3 شکنجه عامل تکامل یا وسیله شکست!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
مثالهاى زیباى قرآن جلد 2
2 چرا آسیه تقیّه نکرد؟مثال پنجاه و هفتم : مریم بنت عمران

جبّاران و ستمکاران براى جلوگیرى از حقیقت طلبى و حق پرستى به ابزارهاى مختلفى متوسّل مى شوند که یکى از شایع ترین این ابزار، شکنجه است. فرعون «آسیه» را به روش هاى مختلف و بسیار جانکاه شکنجه کرد تا عزم آهنین و اراده پولادین او را شکست داده و او را از آئین الهى باز دارد; همان گونه که برخى از سست ایمان ها با شکنجه اى مختصر تسلیم مى شوند; امّا این زن به ظاهر ضعیف تا آخرین لحظه صبر کرد و در مقابل تمام ترفندهاى فرعون مقاومت کرد و هرگز تسلیم او نشد!

قطعاً زرق و برق و جلال و جبورتى بر تراز دستگاه فرعون وجود نداشت; همان گونه که فشار و شکنجه اى فراتر از شکنجه هاى فرعون جنایتکار نبود; ولى نه زرق و برق ، و نه فشار و شکنجه هیچ کدام نتوانست آن زن مؤمن را به زانو درآورد و او با این صبر و استقامت، شکنجه اى که ابزار شکست محسوب مى شود را وسیله تکامل خود قرار داد و جان خویش را در راه معشوق حقیقى فدا کرد.

 

قصّه ایمان آوردن آسیه

«آسیه» ملکه مصر به همراه همسرش فرعون براى تماشاى سحر ساحران و معجزه حضرت موسى(علیه السلام) به میدان شهر آمده بود. ساحران طناب ها و عصاهایى که درون آن خالى شده بود و جیوه در درون آن ریخته شده بود را در میدان بر روى هم انباشته کرده بودند تا بر اثر حرارت خورشید جیوه ها تبخیر شود و به این وسیله طناب ها و عصاها به حرکت درآید، آفتاب بالا آمد و همان گونه که جادوگران پیش بینى مى کردند طناب ها و عصاها همانند مار و اژدها به حرکت در آمد به گونه اى که به تعبیر قرآن مجید مردم خیال کردند که این ها مارهاى واقعى است(1)، خوشحال شدند و شروع به زدن کف و سوت کردند و به نفع فرعون و فرعونیان شعار دادند!

امّا این خوشحالى و گمراه کردن مردم طولى نکشید; نوبت به حضرت موسى(علیه السلام)رسید; او به دستور الهى عصاى خویش را بر زمین افکند; عصا به فرمان پروردگار ـ در میان حیرت و تعجّب مردم ـ به شکل مار عظیمى درآمد و تمامى طناب ها و عصاهاى ساحران را بلعید و سپس به سمت فرعون به حرکت خود ادامه داد.

با دیدن این نمایش قدرت، از سوى حضرت موسى(علیه السلام)، صحنه عوض شد و تمام آن شادى ها و هلهله ها و کف و سوت ها تبدیل به غم و اندوه و ناراحتى شد. رعب و وحشت تا استخوان هاى فرعون نفوذ کرد! دهان ها از تعجّب باز ماند، حدقه چشم ها از حرکت ایستاد، نفس ها در سینه حبس شد و خاموشى عجیبى تمام جمعیّت را فراگرفت!

فرعون باخود مى گفت: «نکند این مار مرا ببلعد!» این تفکّر و اضطراب در چهره او ظاهر شد. و با افتادن تاج از سرش کاملا نمایان گشت. جادوگران همه تسلیم شدند و در مقابل خداوند به سجده افتادند و تهدیدهاى فرعون هیچ تأثیرى در عزم و اراده آنها نگذاشت.

آسیه تمام این صحنه ها را دید و به فکر فرورفت و بالاخره بر اثر تفکّر و اندیشه، نور ایمان در قلب و جانش روشن شد. به مرور زمان و با تفکّر بیشتر شعله ایمانش شعلهورتر گردید تا جایى که تمام وجودش را فراگرفت; بلکه شعاع آن به خارج از وجودش نیز پرتو افشانى کرد.

آسیه در تنهایى به راز و نیاز با خداى خویش پرداخت و به انجام اعمال صالح مبادرت نمود; امّا فرعون که آثار ایمان را در همسرش مشاهده کرد; حقیقت را جویا شد. آسیه که عشق به معبود سراسر وجودش را فرا گرفته بود نتوانست این عشق مقدّس و شیرین را کتمان کند و به همسرش دروغ بگوید; بناچار حقیقت را بر ملا ساخت.

فرعون جبّار سخت عصبانى شد و او را تهدید کرد; امّا تهدیدها در او هیچ اثرى نداشت. به تعبیر حضرت صادق(علیه السلام) : «مؤمن از کوه محکم تر و پرصلابت تر است.(2)» که نه تنها بادها او را حرکت نمى دهند، بلکه او مسیر حرکت بادها را تغییر مى دهد.

اطرافیان شروع به نصیحت و سرزنش آسیه کردند: آسیه تو را چه مى شود؟! تو ملکه مصر هستى! غرق در ناز و نعمت مى باشى! این همه کنیز و نوکر و کلفت دارى! بهترین و زیباترین زندگى را در اختیار دارى! چرا به همه اینها پشت پا مى زنى؟!

امّا جواب آسیه در مقابل همه این سر زنش ها و اعتراض ها و نصیحت ها یک چیز بود و آن این که: «دست از ایمان به خدا بر نمى دارم.»

فرعون نمى توانست تحمّل کند که موسى در درون خانه اش نفوذ کرده و شریک زندگى اش را نیز از آئین فرعونى برگردانده است! اگر آسیه بر اعتقاد جدید خود باقى بماند، آبروى فرعون مى رود; به این جهت دستور نابودى آسیه را صادر کرد.

بدین منظور آسیه را به وسط بیابان خشک و سوزانى بردند، دست و پاهایش را با میخ بر زمین کوبیدند; سنگ سنگینى بر روى سینه اش نهادند. از آب و غذا محرومش کردند تا یا به آئین فرعون برگردد و یا جان ببازد! ولى آن بانوى قهرمان راه دوم را انتخاب نمود.

هنگامى که نفس هایش به شمارش افتاد و آخرین لحظات عمرش را سپرى مى کرد، دست به دعا برداشت: «پروردگارا! براى من خانه اى در بهشت در جوار خودت بناکن و مرا از دست فرعون و اعمالش رهایى بخش و مرا از این قوم ظالم نجات ده!»

خداوند، دعایش را اجابت نمود و نه تنها تقاضاهاى سه گانه اش را انجام داد; بلکه او را به عنوان الگوى زنان و مردان با ایمان معرّفى کرد و در کنار برترین زنان جهان قرار داد. در روایتى از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) آمده است:

اَفْضَلُ نِساءِ اَهْلِ الْجَنَّةِ خَدیجَةُ بِنْتُ خُوْیلَد، وَفاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّد، وَمَرْیَمُ بِنْتُ عِمْران، و آسِیَةُ بِنْتُ مُزاحِم اِمْرَأَةُ فِرْعَوْن

برترین زنان اهل بهشت چهار نفرند: «خدیجه» دختر خویلد ـ همسر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ـ و «فاطمه» دختر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و «مریم» دختر عمران ـ مادر حضرت عیسى(علیه السلام) ـ و «آسیه» دختر مزاحم و همسر فرعون.(3)

 

نکته جالب توجّه این که همسر فرعون با تقاضاهاى سه گانه خویش به هنگام شهادت، کاخ عظیم فرعون را تحقیر کرد و آن را در برابر خانه اى در جوار رحمت خدا، هیچ شمرد و به این وسیله به آنها که او را نصیحت مى کردند که این همه امکانات چشمگیرى که از طریق «ملکه مصر بودن» در اختیار توست، با ایمان به مرد شبانى همانند موسى از دست نده! پاسخ مى گوید و این درس عبرتى است براى همه!

پروردگارا! توفیق تحصیل و حفظ ایمان را تا لحظه آخر به همه ما عنایت فرما!

خدایا! ما در برابر وسوسه هاى شیطان ضعیفیم و اگر کمک هاى تو نباشد، ناتوان، ما را همواره یارى فرما! آمین یاربّ العالمین.

 

* * *

 



1 . این مطلب در آیه 66 سوره طه آمده است.
2 . کافى، جلد 5، صفحه 336. (به نقل از تفسیر نمونه، جلد 24، ص 169)
3 . درّالمنثور، جلد 6 صفحه 246 (به نقل از تفسیر نمونه، جلد 24، صفحه 303)
2 چرا آسیه تقیّه نکرد؟مثال پنجاه و هفتم : مریم بنت عمران
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma