پاسخ اجمالی:
امام سجّاد(ع) در پاسخ شخصى كه از ايشان پرسيد چه كسى در كربلا پيروز شد؟ فرمودند: «زمانى كه وقت نماز شد، اذان و اقامه بگو، پيروز را مىشناسى». مفهوم كلام ايشان اين است كه سؤال كننده خيال كرده در كربلا نبرد براى حكومت بود؛ در حالي كه نزاع براى مكتب بود. لذا بنى اميّه طرفدار مكتب جاهليّت و بنى هاشم و خاندان پيامبر(ص) خواستار مكتب توحيد بودند؛ اكنون بايد ديد كدام مكتب حاكم است؟ آيا مكتب آنها يا مكتب ما؟ هنگام گفتن اذان و اقامه است كه مىتوان فهميد كه غلبه كننده، پيامبر(ص) و خاندان او هستند.
پاسخ تفصیلی:
امام سجّاد(علیه السلام) در پاسخ شخصى كه از ايشان پرسيد چه كسى در كربلا پيروز شد؟ فرمودند: «إذَا دَخَلَ وَقْتُ الصَّلاَةِ فَأذِّنْ وَ أَقِمْ، تَعْرِفُ الغَالِبَ»(1)؛ (زمانى كه وقت نماز شد، اذان و اقامه بگو، پيروز را مىشناسى).
وقتى قافله كربلا به مدينه بازگشت عدّه زيادى از مردم به استقبال آن رفته و شيون كرده و نفرين بر بنى اميّه فرستادند؛ ولى بعضى از منافقان مثل ابراهيم بن طلحه، زخم زبان مىزدند. او با امام سجّاد(عليه السلام) ملاقات كرده و عرض كرد: «يَابْنَ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه و آله و سلم) مَنِ الغَالِبُ؟»؛ (چه كسى در كربلا پيروز شد؟) كه در واقع مىخواهد زخم زبان بزند. امام(عليه السلام) متوجّه اين مسئله شده و پاسخى به او دادند كه مفهوم كلام ايشان اين است كه تو خيال مىكنى در كربلا نبرد براى حكومت بود، تا بگويى بنى اميّه غالب شد و به حكومت رسيد؛ نه، نزاع براى مكتب بود. بنى اميّه طرفدار مكتب جاهليّت و بنى هاشم و خاندان پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) خواستار مكتب توحيد بودند؛ اكنون ببين كدام مكتب حاكم است آيا مكتب آنها يا مكتب ما؟ وقتى اذان و اقامه گفتى مىفهمى غالب كيست؟
مسأله پيروزى بنى اميّه، ظاهرى و سطحى بود و آنچه كه در عمق واقعه كربلا نهفته، پيروزى مكتب امام حسين(عليه السلام) است. اين پيروزى داراى مراحلى است:
1. اوّلين جرقّه بر ضدّ حكومت بنى اميّه، عصر عاشورا در خود كربلا زده شد. در مقاتل آمده است كه زنى از قبيله بكر بن وائل برخاست و شعار خونخواهى در مقابل اين جنايت را سر داد: «فَخَرَجَتْ اِمْرَأَةٌ مِنْ آلِ بَكْرِ بْنِ وَائِل فَقَالَتْ: يَا لَثَارَتِ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه و آله و سلم)».
2. در كوفه همه مردم وقتى اسيران را شناختند، اشكها جارى شد و به قدرى مسئله عميق بود كه حضرت زينب(عليها السلام) در خطبهاى فرمود: خدا فريادتان را خاموش نكند و اشك چشمتان خشك نشود. از اين بيانات معلوم مىشود كه اهل كوفه گريه مىكردند.
3. چند روز بعد ابن زياد فاتحانه در كوفه بر منبر نشست و خواست به امام حسين(عليه السلام) توهين كند، در اين موقع «عبدالله بن عفيف» نابينا، از شيعيان علي(عليه السلام) از وسط مجلس برخاسته و گفت: «اَنْتَ الْكَذّابُ وَ ابْنُ الْكَذّابِ» و اجازه نداد كه ابن زياد صحبت كند و مجلس به هم ريخت.
4. در شام خطبه امام سجّاد(عليه السلام) كار را به جايى رساند كه يزيد خود را تبرئه كرده و گفت: خدا روى ابن زياد را سياه كند: «قَبَّحَ اللهُ اِبنَ مَرْجَانَة». اوّلين مجلس رسمى امام حسين(عليه السلام) در شام برپا شد و كسانى كه پيش از اين جشن و شادمانى برپا كرده بودند، فهميدند چه خبر است؛ يزيد هم از ترس، دستور برگرداندن اسيران را به مدينه صادر كرد.
بعد از اين ايّام، قيامهاى مختلفى شروع شد و شعار همه آنها خونخواهى امام حسين(عليه السلام) بود؛ تا به قيام ابومسلم خراسانى رسيد كه شعار او «الرضا لآل محمد(صلى الله عليه و آله و سلم)» بود.
اكنون از تاريخ مىپرسيم كه تا اين زمان [زمان ما] چه كسى پيروز است؟ بعد از هزار و چهار صد سال چه مراسم با عظمتى در رثاى امام حسين(عليه السلام) برگزار مىشود. در شامى كه ساليان دراز پايتخت حكومت بنى اميّه بود، همه آثار آنها محو شده است؛ امّا دختر سه ساله امام حسين(عليه السلام) چنين آرامگاه با عظمتى دارد. اينجاست كه مىفهميم آنچه براى خدا و در راه خداست جاودانه است و آنچه براى هوی و هوس و شيطان است، زود فانى مىشود.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.