روزى ابوحنفیه ـ یکى از پیشوایان چهار گانه اهل سنّت و امام و رهبر حنفى ها ـ به خدمت امام صادق (علیه السلام)مى رسد و بر کار فرزند آن امام ـ حضرت کاظم(علیه السلام)ـ خرده گیرى مى کند! که فرزند شما در مسجد نماز مى خواند و مردم از جلوى او (بین او و جاى سجّاده اش) عبور مى کردند و او هیچ عکس العملى نشان نمى داد(1).
امام صادق (علیه السلام)فرمودند: سّر این مطلب را از خود ایشان بپرسید. ابوحنیفه همان اعتراض را خدمت امام کاظم (علیه السلام)مطرح کرد. حضرت در جواب فرمودند: «اِنَّ اللّهَ الَّذى اُصَلّى لَهُ اَقْرَبُ اِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ، اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ نَحْنُ اَقْربُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ; خداوندى که ]عبادت او را به جا مى آورم و او را پرستش مى کنم[ و برایش نماز مى گزارم، از رگ قلب به من نزدیکتر است همان گونه که در قرآن فرموده است: ما به انسان از رگ قلبش نزدیکتریم!»(2) وقتى با چنین خدایى که این قدر به من نزدیک است، راز و نیاز مى کنم اگر مردم از جلوى من رفت و آمد کنند، چه اشکالى دارد!
واقعاً خداوند به انسان بسیار نزدیک است; پس چرا شرم و حیا نمى کنیم؟! معلوم مى شود که معناى این آیه را نفهمیده ایم یا آن را باور نکرده ایم; بنابراین باید صبح و شام این آیه شریفه را زمزمه کنیم و همواره به یاد آن باشیم تا باور کنیم!
* * *