آیه شریفه فوق از مثال هاى عجیب قرآنى است و پیام مهم و بزرگى براى مسلمانان دارد. طبق این آیه، مسلمان واقعى نباید تنها به فکر اصلاح و حفظ عقیده و دین خود باشد، بلکه باید به فکر گسترش اسلام و هدایت بقیّه مردم نیز باشد. حفظ دین کارى شایسته و خوب است; ولى کافى نیست. یک مسلمان باید دائماً جوانه بزند، شاگرد تربیت کند، فرزندان خوب پرورش دهد، دوستان شایسته انتخاب و اصلاح نماید، خانواده اى نمونه پرورش دهد و از آنها حمایت کند تا کم کم استحکام یابند و مستقل شوند و خود آنها هر کدام روى خطّ تولید و رشد و حمایت و استحکام و استقلال قرار گیرند.
جامعه اسلامى به معناى واقعى کلمه، جامعه اى فزاینده، گسترش یابنده، زاینده و مولّد است، نه جامعه اى محدود که فقط در چهار چوب خود قرار گرفته و هیچ پیشرفت و ترقّى ندارد. این آیه به مسلمانان دستور مى دهد که به آنچه دارند، قناعت نکنند; بلکه در راه جهانى کردن اسلام ـ که تنها دین برحق است ـ سعى و تلاش کنند.
قرآن چه مى گوید! ما چه کرده و چه مى کنیم! و دیگران چه کرده اند! قرآن طبق این آیه سفارش مى کند که از تمام ابزار و آلات روز استفاده کنید، از فرستنده ها، ماهواره ها، کامپیوتر و اینتِرنت، مطبوعات و کتابها، مبلّغین، سینما و خلاصه از تمام امکانات جدید بهره گیرید و پیام اسلام را به تمام جهان برسانید.
آیا ما قرآن مجید را که نسخه اصلى سعادت بشر و حاوى بهترین معارف دینى است، تا کنون به وسیله ترجمه به زبان هاى مختلف دنیا عرضه کرده ایم؟ در حالى که انجیل تحریف شده و خالى از معارف مسیحیّت، به بیش از هزار زبان ترجمه شده و به تمام مردم جهان عرضه شده است!
آیا این استفاده کامل و بهینه از وسایل مدرن و پیشرفته روز است؟!
آیه مثل به حوزه هاى علمیّه پیام مى دهد که باید مبلّغین مبرّز و آماده و آشنا به زبان هاى مختلف دنیا داشته باشند که پاسخگوى در خواست هاى مکرّر داخل و خارج از کشور، در سراسر جهان باشند.
پس از فروپاشى شوروى، خلأ مذهبى عجیبى در اروپاى شرقى احساس شد و از آنجا که مسلمانانى در این کشورها بودند، زمینه پذیرش اسلام در سایر مردم این منطقه نیز وجود داشت; ولى متأسّفانه مبلّغین آشنا به زبان هاى آن منطقه به اندازه کافى نداشتیم تا از این فرصت طلایى استفاده کنیم; در حالى که «پاپ» دستور داد یک صد هزار روحانى مسیحى با هزینه نمودن یک صد میلیو ن دلار روانه اروپاى شرقى شوند و از این فرصت استثنایى بخوبى استفاده کردند و مردم را به مسیحیّت فرا خواندند!
حوزه هاى علمیّه، دانشگاه ها، حکومت هاى اسلامى، پدران، مادران، مربّیان، معلّم ها و... در این راستا مسؤولیّتى بس سنگین دارند.
بزرگان دین، در این زمینه، همانند سایر عرصه هاى اجتماعى و دینى موفّق بوده اند; به عنوان نمونه، حضرت على(علیه السلام)در عصرو زمان خود چه قدر سخنرانى کرد! چه قدر کلمات حکمت آمیز بیان فرمود! چه قدر نامه هاى سراسر حکمت و مملو از معارف نوشت! که نهج البلاغه گلچینى از آن است، و اى کاش سیّد رضىّ تمام آنچه از سخنان مولى را دیده بود جمع آورى مى کرد و به ما مى رساند!
على(علیه السلام)مردى است که همانند این مزرعه زاینده است، همواره به هدایت مردم و کارهاى عبادى و اجتماعى مشغول است. عدد هزار را در زندگانى على(علیه السلام) زیاد مى بینیم، آن حضرت از دسترنج شخصى خود هزار برده مى خرد و آزاد مى کند!(1)بعضى از شب ها هزار رکعت نماز مى خواند!(2) در یکى از شب هاى جنگ صفیّن، حضرت بیش از پانصد و بنا به قولى نزدیک به هزار نفر از یاران معاویه را کشتو با هر ضربتى تکبیر مى گفت!(3)
شیعیان على(علیه السلام) نیز باید در همه امور، مخصوصاً در این مسایل، از على(علیه السلام)پیروى کنند.
پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در صدر اسلام چه کرد؟ اسلامى که در مهد جاهلیّت و سرزمین خشک و سوزان; یعنى مکّه ظهور کرد چگونه بالنده و زاینده بود و جوانه هاى مختلفى زد که در مدّت کمتر از صدسال، اکثر نقاط دنیا را فتح کرد!
در آن زمان پنج تمدّن در گرداگرد مکّه وجود داشت; در قسمت شمال، تمدّن روم; در شرق، تمدّن ایران و در کنار آن تمدّن بابل; در عراق و در جنوب مکّه، تمدّن یمن و در غرب آن تمدّن مصر باستان بود; هنگامى که نهال نو پاى اسلام روئید و استحکام یافت و استقلال پیدا کرد، شروع به جوانه زدن نمود. در مدّت کمتر از صد سال، ایران، یمن، مصر و بابل را فتح کرد و آن جوانه ها سراسر این چهار تمدّن را پوشاند.
مسلمانان نیز باید چنین باشند; در حالى که متأسّفانه برخى از ما حتّى به تربیت فرزندانمان نمى پردازیم. برخى از انسان ها، صبح هنگام، زمانى که هنوز بچّه هایش از خواب بر نخواسته اند، از خانه بیرون مى روند; شب هنگام، زمانى که بچّه ها دوباره به خواب رفته اند، به خانه باز مى گردند و فرزندان خود را در خواب ملاقات مى کنند و هیچ اقدامى براى تربیت آنها نمى کنند.
آخرین نکته این که مسلمانان امروز، اگر بخواهند همچون مسلمانان صدر اسلام، دیگر کشورها را فتح کنند، اوّل باید خودشان را اصلاح کنند و اختلاف و تفرقه داخلى را تبدیل به وحدت و اتّحاد کنند; کتاب ها و روزنامه هایى که علیه یکدیگر مى نویسند، تبدیل به کتاب واحد کنند و به خارج ارسال دارند.