جايگاه و سهم دعا در حل مشکلات مردم؟

دعا چه جايگاه و سهمی در حل مشکلات دارد؟ آيا صحيح است که به نام دعا مردم را از تدبیر امور، عمل، تحقيق، درمان و توسعه باز داريم؟!

دین و مذهب هرگز دعا را جانشين اسباب و علل قرار نداده، بلكه آن را چيزى مافوق آنها قرار داده؛ یعنی همان جا كه هيچ راه و وسيله ديگرى جز دعا برای شخص وجود ندارد و تنها روزنه اميد استمداد از نيرويى مافوق، نيروى لايزال مبدأ جهان هستى است. در این صورت مفهوم دعا درخواست فراهم شدن اسباب و عواملى است كه از دايره قدرت انسان بيرون باشد از كسى كه قدرتش بى پايان و هر امر ممكنى براى او آسان است.
ضمن اینکه دعا تنها الفاظ و به اصطلاح لقلقه لسان نيست؛ بلكه يك نوع آمادگى روحى و شايستگى معنوى و خودسازى است كه مى تواند در سلسله علل قرار گيرد و علّت ناقصه اى را كامل كند؛ زيرا فضل بى پايان خدا به اندازه شايستگيها و لياقتها به افراد مى رسد و بنابراين كسب شايستگى و لياقت مى تواند منشأ فضل و فيض تازه اى گردد.

نسبت صریح «ذنب» به پیامبران در قرآن!

قرآن در سوره فتح، آیات 1 و 2 مى‏ فرمايد: «ِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقِيما». همچنین در سوره شعراء، آيه 14 می فرماید: «وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ». در آیه اوّل گناهانی با لفظ «ذنب» به پیامبر اسلام نسبت داده می شود و در آیه دوم نیز حضرت موسی به خاطر قتل یک جوان قبطی خود را گناهکار می داند؛ با توجه به این که ما پیامبران را معصوم می دانیم، مقصود از «ذنب» و گناهان نسبت داده شده به ایشان چیست؟!

ذنب در لغت به معنای تبعات و دنباله های یک کار است و از آنجا که دعوت پیامبر اسلام(ص) به سوی حق تبعاتی برای او داشت، خداوند می فرماید به واسطه فتحی که در صلح حدیبیه برای مسلمانان پدید آمد، خداوند همه این تبعات و دیگر تبعات را هم چون اتهامات گناه آمیزی که مشرکان به آن حضرت زده بودند را زائل و پاک کرد. پس چنین رفتارهایی در نگاه مشرکان گناه بوده نه اینکه واقعا این گونه باشد. درباره موسی(ع) نیز همین مفهوم جاری است یعنی او نگران نگاه فرعونیان در گناه دانستن عمل قبلی اش بود.

قیام حسین بن علی(ع) قیامی کور بود!

با توجه به مناسبات عصر حسین بن علی و دنیا زدگی مردم و بی اعتنایی آنها به حق جویی و با توجه به سنگینی کفّه قدرت به نفع بنی امیّه و کم بودن امکان پیروزی برای حسین بن علی، چرا ایشان اقدام به قیام کرد؟! آیا چنین قیامی مصداق قیام کور نیست؟

اولا: اگر امام حسین(ع) تشنه قدرت بوده و قصد قیام کور داشتند، بعد از شهادت برادرشان این کار را می کردند؛ اما چون معاویه خود را عامل به قرآن و سنت معرفی کرده بود، حجت شرعی برای این کار نداشتند. از طرفی معاويه هرگز تقاضاى بيعت نكرد.
ثانیا: ایشان بر اساس تمام بودن حجت حداقلی ظاهری (دعوت عراقیها و ضعف یزید) و بر اساس احساس تکلیف و انگیزه های دینی اقدام به قیام کرد. بعضى معتقدند كه واقعاً در كوفه يك زمينه صددرصد آماده اى بود و يك جريان غير مترقَّب اوضاع را دگرگون كرد. از نظر تاريخى اگر امام حسين به آن نامه ها ترتيب اثر نمى داد، به طور مسلّم در مقابل تاريخ محكوم بود.
ثالثا: امام حسین(ع) با درخواست بیعت یک فاسق روبرو بود و نمی توانست با چنین شخصی بیعت کند. یزید که فاقد هرگونه صلاحیتی برای اداره امور مسلمین بود، بعد از رسیدن به قدرت در اولین اقدام از امام حسین(ع) تقاضای بیعت کرد. در چنین شرائطی امام حسين(ع) فرمود: «هرگز شخصى همانند من، با مردى همانند وى بيعت نخواهد كرد».
رابعا: انگیزه امام انجام وظیفه ای دینی بود نه انگیزه ای مادی و سیاسی؛ بسیاری از انبیاء و اولیاء الهی و آزادگان جهان با وجود موانع و آماده نبودن زمینه ها بر علیه وضع موجود اقدام به قیام کردند؛ چرا که اعتراض و اصلاح طلبی در امور جامعه خود را وظیفه خود می دانستند. نمی توان درباره هر واکنش اجتماعی با معیار اقتصاد یا «منافع» تحلیل ارائه داد. امام به منظور اصلاح امّت جدّش و جامعه اسلامى قیام کرد و اگر دست به این کار بزرگ نمى زد به یقین امروز خبرى از اسلام نبود.
خامسا: شهادت امام حسین(ع) موجب بیداری امت شد و «پیروز حقیقی» او بود؛ قیام ایشان اگرچه در ظاهر سرکوب شد اما زمینه ساز قیام های بعدی علیه یزید شد. حرکت اصلاح گرانه امام حسین، خون غیرت و حق طلبی را در رگ های بسیاری از انسان های نخوت زده به جریان انداخت.

علت توقف جنگ «صفین» در آستانه پیروزی؟

چرا امیرالمومنین (ع) در صفین به مالک اشتر دستور توقف جنگ را دادند؟

بالا بردن قرآنها بر سر نيزه ها توسط سپاه شام به دستور عمرو عاص، توطئه ای بود که از سوى منافقان و افراد نفوذى در سپاه امام على(ع) تقویت و تکمیل شد. آنها ساده لوحان سپاه امام را فریفتند و با شدّت از امام خواستند كه جنگ را متوقف كند. آنها امام(ع) را تهدید کردند که اگر دستور بازگشت به مالك ندهی تو را خواهيم كشت، در اين هنگام امام(ع) در برابر پيشنهاد حكميت، تسليم شد تا مشكل عظيم ترى را با مشكل كوچك ترى برطرف سازد.

علت پیروزی های مسلمانان صدر اسلام؟

امام علی(ع) علت پیروزی های مسلمانان در صدر اسلام را چه می داند؟

امام علی(ع) علت پيروزی های مسلمانان صدر اسلام را اخلاص و ايمان آنها معرفی می كند و می فرمايد: «ما در ركاب رسول خدا(ص) [مخلصانه مى جنگيديم و در راه پيشبرد اهداف آن حضرت گاه] پدران و فرزندان و برادرها و عموهاىِ خود را از پاى درمى آورديم. این ايثار و فداكارى، باعث افزايش ايمان مى شد و ما را در شاهراه صبر و استقامت در مقابل دشمن، ثابت قدم مى ساخت. هنگامى كه خداوند صدق و اخلاص ما را ديد ذلّت را بر دشمنان ما نازل كرد و پيروزى را به ما عنايت فرمود تا آنجا كه اسلام در همه جا استقرار يافت».

 

شرط پیروزی و موفقیت در کارها

از ديدگاه امام علي(علیه السلام) شرط پیروزی و موفقیت در کارها چیست؟

از ديدگاه امام علي(ع) پیروزی و موفقیت در گرو سه چیز است: «اندیشیدن در اصل کار» و «عمل کردن با بصیرت و آگاهی» و «مطالعه درباره نتیجه آن کار» که آیا به سود انسان است یا به زیان او؟ درباره دليل آن، امام(ع) می فرماید: «آن کس که بدون آگاهی و مطالعه کافی به انجام کار بپردازد همچون کسی است که از بیراهه می رود ولی آن کس که از روی آگاهی عمل می کند همچون رهروی است که در جاده روشن گام بر می دارد و بزودی به مقصد می رسد».

دلیل قبول «حکمیّت» توسط امام علی(ع)

پاسخ امام علی(علیه السلام) به کسی که در مورد قبول «حکمیّت» بر ایشان ایراد گرفت چه بود؟

امام علی(ع) در پاسخ به یکی از منتقدان حکمیت، اين حقيقت را بيان مى كند كه نيّت اصلى من، ادامه جهاد تا پيروزى بود به خصوص اين كه ما در آستانه پيروزى قرار داشتيم و من با تمام قوت و قدرت، حاضر به ادامه اين راه بودم و لذا شما را از حكميّت نهى كردم ولى شما افراد ضعيف الاراده و عصيانگر و نافرمان، حاضر به انجام اين كار نبوديد بنابراين، من چاره اى جز قبول حكميّت نداشتم و اكنون شما فراموشكاران برگشته ايد و به من ايراد مى كنيد.

نظر امام سجّاد (ع) درباره پيروز كربلا؟

امام سجّاد (ع) در جواب سؤال از پيروز جنگ كربلا چه فرمودند؟

امام سجّاد(ع) در پاسخ شخصى كه از ايشان پرسيد چه كسى در كربلا پيروز شد؟ فرمودند: «زمانى كه وقت نماز شد، اذان و اقامه بگو، پيروز را مى‌شناسى». مفهوم كلام ايشان اين است كه سؤال كننده خيال ‌كرده در كربلا نبرد براى حكومت بود؛ در حالي كه نزاع براى مكتب بود. لذا بنى اميّه طرفدار مكتب جاهليّت و بنى هاشم و خاندان پيامبر(ص) خواستار مكتب توحيد بودند؛ اكنون بايد ديد كدام مكتب حاكم است؟ آيا مكتب آنها يا مكتب ما؟ هنگام گفتن اذان و اقامه است كه مى‌توان فهميد كه غلبه كننده، پيامبر(ص) و خاندان او هستند.

راه پیروزی بر «دشمن» در بیان امیر مؤمنان (ع)

امام علی (ع) در حکمت 174 نهج البلاغه، چه راهکاری را برای پیروزی بر دشمن معرفی می نماید؟

امام علی(ع) در تبین راه پیروزی بر دشمن می فرماید: «كسى كه سرنيزه خشم را براى خدا تيز كند توانايى بر قتل سردمداران باطل پيدا خواهد كرد»، در واقع امام(ع) راه رسيدن به پيروزى را در آمادگى كامل، خلوص نيت و توكل بر خدا می داند. همچنین قرآن می فرماید: «سست نشويد، شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد». خشم غالبا نكوهيده است؛ اما اگر انسان به سبب آشكار شدن منكر، تعرض به نواميس و... ، براى خدا خشمگين شود، در این حال تمام نيروهاى انسان بسيج شده و گاه يك انسان قدرت چندين نفر را پيدا کرده و آماده مبارزه مى شود.

سه احتمال در معنا و مفهوم «ظهور»؟!

درباره معنا و مفهوم ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) چه نظراتی مطرح شده است؟

در اينكه معنای ظهور امام زمان(عج) چيست؟ سه احتمال داده شده كه با هم قابل جمع است: 1. ظهور بعد از محجوب بودن و استتار باشد. اين معنا مختص فهم شيعى است كه معتقد به غيبت براى امام زمان(عج) است. 2. اعلان انقلاب و قيام به جهت پياده كردن اسلام ناب و در سايه حكومت عدل باشد. اين مفهوم با ديدگاه امامى و ديگران نيز سازگارى دارد. 3. پيروزى و سيطره بر عالم است. اين معنا بعد از آن حاصل مى شود كه حضرت از پرده غيبت به در آمده و امور او سر و سامان یابد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الباقر عليه السّلام :

بَلا فى اِثْنَيْنِ مِنْ اَصْحابِهِ قالَ: فَلمّا مَرَّبِها تَرَقْرَقَتْ عَيْناهُ لِلْبُکاءِ ثُمَّ قالَ: هذا مَناخُ رِکابِهِمْ وَ هذا مُلْقى رِحالِهِمْ وَهيهُنا تُهْراقُ دِماؤُهُمْ، طوبى لَکِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَيْکِ تُهْراقُ دِماءُ الاحِبَّةِ.

بحارالانوار، ج 44، ص 258