شرح و تفسیر

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
مثالهاى زیباى قرآن جلد 2
آیا آیه فوق از امثال القرآن است؟1 تنوّع مثال هاى قرآن

«وَلَقَدْ صَرَّفْنا فى هذَا الْقُرْآنِ لِلنّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَل» ـ کلمه «صَرَّفنا» از مادّه تصریف است; «تصریف» به معنى «تبدیل کردن، جابه جا نمودن و تغییر دادن» است. به «صرّاف» از این جهت «صرّاف» مى گویند که دائماً ارزهاى مختلف را به یکدیگر تبدیل مى کند; ریال را به دلار و دلار را به دینار تبدیل مى کند و همچنین سایر ارزها.

«علم صرف» را نیز به این جهت «علم صرف» نامیده اند که کلمه واحدى را به اشکال مختلف و گوناگون در مى آورد و به الفاظ متفاوت تغییر مى دهد: ماضى، مضارع، اسم فاعل، اسم مفعول و مانند آن، جمع و تثنیه، مذکرّ و مؤنث، مخاطب و مغایب و متکلّم و... .

خداوند متعال، در این آیه شریفه مى فرماید که ما در این قرآن، مثال هاى مختلف و گوناگونى بیان کردیم و براى مردم، یک موضوع را در لباس هاى متفاوت و مختلف در آوردیم و خلاصه مثال هاى متنوّعى بیان کردیم تا انسان هدایت شود.

«وَکانَ الاِنْسانُ اَکْثَرُ شَىْء جَدَلا» ـ «جَدَل» یعنى چه؟

جدل به معناى «تابیدن طناب» است; اگر طناب خوب پیچیده و تابیده شود، عرب مى گوید: «جدلت الحبل» ـ این لفظ در مورد دو نفر که با هم کشتى مى گیرند و به یکدیگر مى پیچیدند نیز اطلاق مى شود; همانطور که در مسائل فکرى و منطقى نیز اگر دو نفر باهم به بحث بپردازند و در مباحثه، افکار آنها به همدیگر بپیچد نیز این لفظ استعمال مى شود.

نتیجه این که: «جدل» در ابتدا به پیچ و تاب طناب اطلاق شده است، سپس این مفهوم توسعه یافته و به هر نوع پیچ و تاب مادّى، هرچند به صورت گلاویز شدن دو انسان به یکدیگر باشد، نیز اطلاق گردیده و سپس در یک مفهوم و سیعتر، بر گلاویزى فکرى و منطقى نیز استعمال شده است. با توجّه به توضیح بالا معناى آیه شریفه روشن مى شود.

خداوند در قرآن مجید، براى هدایت انسان، از مثال هاى متنوّع و مختلف استفاده کرده است; ولى این انسان، در مقابل حق به جدال بر مى خیزد و بیش از هر موجود با شعور دیگرى، جدل و ستیزه مى کند. انسان موجودى مجادله گر است و این سبب مى شود که در مقابل حق تسلیم نشود; به همین جهت در صدر اسلام، افرادى بودند که همه روز پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را مى دیدند و آیات الهى را از زبان مبارک آن حضرت(صلى الله علیه وآله)مى شنیدند; ولى ایمان نمى آوردند و بى ایمان از دنیا مى رفتند. در مقابل، افرادى هم بودند که پیامبر(صلى الله علیه وآله)را ندیدند و باشنیدن یک آیه از آیات دلنشین قرآن، ایمان آوردند. علّت این امر روشن است; آن افراد انسان هاى مجادله گر و ستیزه جویى بودند که تمام حقایق را با مجادله منقلب مى کردند; امّا آنهایى که از دور جرعه هدایت را چشیدند و به حقّانیّت دین پیامبر ایمان آوردند، انسان هاى حقیقت طلب و هدایت جویى بوده اند، که این شرط اصلى هدایت است.

خداوند متعال در آغاز سوره بقره، در یک جمله کوتاه به این مطلب مهم اشاره کرده است: «ذالِکَ الکِتابُ لارَیْبَ فیهِ هُدًى لِلْمُتَّقینَ; این قرآن هدایتگر پرهیزکاران است». زیرا منظور از پرهیزکارى و تقوا در این آیه شریفه تقواىِ مصطلح و معروف نیست; بلکه مراد از کلمه «متّقین» انسان هایى است که تعصّب و لجاجت و عناد بى جا در برابر حق ندارند; قرآن نیز براى چنین انسان هایى مایه هدایت است; امّا کسانى که اهل تعصّب و لجاجت و عناد در برابر حق مى باشند، قرآن نه تنها آنها را هدایت نمى کند، بلکه باعث گمراهى بیشتر آنان مى گردد!

ابولهب ها و ابو جهل ها که از قرآن بهره اى نبردند، فاقد شرط حق پذیرى بودند و بدیهى است که براى بهره مندى از برکات نعمت هدایت، علاوه بر لزوم فاعلیّت فاعل، قابلیّت قابل نیز لازم است; مثلا همانگونه که بارانِ زلالِ شفّاف براى روییدن گیاهان لازم است، زمین مساعد و آماده رویش را نیز مى طلبد.

آیا آیه فوق از امثال القرآن است؟1 تنوّع مثال هاى قرآن
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma