شرح و تفسیر

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
مثالهاى زیباى قرآن جلد 2
دور نماى بحث1 آیا این مثل براى دنیاى کفّار است، یا براى آخرت آنها؟

«وَالَّذیِنَ کَفَروُ اَعْمالُهُمْ کَسَراب بِقیعَة» ـ براى روشن شدن معناى آیه شریفه لازم است دوکلمه «سراب» و «قیعة» روشن شود.

«سَرابْ» از ماده «سَرْب» به معناى حرکت در سراشیبى است; عرب، لغات بسیار دقیقى دارد; مثلا، براى حرکت در سراشیبى، لغت خاصّى و براى حرکت در سربالایى، لغت دیگر و براى حرکت در زمین هموار، لغت سومى وضع کرده است; یعنى، براى حالت مختلف یک عمل، لغات و یژه اى وضع مى کند. به این جهت براى حرکت در سراشیبى کلمه «سَرابْ» وضع شده است و به کسى که گرفتار سراب مى شود « سَرَبْ» مى گویند. گاهى به حرکت آب جارى هم «سَرْب» مى گویند; چون آب همیشه در سراشیبى حرکت مى کند; امّا از نظر علمى سراب شبیه آب است; ولى آب نیست.

سراب از نظر علمى، نتیجه شکست نور(1) است.

گرماى زیاد سطح زمین سبب رقیق شدن لایه هاى هواى نزدیک به زمین مى گردد; نورى که از آسمان از لایه هاى غلیظ تر به رقیق تر مى رسد شکسته مى شود تا به حدّى که بازتاب کلّى مى یابد و رنگ آبى آسمان را منعکس مى کند و در این صورت لایه هاى نزدیک به سطح زمین که نور را باز مى تابانند مانند سطح آب به نظر مى رسند که به آن سراب مى گویند.

بعضى از دانشمندان داستان سعى صفا و مروه حضرت هاجر را نیز از همین باب دانسته اند. خلاصه داستان چنین است:

هنگامى که حضرت هاجر در سرزمین حجاز براى یافتن آب روى کوه صفا رفت، سرابى را روى کوه مروه مشاهده نمود، به همین خاطر دوان دوان به سوى آن حرکت کرد; امّا آبى نیافت، دوباره به کوه صفا نگاه کرد، سرابى را در آنجا نیز دید، باز دوان دوان سوى کوه صفاحرکت کرد; امّا در آنجا نیز آبى نیافت; این رفت و آمد را با تصوّر یافتن آب و مشاهده سراب، هفت بار انجام داد تا این که به قدرت خداوند متعال از پائین پاى حضرت اسماعیل چشمه زمزم جوشیدن گرفت و آنها نجات یافتند!(2)

به هر حال، معناى سراب از نظر لغت و علم امروز روشن شد; ولى هیچ کدام مورد نظر آیه نیست; بلکه مراد از سراب در اینجا، معناى کنایى آن مى باشد که عبارت است از هرچیزى که دور نماى جالب و زیبایى دارد; ولى توخالى است.

کلمه «قیعه» به معناى بیابان و کویر و جاى بى آب و علف است. در بیان این که کلمه «قیعه» جمع است یامفرد، برخى آن را مفرد مى دانند و برخى جمع; ولى انصاف این است که این کلمه مفرد است; همان گونه که «سراب» مفرداست.

کسانى که نور ایمان در دل آنها خاموش شده است و بى ایمانند، اعمال خیرشان، عباداتشان، سجده هایشان، انفاق هایشان، کمک هاى مردمى آنها و... همانند سرابى است که در بیابانى خشک و سوزان و بى آب و علف خود نمایى مى کند.

«یَحْسَبُهُ الظَّمْئانُ ماءً» ـ «ظَمَأ» به معناى تشنگى است و «ظَمْئَان» انسان تشنه را مى گویند.

سراب به گونه اى جاذب است که شخص تشنه در بیابان، آن را آب مى پندارد و به سوى آن حرکت مى کند.

«حَتّى اِذا جائَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً» ـ انسان تشنه به سوى آب خیالى حرکت مى کند تا این که به آن محل مى رسد; ولى آبى نمى یابد، باز به نقطه اى که از آنجا حرکت کرده بود، مى نگرد، سرابى مى بیند، به آ نجا باز مى گردد; ولى بازهم آبى نمى یابد و همچنان تشنه باقى مى ماند، بلکه تشنگى او بر اثر این رفت و آمدها بیشتر مى شود. کفّار هم مانند این انسان هاى تشنه اند که به سوى اعمال خود حرکت مى کنند تا در صحنه قیامت از اندوخته هاى خود بهره اى ببرند; ولى چیزى نمى یابند و تشنه و دست خالى مى مانند!

«فَوَجَدَ اللّهَ عِنْدَهُ فَوَفّاهُ حِسابَهُ» ـ کفّار پس از مرگ، تشنه اعمال صالح مى شوند; از دور، کوهى از اعمال و رفتار خویش را مى بینند، به سوى آن حرکت مى کنند; امّا هنگامى که نزدیک مى شوند، چیزى نمى یابند; بلکه خداوند را آنجا مى یابند (عظمت خداوند، یاعذاب او را); خداوند حسابشان را تصفیه مى کند و جزاى اعمال زشتشان رابه آنها مى دهد.

«وَاللّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ» ـ و خداوند در قیامت، بى درنگ به حساب بندگان مى رسد. حساب روز قیامت با محاسبه هاى عادى، خیلى پیچیده به نظر مى رسد که براى رسیدگى به تک تک آنها نیاز به زمان بسیار طولانى است; زیرا بررسى رفتارهاى آشکار و پنهان تمام انسان ها از ابتداى خلقت تا قیام قیامت که با دست، زبان، پا، چشم، قلب، دل، گوش و سایر اعضاى بدن انجام داده اند کار بسیار مشکلى است و زمان زیادى نیاز دارد.

ولى در روایتى مى خوانیم که: «اِنّهُ تَعالى یُحاسِبُ الْخَلائِقَ کُلَّهُمْ فِى مِقْدارِ لَمْحِ الْبَصَرِ; خداوند حساب تمام مخلوقات (اوّلین و آخرین را) در یک چشم برهم زدن رسیدگى مى کند.(3) آرى «وَاللّهُ سِرِیعُ الْحِسابِ.

امّا چگونه چنین چیزى ممکن است؟

براى دستیابى به پاسخ این پرسش لازم است که به برخى از پدیده هاى ساخت بشر توجّه کنیم:

مثلا، جعبه سیاهى که در سیستم هاى حفاظتى هواپیماها جا سازى مى کنند، این جعبه سیاه در واقع یک سیستم نظارتى است که تمام حرکات و دستورات خلبان را با دقّت زیر نظر دارد که در صورت بروز کوچکترین اخلال یا نقص فنّى هواپیما، علت را بى درنگ مشخّص مى نماید; حتّى اگر هواپیما سقوط نماید و تمام خلبانان آن نیز از بین بروند، این جعبه سیاه علّت سقوط را معلوم مى سازد.

نمونه دیگر، رایانه هاى اطّلاعاتى است، مثلا رایانه هایى که براى سازمانهاى مختلف جاسوسى با برنامه هاى پیشرفته طرّاحى مى شود، قادرند در مدّت زمان کوتاهى، اطلاعات دقیقى را در اطراف یک حادثه ارائه دهند.

و یا نمونه ساده تر آن، همین دستگاه هاى کامپیوترى کنترل ورود و خروج کارمندان یک اداره است که با دقّت زیادى زمان ورود، زمان خروج، تأخیر ورود و یا غیبت کارمند را با تعیین دقیق روز و ساعت آن معیّن مى نماید و بر اساس محاسبه دقیق، میزان حقوق هر کارمند را مشخّص مى سازد.

اعمال انسانى نیز زیر نظر دستگاه هاى نظارتى خدواند ضبط و ثبت مى شود، به همین خاطر خداوند متعال بایک نگاه به روح هر انسان، حاصل عمر کوتاه یا طولانى او را به دست مى آورد «وَاللّهُ سَریعُ الْحِسابِ».

معمولا در کارهاى سرعتى دقّت کافى وجود ندارد; ولى در اینجا، على رغم سرعت کار، دقّت کافى نیز هست و هیچ چیزى از قلم نمى افتد; حتّى سخنان انسان نیز محاسبه مى شود. معاذبن جبل از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) پرسید: «یا نَبِىَّ اللّهِ وَ اِنّا لَمُؤاخَذُونَ بِما نَتَکَلَّمُ بِه; یا رسول اللّه! آیا سخنان و حرف هاى ما نیز در روز قیامت مورد محاسبه قرار مى گیرد ؟ حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) در پاسخ فرمودند: فَهَلْ یَکُبُّ النّاسُ فى النّارِ عَلى مَناخِرِهِمْ اِلاّ حَصائِدُ اَلْسِنَتِهِمْ(4); مگر چیزى غیر از سخنان انسان است که او را با رو به آتش جهنّم مى اندازد؟»

یعنى نه تنها سخنان انسان محاسبه مى شود، بلکه خطرش از سایر اعمال بیشتر است و اگر سایر اعمال، انسان را به صورت طبیعى وارد آتش کند، سخنان، انسان را با رو در آتش مى افکند! مخصوصاً که بیشترین گناهان کبیره با زبان انجام مى شود; بنابراین باید مواظب تمام اعمالمان باشیم که در قیامت تک تک آنها مورد حساب و کتاب الهى قرار مى گیرد، مخصوصاً زبان که خطرش بیشتر است.

نتیجه این که، طبق این آیه شریفه، اعمال کفّار به سرابى تشبیه شده است که از دور، نمایى دارد; ولى وقتى که به آن نزدیک مى شوند، واقعیتّى ندارد و دردى از صاحبش درمان نمى کند.


1 . به عنوان مثال، اگر قاشقى به صورت مایل در لیوان آبى قرار گیرد، کج یا شکسته به نظر مى رسد که بر اثر شکست نور است.
2 . شرح این داستان را در تفسیر نمونه، جلد اوّل، صفحه 539 مطالعه فرمائید.
3 . مجمع البیان، جلداوّل، صفحه 298 .
4 . میزان الحکمه، باب 3568، حدیث 17914
دور نماى بحث1 آیا این مثل براى دنیاى کفّار است، یا براى آخرت آنها؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma