این قسم از توحید به این معنى است که همه افعال و حرکات و فعّالیّت ها به او بر مى گردد. هرچه همه دارند، از ناحیه خداوند است; حتّى پیامبران و اولیاء اللّه و ائمّه(علیهم السلام) هم با اذن خداوند حیات و تحرّک و فعّالیّت دارند; بنابراین شیعه که قائل به توسّل به بزرگان دین است، معنایش این نیست که آن بزرگان، به صورت مستقل کارى مى کنند و در عرض قدرت خداوند، قدرتى هستند; بلکه ما از آنها مى خواهیم که به اذن پرودگار کارى انجام دهند و یا از خداوند بخواهند که حاجات ما را برآورده کند.
اگر عیساى پیامبر(علیه السلام)کورى را شفا مى دهد و یا مرده اى زنده مى کند یا مجسّمه اى از پرنده اى مى سازد و در آن مى دمد تا به پرواز درآید، و یا مریض هاى صعب العلاج را شفا مى دهد، همه این ها به اذن خداوند است; نه این که حضرت مسیح(علیه السلام) خود به صورت مستقل قادر به انجام این امور است; همان گونه که در آیه 49 آل عمران و آیه 11 سوره مائده نیز به این مطلب تصریح شده است.
اشتباه وهابیّت در اتّهام شیعه و برخى از مذاهب اهل سنّت به شرک، از همین جا نشأت مى گیرد; آنها تصوّر مى کنند که ما براى اولیاءاللّه نقش مستقل از خداوند قائلیم و آنها را در عرض خداوند مى دانیم; در حالى که ما در مورد اولیاءاللّه و ائمّه معصومین(علیهم السلام) همان اعتقادى را داریم که خداوند در مورد حضرت عیساى مسیح(علیه السلام)بیان کرده است; که به آن اشاره شد.
خوشبختانه برخى از دانشمندان روشنفکر و نقّاد اخیراً متوجّه این خطاها و اشتباهات شده و کتاب هایى در این زمینه منتشر کرده و دست به اصلاح اعتقادات خود زده اند.(1)