شرح و تفسیر

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
مثالهاى زیباى قرآن جلد 2
دور نماى بحث1 انحصار طلبى بلایى خطرناک!

در آیات قبل سخن از «مَنّاعٌ لِلْخَیْر(1)» به میان آمده است. و به دنبال آن، داستان «اَصْحابُ الْجَنّة; صاحبان باغ» در قالب یک مثال زیباى قرآنى مطرح مى شود.

از تعبیرات این آیات شاید بتوان استفاده کرد که این داستان، بطور اجمالى، قبل از نزول قرآن در میان عرب مشهور بوده است ـ البتّه نه با این شرح و تفصیل ـ و قرآن مجید بابیان برخى از ظرایف و نکته هاى ریز این قصّه، سرنوشت و عاقبت افراد بخیل و «مَنّاعٌ لِلْخَیْر» را بیان مى کند.

داستان «صاحبان باغ» در قرآن به این شکل آمده است:

«اِنّا بَلَوْنا هُمْ کَما بَلَوْنا اَصْحابَ الْجَنّةِ» ـ اى پیامبر ما! ماافراد امّت تو را آزمایش مى کنیم، همان گونه که اصحاب الجنّة(2) و صاحبان باغ را در بوته آزمایش قرار دادیم.

در امّت هاى گذشته پدرى خیر خواه و نیکوکار بود که باغ بسیار وسیع و گسترده و خرّم و سر سبزى داشت. این انسان سخاوتمند به هنگام چیدن میوه هاى باغش فقراء و مستمندان را خبر مى کرد تا به باغ او بیایند و از آن استفاده کنند و سهم خود را ببرند. به واسطه همین نیکوکارى، باغ مذکور سال به سال آبادتر و پر ثمرتر مى شد.

پدر سخاوتمند از دار دنیا رفت فرزندان به جاى مانده از پدر ـ برخلاف او ـ انسان هاى بخیل و کوته نظرى بودند; آنها معتقد بودند که تمام باغ و میوه هاى آن حقّ خود آنهاست و هیچ کس در آن سهمى ندارد. زبان حال این جوان هاى ناپخته دنیاطلب این بود که راه و روش پدر ما اشتباه بوده است! چرا نیازمندان که هیچ زحمتى براى به ثمر نشستن این محصولات نکشیده اند و هیچ سرمایه اى براى این باغ هزینه نکرده اند، از میوه هاى باغ ما استفاده کنند؟!

آیا آنها از ما طلبى دارند؟! آیا ارث پدرشان را از ما مى طلبند!؟ ما باید راهى را در پیش بگیریم که حق را به صاحب حق ـ که همانا خودمان هستیم ـ برسانیم! اصلا به ما چه ربطى دارد که عدّه اى نیازمند و گرسنه اند! چرا انسان هاى نیازمند زنده اند; بروند وبمیرند!

آنها براى تحقّق بخشیدن به این افکار شیطانى، نقشه اى کشیدند:

«اِذْ اَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحینَ وَ لا یَسْتَثْنَوْنَ» ـ نقشه شیطانى آنها این بود که با یکدیگر هم قسم شدند که صبح هنگام، زمانى که همه مردم در خوابند; یعنى قبل از طلوع آفتاب و اوّل طلوع فجر، به همراه کارگران و غلامان خود به باغ بروند و بدون استثناء تمام میوه هاى باغ را(3) بچینند و بسته بندى کنند تا وقتى که فقراء و مستمندان خبردار مى شوند و براى گرفتن کمک به باغ مى آیند، کار تمام شده باشد و آنها بى نصیب شوند! این نقشه را کشیدند و به امید اجراى آن در صبحدم فردا به خواب فرور فتند.

«فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ» ـ «طائف» به معناى طواف کننده است، طواف کنندگان خانه خدا را به همین جهت «طائف» مى گویند. در ادبّیات عرب این لفظ بر «بلاى شبانه» نیز اطلاق مى شود. یکى از بلاهاى شبانه، سرقت ها و دزدى هاست که معمولا در شب رخ مى دهد و به این جهت به آن طائف گفته مى شود که دزد به هنگام شب در اطراف خانه مورد نظر مى چرخد و طواف مى کند تا نقطه آسیب پذیر را بیابد و از آنجا وارد شود. به هر حال، «طائف» در اینجا به معناى بلاى شبانه است.

صاحبان باغ به خواب فرو رفتند. آه مظلومان دامن آنها را گرفت و شبانگاه بلاى الهى بر باغ محبوب آنها نازل شد و تمام هستى آنها را نابود کرد.

«فَاَصْبَحَتْ کَالصَّریمِ» ـ صبح هنگام از آن همه میوه و طراوت و زیبایى و گل و بوته، هیچ خبرى نبود و بر اثر بلاى شبانه الهى، تمام آن باغ، همانند قطعه اى ذغال شده بود.

راستى چه بلایى نازل شده بود؟ شاید صاعقه بود. صاعقه اى از آسمان مأموریّت پیدا مى کند که در یک لحظه آن باغ سرسبز را باتمام میوه هایش تبدیل به خاک و خاکستر کند و این کار را انجام داد.

 

1 . این ها (مَنّاعٌ لِلْخَیْرِ) کسانى هستند که نه تنها بخیل هستند و از اموال خود به نیاز مندان کمک نمى کنند; بلکه مانع انفاق و کمک هاى دیگران نیزمى شوند!

2 . در مورد این که این باغ کجابوده، در میان مفسّران اختلاف است; برخى محلّ آن را «یمن» مى دانند; عدّه اى شهر بزرگ «صنعا» را احتمال داده اند; گروه سوم، محلّ آن را «حبشه» معرّفى کرده اند و گروه چهارم «شام» را انتخاب کرده اند و پنجمین نظریّه «طائف» را برگزیده است; ولى مشهور همان احتمال اوّل است. (تفسیر نمونه، جلد 24، صفحه 393)

3 . این تصمیم آنها نشانگر آن است که کار آنها ناشى از نیاز نبود; بلکه ناشى از بخل و ضعف ایمان بود; زیرا انسان هر مقدار نیاز داشته باشد، مى تواند مقدار کمى از محصول یک باغ پر در آمد را به نیاز مندان اختصاص دهد. البتّه برخى از مفسّرین جمله «ولایستثنون» را به گونه اى دیگر تفسیر کرده اند و آن اینکه «اصحاب الجنّة» به هنگام این تصمیم «الاّ ان یشاء اللّه» و به تعبیر فارسى امروز «ان شاء اللّه» نگفتند، یعنى آنقدر مغرور بودند که خود را از گفتن این جمله بى نیاز دیدند; ولى تفسیّر اوّل صحیح تر است; زیرا با اصل ماجرا تناسب بهترى دارد. (تفسیرنمونه، جلد 24، صفحه 394)

دور نماى بحث1 انحصار طلبى بلایى خطرناک!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma