِ دریادلِ فقیرش، که دوست خود را از نظر روحى مریض دید، به فکر معالجه او برآمد، و با یک روانشناسى جالب به مداواى بیمارى غرور او پرداخت; زیرا بیمارى اصلى او غرور بود که آن هم از فراوانى نعمت نشأت گرفته بود. اگر غرورش درمان مى شد، بقیّه امراض روحى اش نیز معالجه مى شد.


1 . مرحوم طبرسى(قدس سره) در مجمع البیان، جلد 6، صفحه 468، به هر دو نظریّه اشاره کرده است.
شکستن ارزش هاى کاذب از اهداف انبیاستمرض غرور را از دو راه مى توان درمان کرد:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma