درخواست حاکمیتی انحصاری توسط حضرت سلیمان!

آیا تقاضای قدرت و حاکمیت منحصر به فرد توسط حضرت سلیمان، نشانه بخل نیست؟! و آیا با مقام عصمت ایشان سازگار می باشد؟!

تقاضای حضرت سليمان به معنی انحصارطلبی نيست تا برداشت بخل از آن شود، بلکه می تواند به معنای یکی از این احتمالات باشد: 1) ایشان از خداوند خواست كه معجزه ويژه اى به او دهد همان گونه كه هريك از انبيا براى خود معجزه ويژه اى داشتند و این به معنای انحصارطلبی و بخل ایشان نیست. 2) طبق نظر برخی از مفسرین، آن حضرت در بیان چنین درخواستی از سوی خداوند مأذون بودند و اگر چنین درخواستی صحیح نبود، خداوند به ایشان چنین اذنی نمی داد. 3) مقصود ایشان داشتن ملكى بود که ديگرى در زمان ایشان چنين ملکی نداشته باشد، نه دیگری از پیامبران و... تا روز قیامت. 4) مقصود حكومتى بود كه الهی باشد نه از راه ظلم، تا مردم نتوانند درباره آن چون و چرا کنند.

حرکت تاریخی امام حسین(ع) قیام اصلاح طلبانه یا سودای تشکیل حکومت؟

آیا امام حسین(ع) قیام کرد؟ اگر قیام کرده بود چرا فرزندانش را با خود برد؟! و اگر قصد قیام داشت، چرا به اندازه کافی آذوقه به همراه نبرد؟! ایشان تنها از سوی عده ای دعوت به تشکیل حکومت شده بود و به این نیت سفر کرد!

انحرافات تدریجی پیش آمده در جامعه اسلامی سبب قیام امام حسین(ع) علیه آنها شد. این حقیقت، در سخنان آن حضرت که هدف حرکت اصلاح طلبانه خود را امر به معروف و نهی از منکر و احیای سنت رسول خدا(ص) و امام علی(ع) معرفی می کند به راحتی قابل مشاهده است. ایشان اگرچه خود را برای حکومت محق تر از هر کس می دانستند و این موضوع را بارها هنگام توضیح دلایل شان برای سرباز زدن از بیعت با یزید، صریحا اعلام کردند، اما سخنان مرگ آگانه شان در کنار عدم انصراف از ادامه مسیر کوفه هنگام رسیدن خبر خیانت کوفیان، بهترین گواه بر این حقیقت است که هدف والای حضرت اباعبدالله نه سودای قدرت و حکومت، بلکه قیام برای اصلاح جامعه اسلامی بود.
بله در این مسیر اگر امور به گونه ای جریان می یافت که حضرت می توانست با رهبری یک حکومت متمرکز در کوفه، به اهداف اصلاح گرانه شان جامه عمل بپوشانند، حتما از چنین امری استقبال می کرد، اما از آنجایی که افق نگاه حضرت بسیار بلند و هدف گذاری های شان سطح بندی های مختلفی داشت، با محقق نشدن آن هدف نیز ایشان به گونه ای دیگر به هدف اصلاح گرانه شان رسیدند یعنی با تقدیم خون خود و اصحاب با وفای شان و رسوا ساختن بنی امیه.
درباره چرایی همراه ساختن خانواده نیز باید گفت که این رفتار علاوه بر حکمتی که در رسواسازی حکومت اموی به وسیله سخنرانی های حضرت زینب و سایر افراد کاروان اسیران داشت، امری مرسوم در بین اعراب آن زمان بوده است، آن چنان که می بینیم که حتی پیامبر(ص) نیز در جنگ های شان، همسران شان را همراه با خود می بردند.

حکمت آفرینش میکروب های خطرناک، و مسئله عدل الهی؟!

آفرینش ميكروب های خطرناك چگونه با عدل الهی سازگار است؟!

اولا: شرور اموری «عدمی» هستند، یعنی مثلا وقتی می گوییم بیماری، منظورمان عدم سلامت است. امر عدمی نمی تواند منتسب به خالقی باشد.
ثانیا: شرور اموری «نسبی» هستند نه مطلق. یعنی از آنجا که بدی ذاتی آن امر نیست، برای صدق وصف بدی برای آن نمی توان به صورت کلی و مطلق حکم داد. به تعبیر دیگر برای صدق وصف «بد» برای هر پدیده، پای عنصری به عنوان «ملاک مقایسه» به میان می آید که چیزی جز دیدگاه و منافع شخصی ما نیست.
ثالثا: میکروب ها نیز مثل همه آفریده های الهی بنا به ضرورتی خلق شده و فعال شدن دستگاه ایمنی بدن و تقویت آن منوط به فعالیت میکروب هاست. خارج از بدن نیز میکروب ها فواید بسیار زیادی در تجزیه فضولات و لاشه های حیوانات مرده و تبدیل و بازیابی آنها به عناصر حیاتی ای چون ازت و هیدروژن و اکسیژن دارند.

اثبات نامحدود بودنِ «قدرت» و «علم» خداوند

امام علي(ع) در خطبه 163 نهج البلاغه، نامحدود بودنِ «قدرت» و «علم» خداوند را چگونه اثبات مي كند؟

امام علي(ع) در خطبه 163 «نهج البلاغه»، درباره «قدرت» و «علم» نامحدود خداوند می فرماید: «خداوند، اشياء را از موادّى كه ازلى باشند يا ابدى نيافريد؛ بلكه آنچه را آفريد [همه بى سابقه بود و] براى هر يك حدّى قرار داد و به آنچه صورت بخشيد، تصوير زيبايى داد، هيچ چيز در برابر قدرتش ياراى مقاومت ندارد و از اطاعت كسى يا چيزى نفعى عايد او نمى شود، علم او به مردگانِ پيشين همچون علمش به زندگانِ باقى است و دانشش به آنچه در آسمان هاى بالاست همچون دانش او به آنچه در طبقات پايين زمين است، مى باشد».

دلالت آیات قرآن بر موضوع «بداء»؟

آیا به مساله بداء در آیات قرآن اشاره ای شده است؟

در سوره های متعددی از قرآن به معنای اصطلاحی بداء اشاره شده است؛ در بعضی از این آیات به این معنی تصریح شده است و در برخی نیز مفهوم بداء مورد تایید قرار گرفته است. بنابراین‌ بداء، یعنی تغییر و تبدیل آنچه که قبلا قلم قضاء آن را رقم زده‌ است، مانعی ندارد و یک مسئله قرآنی است و خدا چنین قدرتی‌ را دارد و دست خدا بسته نیست.

حمله اعراب به ایران، نتیجه تحریک جاه طلبانه سلمان فارسی!

آیا درست است که ورود اعراب به ایران به تحریک شخص سلمان فارسی بوده و او اعراب را نسبت به نقطه ضعفهای ایرانیان آگاه ساخت؟! آیا او آدم جاه طلبی بوده که به خاطر سهیم شدن در قدرت، اسلام آورد؟!

اولا: سلمان یک دهقان زاده جهانگرد بود؛ او در هیچ ساختار دیوانی یا نظامی طبقاتی ساسانیان حضور نداشت تا اطلاعاتی از سازمان های دیوانی و نظامی ایرانی داشته باشد. ضمن اینکه از زمانی که سلمان فارسی در پی حقیقت، از ایران خارج شده بود، تا زمانی که نبردهای مسلمانان با امپراتوری ساسانی درگرفت، چندین سال گذشته بود. طبیعی است در طی این زمان، بسیاری از اموری که ممکن است امروز اسرار جنگی و امنیتی به شمار آیند، فردا روز چیزی جز یک مشت اطلاعات سوخته و بی مصرف نباشند.
ثانیا: منابع تاریخی شهادت می دهند که حضور سلمان فارسی نه تنها به گسترش درگیری و جنایت های جنگی نیانجامید، بلکه برعکس موجب جلوگیری از خونریزی شد. او هنگامی که لشکر مسلمانان به مدائن رسید، از در صلح جویی با مردم شهر صحبت کرد و با تدبیر خیرخواهانه موجب تسلیم بدون درگیری شهر تیسفون و پیوستن چهار هزار نفر از سپاهیان ایران به لشکر اسلام شد.
ثالثا: سلمان فارسی به قدری زاهد بود که زیر سایه درختان و دیوارها می زیست و با ساختن خانه برای خودش مخالف بود، تا آنکه به اصرار یکی از دوستانش به اقامت در منزلی رضایت داد که بسیار کوچک و ساده بود. سهمی که از بیت المال می گرفت را به نیازمندان می داد و از راه سبدبافی و کارهایی از این دست، ارتزاق می کرد. چگونه می توان چنین شخصی را به قدرت طلبی و جنگ افروزی متهم کرد؟!

خداوند و خلق موجودی که از نابودیش عاجز باشد!

آیا ممکن است که خداوند بتواند چیزی خلق نماید که خودش قدرت نابودی آن را نداشته باشد؟!

هنگام بحث های علمی گاهی به مسائلی برمی خوریم که به تعبیر دانشمندان، «صورت مسأله» آنها غلط است. بی جواب ماندن این گونه سؤالات نه از جهل دانشمندان که از جواب نداشتن آن پرسش هاست. این مسأله نیز چینن است. یعنی عقلا محال و ممتنع‏ است و این امتناع نه از اين جهت كه قدرت پديدآورنده ناقص و نارساست، بلكه از این جهت که خود آن ذاتا امكان پذيرش هستى را ندارد.

اگر بگوییم «خدا جسمى را بسازد» منظورمان این است که آن جسم «مخلوق» باشد و طبعا هر مخلوقی «محدود و فناپذیر» است. اما وقتی مى گویيم «نتواند آن را از بین ببرد»، مفهومش اين است كه آن جسم «نامحدود و فناناپذیر باشد». بنابراين صورت سؤال به اين شكل در مى آيد كه آيا خداوند مى تواند جسمى را بسازد كه هم «محدود» باشد و هم در عین حال «نامحدود» باشد؟! اين همان جمع ميان دو نقيض است و اجتماع نقیضین امری محال است. همچنین هرگاه فرض كنيم كه اين موجودی که توسط خدا خلق شده، فناپذير نباشد در اين صورت بايد فرض كنيم كه او «واجب الوجود» است و نتيجه آن اين است كه يک شئ در يک آن هم «ممكن الوجود» و هم «واجب الوجود» باشد. به عبارت ديگر، از این جهت كه «مخلوق» خداوند است بايد «ممكن الوجود» باشد؛ ولى از اين جهت كه فناناپذير است ناچار بايد «واجب الوجود» باشد.

به هر حال قدرت الهی با همه اطلاقش، شامل «محال ذاتی» نمی شود؛ و البته اين به معنای محدوديت قدرت الهی نيست. زيرا خروج «محال ذاتی» از قلمرو قدرت الهی حاصل كاستی و نقصان در قدرت خداوند و فاعليت او نيست؛ بلكه نقص و اشكال در «محال ذاتی» است که قابليّت تحقق ندارد و امری ناشدنی است.

خداوند و خلق یک خدای دیگر!

خداوند که قادر مطلق است، آیا می تواند یکی همانند خودش را بیافریند؟

چيزى كه ذاتا محال يا مستلزم محال باشد مورد تعلق قدرت واقع نمى شود و فرض چنین خدای مخلوقی نیز از این قسم محالات است. زیرا این خدای دوم در عین اینکه به اعتبار مخلوق بودن باید «ممکن الوجود»، «محدود و متناهی» و «متأخر» از خدای اول باشد، اما به اعتبار اینکه خداست لازم است «واجب الوجود ، اول و نامتناهی» باشد و چنین فرضی منجر به تناقض است.
ضمن اینکه ممکن نیست که جهان چندین خدا داشته باشد و براهین مختلفی در صدد اثبات این موضوع هستند که خدای جهان یکی است و نمی تواند خدایان متعددی وجود داشته باشند؛ چون خدایی که توسط خدای اول آفریده شده از آنجا که باید مثل خدای آفریدگار اولی باشد، لازم می آید که در کنار خدای آفریدگارش خدایی کند؛ این چندگانگى بر مخلوقات و نظام حاکم بر جهان اثر مى گذارد و نتیجه آن تضارب خدایان و عدم وحدت نظام آفرینش خواهد بود و باعث نابودی نظام هستی می شود.

گستره مفهوم «امانت» و «خيانت»؟

گستره مفهوم «امانت» و «خيانت» تا چه حد است؟

امانت از صفاتى است كه در رابطه خلق با خالق، و انسان ها نسبت به يكديگر و هم انسان نسبت به خودش و هم نسبت به محيط زيست او تاثیر گذار است.  كتاب هاى آسمانى و آيين هاى الهى، امانت هاى خدا در نزد مردم هستند.  نعمت هاى معنوى و مادى كه خداوند در جسم و جان انسان آفريده، همگی امانت هاى او هستند.  اموال و ثروت هاى مردم، پست ها و مقام هاى اجتماعى، امانت هايى هستند كه مردم مأمور به حفظ آنها می باشند.  فرزندان در دست پدر و مادر، و شاگردان در نزد معلّمان، همه امانت هاى الهى محسوب مى شوند.  آب، خاك، هوا و هر آنچه خداوند براى زندگى و حيات بشر در جهان طبيعت آفريده است، هر كدام امانتى گرانبها در دست انسان ها بوده، كه خيانت نسبت به آنها گناهی بزرگ محسوب می شود.  پيامبر(ص) به «ابوذر» می فرماید: «گفتگوهای مجالس خصوصى، امانت است و افشاء سرّ برادرت خيانت مى باشد».  با توجه به وسعت مفهوم «امانت» و «خيانت» و گستره دامنه آن در ابعاد مختلف، اهميت اين فضيلت اخلاقى بيش از پيش آشكار مى شود.

 

راه پيش گيری از «خيانت»؟

راه پیش گیری از «خیانت» چیست؟

پرورش روح امانت داری و پیشگیری از خیانت، در سايه تقويت ايمان امكان پذير است؛ زيرا با اعتقاد و اطمینان به رازقيّت خداوند، کمبودی احساس نمی شود، تا به خیانت منجر شود. از سویی توجه به عواقب معنوی و مادی خيانت، يکي از اسباب پيشگيري از آن است. اميرمؤمنان على(ع) می فرماید: «سر رشته كفر خيانت است». پيامبر اکرم(ص) می فرمایند: «اگر خیانت در خانه اى وارد شود، آن را ويران کرده و بركات الهى آن را آباد نخواهد كرد». بديهى است، خیانت درجامعه نیز آن را ويران کرده و از بركت خالى مى کند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمام عليٌّ(عليه السلام)

الإيثارُ أشرَفُ الکَرَمِ

ايثار، برترين بخشندگى است

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 22