شرح و تفسیر

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
مثالهاى زیباى قرآن جلد 2
دورنماى بحثعزّت در سایه ایمان

براى روشن شدن پیام آیه که از جهتى، مَثَل منحصر به فردى است، لازم است از چند آیه قبل مورد بررسى قرار گیرد.

آیات قبل از آیه مثل، در باره انتقادات و ایرادهاى واهى کفّار نسبت به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است که در ادامه به آن اشاره مى شود:

«وَ اِذا رَأَوْکَ اِنْ یَتَّخِذُونَکَ اِلاّ هُزُواً; اى پیامبر! هنگامى که این کفّار و مشرکین تو را مى بینند، تو را به باد استهزاء مى گیرند.»

یکى از عکس العمل هاى مستکبران و هوى پرستان در مقابل پیامبران و رسولان، استهزاء و تمسخر پیام آوران وحى الهى بوده، که این مطلب با نسبت هاى گوناگونى همراه بوده است; مثلا فرعون مستکبر که لاف خدایى مى زد و «اَنَا رَبُّکُمُ الاَْعْلى(1)» مى گفت، در مقام استهزاء حضرت موسى(علیه السلام) مى گوید: «اِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذى اُرْسِلَ اِلَیْکُمْ لََمجْنُونٌ(2); پیامبرى که به سوى شما فرستاده شده، مسلّماً دیوانه است!»

«أَهذَا الَّذى بَعَثَ اللّهُ رَسُولا» ـ استهزاء و تمسخرّ کفّار این بود که مى گفتند: «آیا این (حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله))، همان کسى است که خداوند او را به عنوان پیامبر(صلى الله علیه وآله)برانگیخته است؟!» یعنى او اگر رسول خداست، پس چرا مثل بقّیه انسان ها، غذا مى خورد، راه مى رود، سخن مى گوید، لباس مى پوشد و خلاصه تفاوتى با بقیهّ مردم ندارد; «ما لِهذا الرَّسُولُ یَأکُلُ الطَّعامَ وَ یمْشى فِى الاَْسْواقِ(3)» در حالى که رسول خدا باید از جنس فرشتگان باشد.

بطلان این سخن روشن است و حق این است که رسول خدا باید از جنس همان قوم و جمعیّت باشد(4) تا بتواند در دهاى آنها را بفهمد، مشکلات آنان را احساس کند و در نتیجه، درمان مناسبى براى آن بیابد; در حالى که اگر از فرشتگان باشد، دردها و مشکلات را احساس نمى کند، علاوه بر این که هیچ انسانى به حرف فرشتگان گوش نمى دهد زیرا مى گوید: فرشته که این حرف ها را مى زند، براى امثال خودش خوب است که شهوت ندارد و عصمت دارد; امّا ما، که عصمت نداریم و گرفتار شهوت هستیم، نمى توانیم همانند او عمل کنیم; ولى اگر رسول خدا از جنس انسان باشد این بهانه ها مرتفع است.

«اِنْ کادَ لَیُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَولا اَنْ صَبَرْنا عَلَیْها» ـ مشرکان پس از این تمسخر و استهزاء به یکدیگر مى گویند: «اگر مابر پرستش خدایانمان استقامت نمى کردیم، بیم آن مى رفت که ما را گمراه سازد! و این تحفه ها و بت هارا از ما بگیرد.»

البتّه در این دو گفتار مشرکان که در یک جا، نسبت جنون به حضرت مى دهند و در این جا، آن قدر احساس خطر مى کنند که مبادا سخنان پیامبر در آنها اثر کند ودست از بت پرستى بردارند، تناقض روشنى وجود دارد; زیرا هیچ کس از تأثیر سخنان یک مجنون بیمناک نیست، پس اگر مجنون است نباید از سخنان او ترسید و اگر مجنون نیست و سخنان درستى مى گوید، چرا سخنانش را نمى پذیرید! در واقع بى اساس بودن عقاید کفّار از سخنان خود آنان هویدا است.

خداوند نیز سه جواب به این گفتار باطل و متناقض داده است:

1 ـ «وَ سَوْفَ یَعْلَمُونَ حِینَ یَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ اَضَلُّ سَبِیلا» ـ هنگامى که عذاب الهى نازل شود و آنها مشمول غضب و عذاب خداوند شوند، آن گاه معلوم مى شود که چه کسى گمراه و در غیر مسیر حق است، آن زمان روشن مى شود که آیا شما کفّار و مشرکان مکّه بر حق بوده اید یا پیامبر(صلى الله علیه وآله) و فرستاده خداوند!

سؤال : چرا کفّار قبل از نزول عذاب الهى نمى فهمند که حق با چه کسى بوده است؟

پاسخ : هوى و هوس، پرده اى بر قلب کفّار انداخته است، به گونه اى که اجازه نمى دهد حقایق را درک کنند. هوى پرستى، بت پرستى، پول پرستى، مقام پرستى دنیا پرستى و مانند آن، حجاب هایى هستند که مانع درک کفّار مى شود و این موانع به گونه اى هستند که فقط با عذاب الهى برطرف مى شوند. به این جهت، فرعون طغیانگر هنگامى که اسیر چنگال رودخانه خروشان نیل شد و خود را در آستانه مرگ دید ـ همان کسى که به بنى اسرائیل مى گفت: «ما عَلِمْتُ مِنْ اِله غَیْرِى(5)» ـ و پرده هاى غفلت و تکبّر از دیدگانش کنار رفت; به این حقیقت اعتراف کرد: «اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ الَّذِى آمَنَتْ بِهِ بَنُوا اِسْرائِیلُ وَ اَنـَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ(6)» هرچند این ایمان فایده اى برایش نداشت.

به هر حال، هنگامى که عذاب خداوند نازل شود، پرده هاى غرور و غفلت و جهل کنار مى رود و آن گاه کفّار مى فهمند که چه کسى گمراه تر است.

سؤال : آیه شریفه در مقام پاسخ به کفّار است، آیا تهدید به عذاب الهى پاسخ محسوب شود؟

پاسخ : آرى! گاهى تهدید به عذاب، آخرین جواب است و هیچ جوابى جز آن و جود ندارد. جمعى از سوفسطایى ها هستند که منکر همه چیزند و در تمام امور، حتّى در وجود خود و در شک هاى خود شک مى کنند! فلاسفه بزرگ مى گویند: در مقابل سوفسطایى هیچ استدلالى کاربرد ندارد; چون هر دلیلى براى او اقامه شود مورد شکّ و تردید قرار مى گیرد، به این جهت، تنها پاسخ سوفسطایى این است که او را نزدیک خرمنى از آتش ببریم و به او بگوییم: آتش و جود ندارد و حرارت، خیالى بیش نیست ! سوختن مشکوک است ! در سوزانیدن شک داریم ! سپس این سوفسطایى را به طرف آتش ببریم، سوفسطایى عقب مى آید و کم کم اعتراف مى کند که آتشى و جود دارد و حرارتى هست و آتش مى سوزاند. و به تدریج این سوفسطایى تبدیل به یک فرد واقع گرا مى شود.

بنابراین براى انسان هاى لجوج متعصّب، جز عذاب الهى راه دیگرى، که افکار آنها را بیدار کند و پرده هاى غفلت را کنار بزند، وجود ندارد.

2 ـ «اَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواهُ اَفَاَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلا» ـ اى پیامبر! خداى این ها هوى و هوس آنهاست، کسى که خدایش هواى نفس اوست، چگونه قابل هدایت است! یعنى اى مشرکان و بت پرستان! این برخوردهاى بى ادبانه شما با پیامبر(صلى الله علیه وآله)و سخنان زشت شما در مورد آن حضرت، همه بر اثر هوى پرستى است و گرنه بطلان بت پرستى مطلب روشنى است.

اساساً حق بر کسى مخفى نمى ماند; بلکه این هوى و هوس هاست که نمى گذارد حق آشکار شود.

آیا در زمان حضرت على(علیه السلام) و معاویه «لعنة اللّه علیه» حقّ و باطل قابل تشخیص نبود!

در یک سو، حضرت على(علیه السلام)، کانون عدالت و عبادت و یارانش، مسلمانانى مخلص از اصحاب پیامبر خدا که تنها هدفشان جلب رضایت الهى بود و در سوى دیگر معاویه، کانون ظلم و تبعیض و عامل اضطراب و ناپایدارى در کشور اسلامى که اطرافیانش را با سفره هاى چرب و رشوه و مانند آن نگه داشته است، آیا تشخیص حق از بین این دو دسته مشکل است! نه، ولى هوى و هوس ها، سفره هاى رنگین، رشوه ها و سکّه ها، مانع تشخیص حق مى شود.

اى پیامبر! تونمى توانى این ها را نجات بدهى چون خداى آنها هواى نفس آنها است و واى به حال انسانى که خداى او هوى نفس او شود که این خطرناکترین لحظه زندگى اوست.

مورّخ مشهور «ویل دورانت» مى نویسد: «عدد اشیاى پرستیدنى نا محدود است... تقریباً مى توان گفت که هر حیوانى... در یک گوشه زمین روزى به عنوان خدا مورد پرستش بوده است.(7)» ولى در روایتى آمده است: «اَبْغَضُ اِله عُبِدَ عَلى وَجْهِ الاَرْضِ الْهَوى(8)» ـ طبق این روایت، بدترین و منفورترین بت پرستى ها، هوى پرستى است.

این بت، انسان را آلوده بسیارى از گناهان مى کند: شرابخوارى; اعتیاد; دزدى; قاچاق; آدم کشى; غارت و... . در عصر حاضر نیز بسیارى از کشتارهاى دست جمعى، نشأت یافته از پیروى انسان ها از هواى نفس است: قتل عام مردم هیروشیما توسّط آمریکا; بمباران شیمیایى مردم بى دفاع حلبچه توسّط رژیم بعثى عراق; زنده به گور کردن زنان و کودکان بوسنیایى; همه اثرات مخرّب حاکمیّت هواى نفس بر زندگى بشر است.

خلاصه این که، تشخیص حقّ و باطل امر مشکلى نیست مشروط بر این که انسان تابع هواى نفس نباشد.

3 ـ سومین پاسخ خداوند به سخنان مشرکان آیه مثل است، در این آیه خطاب به پیامبر اسلام و در پاسخ به سخنان مشرکان آمده است: «اَمْ تَحْسَبُ اَنَّ اَکثْرَهُمْ یَسْمَعُونَ اَوْ یَعْقِلُونَ; آیا خیال مى کنى که این ها گوش شنوا و عقل دانا دارند! نه، این ها همانند حیوانات از درک و فهم مسائل عاجزند; بلکه از چهار پایان گمراه ترند!» یعنى صداى حق و نشانه هاى خداوند سراسر جهان هستى را پر کرده است و آثار خداوند فراوان است، امّا شنیدن صداى حق، گوش شنوا و دیدن آثار حق، چشم بینا و عقل دانا نیاز دارد که کفّار ندارند. اگر تمامى جهان را نور آفتاب فرا گیرد، انسان نابینا قادر به دیدن آفتاب نیست! همچنین اگر انسان ناشنوایى در کنار ساحل دریا ایستاده باشد و امواج سهمگین دریا را نگاه کند، هرگز قادر به شنیدن صداى امواج نیست; کفّار نیز چنین اند که نه حق را مى بینند و نه سخن حق را مى شنوند و مانند حیوانات، بلکه پست تر از آنها هستند.

مشرکان که از شنیدن صداى حق عاجز و از درک آن ناتوانند; همانند حیوانات و چهار پا یانند; چرا؟

زیرا حیوانات و کفّار از جهاتى مثل هم هستند:

1 ـ حیوان مسائل را درک نمى کند; زیرا فهم و شعور ندارد و حرکت و کارهایش غریزى است; کفّار نیز فهم و شعور ندارند; به این جهت آفتاب حقیقت را نمى بینند.

2 ـ حیوانات احساس مسؤولیّت نمى کنند; حیوان مزرعه یتیم، موقوفه، ملک غیر و مانند آن نمى شناسد و حساب حلال و حرام را نمى کند و خود را در برابر این امور مسؤول نمى داند; چون درک نمى کند، بنابراین عدم احساس مسؤولیّت، ناشى از عدم درک است; کفّار نیز همانند حیوانات، احساس مسؤولیّت ندارند.

3 ـ حیوانات فرمانبردار غریزه اند ـ او نداند غیر اصطبل و علف ـ بت پرستان نیز همانند حیوانات تابع هوى و هوسند.

4 ـ حیوانات تا بع منطق نیستند و استدلال نمى فهمند، کفّار نیز از درک استدلال هاى قوى و محکم و در عین حال ساده قرآن مجید در امور مختلف، مخصوصاً در توحید و معاد، عاجزند و تنها بر سخن خود پا فشارى مى کنند و آن را تکرار مى کنند.

5 ـ حیوانات سود و زیان خویش را تشخیص نمى دهند، به این جهت، گاهى به سوى پرتگاه هاى خطرناک مى روند و گاهى به آب و آتش مى زنند و کارهایى از این قبیل انجام مى دهند; زیرا سود و زیان خویش را درک نمى کنند; کفّار و مشرکین نیز چنین اند; آنها نمى فهمند که عبادت بت ها و پیروى از هوى و هوس براى آنها فایده اى ندارد، و عزّت و سعادت و رستگارى در سایه توحید است; مشرکان این امور را نمى فهمند. به همین لحاظ مشرکان و کفّار در امور پنجگانه گذشته به حیوانات تشبیه شده اند.

«بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبِیِلا» ـ کفّار و مشرکان نه تنها همانند حیوانات فهم و شعور ندارند و احساس مسؤولیّت نمى کنند و بنده هوى و هوسند و تابع منطق نیستند و سود و زیان خود را نمى فهمند; بلکه از حیوانات گمراه تر و بدترند; زیرا حیوانات از جهات مختلف نسبت به کفّار و مشرکین برترى دارند:

1 ـ اگر حیوان در مرحله حیوانیّت مى ماند وترقّى نمى کند، به دلیل آن است که استعدادش بیش از این نیست; امّا انسان داراى استعدادى است که مى تواند از فرشتگان نیز سبقت بگیرد و به قول شاعر:

رسد آدمى به جایى که به جز خدا نبیند *** بنگر که تا چه حدّ است مقام آدمیّت

ولى بر اثر لجاجت و تعصّب، در مرحله حیوانیّت باقى مانده است; بنابراین مشرکین از حیوانات بدترند.

اگر شخص بى سرمایه اى وارد بازار شود و سودى نبرد، مورد ملامت دیگران نخواهد بود; امّا شخص سرمایه دارى که وارد بازار مى شود و هیچ سودى نمى برد، مورد سرزنش است; انسانى که ملائکه بر او سجده کرده اند، انسانى که خداوند به خاطر آفرینش او به خود آفرین گفت، انسانى که گل سرسبد موجودات و مخلوقات جهان آفرینش است، اگر سقوط کند، بدون شک بدتر از حیوان است!

2 ـ حیوانات به انسان خدمات زیادى مى کنند: برخى از آنان شیره جان خود را تبدیل به شیر نموده و تحویل انسان مى دهند شیرى که به تعبیر قرآن در آیه 66 سوره نحل، به قدرت خداوند، از میان غذاهاى هضم شده و خون، و به صورت خالص و گوارا تقدیم انسان مى شود! علاوه بر این بازدهى، گوشت و استخوان و پشم و پوست و حتّى خون این حیوانات نیز براى انسان ها یا حیوانات دیگر قابل استفاده است. علاوه بر همه اینها، حیوانات در امر حمل و نقل نیز مؤثّرند و اضافه بر همه این ها تسلیم انسان هستند(9).

امّا این مشرکان هوى پرست، نه تنها فایده اى براى جهان بشریّت ندارند، بلکه ضررهاى فراونى نیز دارند; ظلم و گناه، فساد، جنگ و خون ریزى از جمله ضررهاى انسان هوى پرست است، پس چنین انسانى از حیوان بدتر است.

3 ـ حیوانات بر اساس یک برنامه ریزى غریزى حرکت مى کنند; به عبارت دیگر فرمان خلقت، آنها را به سوى اهدافشان هدایت مى کند; اما مشرکانِ هوى پرست که هوى پرستى، هم پرده اى بر عقل آنها کشیده و هم فطرت آنها را پنهان نموده است، به این جهت، کفّار و مشرکان خطر گمراهى شان بیشتراست.

4 ـ حیوان هر چه خطرناک باشد، خطر و ضررش محدود است; مثلا گرگ به عنوان یکى از خطرناکترین حیوانات اگر به گلّه اى حمله کند، در نهایت ممکن است چند گوسفند را از بین ببرد; امّا هنگامى که این انسان هوى پرست سر از فرمان عقل برتافت و به دستور هواى نفس عمل کرد، در هیروشیماى ژاپن یک بمب اتمى مى اندازد و 85000 انسان را در یک لحظه از بین مى برد و تعداد زیادى را مجروح مى کند که پس از سال ها هنوز آثار آن جنایات از بین نرفته است.

آیا چنین انسان هایى پست تر از حیوانات نیستند!؟

5 ـ حیوانات کار خلاف و زشت خود را توجیه نمى کنند و آن را خوب جلوه نمى دهند، ولى این بشر دور افتاده از نور هدایت، جنایاتش را توجیه مى کند; به عنوان نمونه، آمریکاى جنایت کار، پس از ارتکاب جنایت بزرگ خود با بمب اتمى در دو شهر ژاپن، در توجیه جنایتش مى گوید: «اگرما دست به این بمباران نمى زدیم، جنگ طولانى تر مى شد و انسان هاى بیشترى کشته مى شدند!»

نتیجه: طبق آنچه گفته شد، انسان هوى پرست از حیوان گمراه تر است.

یکى از بزرگان مى گفت: اگر آیه شریفه مذکور نازل مى شد ولى جمله اخیر آن (یعنى، بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبِیلا) نازل نمى شد من دِق مى کردم! چون حیوانات بمراتب بهتر از برخى انسان هایند; امّا ذیل آیه به من آرامش مى دهد.


1 . سوره نازعات، آیه 24.
2 . این اتّهام اختصاص به برخى از پیامبران ندارد; بلکه طبق آیه 52، سوره ذاریات، اتّهام جنون و سحر به تمام پیامبران نسبت داده شده است !
3 . سوره فرقان، آیه 7.
4 . به همین جهت خداوند متعال در آیه 164، سوره آل عمران، بشر بودن رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را یکى از منّت هاى الهى بر بشر مى داند.
5 . سوره قصص، آیه 38 .
6 . سوره یونس، آیه 90 .
7 . تاریخ تمدّن، جلد اوّل، صفحه 72 به بعد.
8 . المحجّة البیضاء، جلد 8، صفحه 44.
9 . در آیات 5 تا8 سوره نحل به منافع مختلف حیوانات براى انسان اشاره شده است.
دورنماى بحثعزّت در سایه ایمان
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma