منافات دعا با مقام رضا و تسليم بر اراده الهی؟!

آیا دعا کردن با مقام رضا و تسلیم در برابر اراده الهی منافات دارد؟!

رضایت و تسلیم باید بر قضای الهی باشد و قضای الهی نیز بر اساس استعدادها و لیاقت هایی که هر شخص از خود نشان می دهد شکل می گیرد و جریان می یابد. «دعا» به تصریح آموزه های اهل بیت(ع) یکی از مؤثرترین عواملی است که مواهب الهی را به شخص جلب می کند. زیرا دعاکننده بعد از آن که نهایت کوشش خود را در استفاده از همه وسایل موجود به کار می بندد، آن جا که دیگر کاری از دستش بر نمی آید و به نقطه بن بست رسید، به در خانه خدا می رود و با توجه و توکل و تکیه بر خدا، فراهم شدن اسباب و عواملِ خارج از دایره قدرت انسانی را از وی طلب می کند و با همین توکل و تکیه است که تسلیم قضای الهی می شود.

غفلت حضرت یوسف(ع) از یاد خدا!

آیا غفلت حضرت یوسف(ع) از یاد خدا و درخواست ایشان از یک زندانی برای یاد کردن او نزد فرعون مصر، با عصمت او منافات ندارد؟! «وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِی عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ»!

عبارت «فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ» به معنی فراموشی آن زندانی از ذکر بی گناهی یوسف نزد اربابش می باشد، نه غفلت یوسف از یاد خدا. با فرض غفلت یوسف از یاد خدا بخاطر این تقاضا نیز عصمت ایشان زیر سؤال نمی رود؛ زیرا متوسل شدن به اسباب در زندگی امری فطری است و منافاتى با اخلاص ندارد و در جمله «اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ» هم قرينه اى بر دلبستگى يوسف(ع) به غير خدا وجود ندارد. تنها اشتباه یوسف بیان این درخواست در شرایطی است که خدا همیشه در کنارش بوده و در اینجا هم شایسته بود صبر کند و منتظر عنایت پروردگار باشد.

راههای درمان «ناامیدی» از درگاه الهی؟

انسان چه کند تا از رحمت الهی ناامید نگردد؟

برای مقابله با «ناامیدی» و «یأس» از «مغفرت الهی» چندین عامل مؤثّر وجود دارند که مهمترین آنها عبارتند از: 1- توجّه به رحمت و مغفرت الهی: این گونه از تأمل و تفکر، جایگاه الطاف پنهان و پیدای ذات مقدس الهی را برای آدمی روشن می کند و شایسته نبودن یأس از درگاهش را برجسته تر می نماید و گشوده بودن در توبه و استغفار را نوید می دهد. 2- به تاخیر نیانداختن توبه و استغفار: لازم است آدمی بعد از معصیت به سرعت از آن توبه کند و با ابراز پشیمانی از آن عمل ناشایست، خواستار رحمت و مغفرت الهی باشد. این توبه باید بازگشتی حقیقی و از اعماق جان آدمی به سوی خداوند باشد نه صرفا لقلقه زبان. 3- جبران مافات بعداز توبه: آدمی باید تا آنجا كه در توان دارد، آثار سوء گناهان گذشته را از درون و برون وجود خويش برچيند و اگر حقوق از دست رفته اى در این میان قابل جبران است، جبران نمايد. 4- مداومت بر توبه و عمل صالح: استقرار در مسیر توبه ملزوماتی دارد که یکی از مهم ترین آنها «مداومت» بر اعمال صالح و خداپسندانه و پرکاری و عمل گرایی مثبت در مسیر سازندگی روح و خدمت به خلق است. 5- الگوگیری از صبر و خستگی ناپذیری انبیاء و اولیاء و مردان الهی: مطالعه و اندیشیدن در زندگی سراسر صبر و توکّل انبیاء و اولیای الهی، تحمّل مسیر بازگشت به آغوش رحمت الهی را بسیار آسان می نماید.

راهکار امام علي(ع) برای حفظ «دین و دنیا»

امام علي(علیه السلام) برای حفظ «دین و دنیا» چه راهکاری را به فرزندش ارائه می نماید؟

امام علی(ع) درباره حفظ دین و دنیا به فرزندش چنين توصيه مي نمايد: «[اي فرزندم] دين و دنيايت را نزد خدا به امانت بگذار و از او بهترين مقدّرات را براى دنيا و آخرتت بخواه»؛ چراكه هيچ كس بهتر از خدا نمى تواند دين و دنياى انسان را حفظ كرده و بهترين مقدّرات را براى دنيا و آخرت انسان تأمين كند. از سوی دیگر دین و دنیای انسان در معرض آفات بسیار متنوعی قرار دارد که غلبه و رهایی از آنها جز با استمداد از ذات خداوند امكان پذير نيست.

منافات دعا با عقیده به سرنوشت مشخص در علم و قضا و قدر الهی!

وقتی ما معتقد باشیم که سرنوشت انسانها در علم و قضا و قدر الهی مشخص شده، دعا کردن چه فایده ای دارد؟!

اولا: منظور از قضا و قدر اين است كه هر پدیده و هر حادثه ای در عالم «علت» و «اندازه اى» دارد و چيزى بدون علت و اندازه معیّن بوجود نمى‏ آيد. بر این اساس سرنوشت انسان نیز بر اساس اسباب و عللی محقّق می گردد که «دعا کردن» از جمله این اسباب است. به عبارتی دیگر دعا يكی از علل اين جهان است كه در سرنوشت انسان مؤثر است.
ثانیا: علم خدا نیز منافاتی با دعا کردن ندارد، زیرا در علم خدا حوادث عالم بر اساس «تحقّق علل و عوامل» محقّق می شود و «دعا» هم يكي از عوامل موثّر است. ما باید برای تحقّق خواسته های خود از هر تلاشی دریغ نکنیم و یکی از امور موثّر برای اجابت حوائج دعا است.
ثالثا: اگر برآوردن برخی از حوائج ما منوط به «دعا» شده است، بخاطر اثرات مثبتی می باشد که در دعا کردن وجود دارد؛ مثل: بهره مندی از عنصر توکّل، کسب امید و تقویت اراده، کسب خود آگاهی، پیروزی بر اضطراب ها، غفلت زدایی، هم بستگی اجتماعی، بهره گیری از آموزه های اخلاقی و معرفتی و ... .

معلّق نمودن رفع نیاز بشر به دعا در درگاه الهی!

چرا خداوند در برخی از موارد رفع گرفتاری انسان را منوط به دعا کرده است؟! اگر خدا از گرفتاری انسان خبر دارد و می تواند بدون دعا برطرف کند، آیا منوط شدن رفع گرفتاری به دعا با عدل خدا منافات ندارد؟!

اولا: خداوند بدون دعا و حتی در شرایطی که بندگان گناه می کنند، نعمت های خود را شامل حال آنها می کند و تعلیق رفع برخی گرفتاری ها به دعا یک تعلیق الزامی نیست.
ثانیا: خداوند عالم را طبق نظام اسباب و مسبّبات تدبیر می کند. یکی از امور موثّر برای اجابت حوائج در آن نظام اسباب و مسببات؛ «دعا» است. این سؤال که چرا خداوند در برخی از موارد رفع گرفتاری انسان را منوط به دعا کرده است؟ مثل این است که بپرسیم چرا خداوند رفع بیماری را منوط به دارو کرده است؟!
ثالثا: هر چیزی در این عالَم حکمتی دارد و دعا نیز دعا حکمت های خودش را دارد: 1. دعا نماد سپاس گذاری از منعم و از جمله عبادات محسوب می شود. 2. بنده با دعا خود را وابسته مطلق به خالقش می ببیند و طغیان نمی کند. 3. انسان به وسيله دعا به خداوند توجّه می نماید و همین سبب می شود که خداوند نیز به او توجّه کند. 4. دعا به هنگام حوادث سخت و طاقت فرسا به انسان اميدوارى و آرامش مى بخشد. 5. همچنین دعا باعث تقویت اراده می شود.

پیامدهای شوم «عجله»

«عجله» چه پیامدهای شومی برای انسان به همراه دارد؟

«عجله»، آثار ويرانگرى در زندگى فردى و اجتماعى انسان ها دارد. خسارت هايى كه از اين طريق، دامان انسان را مى گيرد فوق العاده زياد است. از جمله اين كه نيروها را به هدر مى دهد و مانع رسيدن به مقصد مى شود، حالت يأس و نوميدى به او دست مى دهد و اى بسا نسبت به همه چيز، حتى تقدير الهى بدبين گردد. دچار ندامت و پشیمانی، هجوم امواج اندوه و غصه و افزایش لغزش ها و خطاها مي شود.

باور «توکل»، بازدارنده انسان از تلاش و کوشش!!

با چه استدلالی می گویید: "اعتماد و «توکل» بر خدا مانع تلاش و کوشش انسان نمی شود"؟

«توکل» و اعتماد بر خداوند به معنی ترک کار و تلاش نیست؛ بلکه توکل، امری قلبی است و تلاش برای شخص متوکل انجام وظیفه و اطاعت از اوامر الهی است. در واقع انسان متوکل، خدا را مسبّب دانسته، و کوشش خود را وسیله ای می دانند که خداوند در تدبیر حکیمانه نظام این عالم نسبت به آن فرمان داده است. از این رو خداوند می فرماید: «آن گاه که تصمیم بر انجام کاری گرفتی پس بر خدا توکل کن». همچنین نقل شده پیامبر(ص) خطاب به گروهی که دست از کشت و زرع کشیده و خود را متوکل می دانستند، فرمودند: «شما سربار جامعه و مردم هستید».

راه پیروزی بر «دشمن» در بیان امیر مؤمنان (ع)

امام علی (ع) در حکمت 174 نهج البلاغه، چه راهکاری را برای پیروزی بر دشمن معرفی می نماید؟

امام علی(ع) در تبین راه پیروزی بر دشمن می فرماید: «كسى كه سرنيزه خشم را براى خدا تيز كند توانايى بر قتل سردمداران باطل پيدا خواهد كرد»، در واقع امام(ع) راه رسيدن به پيروزى را در آمادگى كامل، خلوص نيت و توكل بر خدا می داند. همچنین قرآن می فرماید: «سست نشويد، شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد». خشم غالبا نكوهيده است؛ اما اگر انسان به سبب آشكار شدن منكر، تعرض به نواميس و... ، براى خدا خشمگين شود، در این حال تمام نيروهاى انسان بسيج شده و گاه يك انسان قدرت چندين نفر را پيدا کرده و آماده مبارزه مى شود.

معنای صفت «وكيل»؟!

چرا به خداوند «وكيل» می گويند؟

«وكيل» از ماده‌ «وَكْل» به معنی اعتماد و تكيه كردن بر ديگرى است. «وكيل» كسى است كه بر او اعتماد مى شود و تكيه گاه انسان در حل مشكلات است. اين واژه هنگامى كه به عنوان وصف خداوند به كار مي رود به معنى كسى است كه حافظ و تكيه گاه ما و همه موجودات عالم است. پيام اين وصف الهى گم نشدن در عالَم اسباب و فريب نخوردن قدرت هاى مادى است. انسان بايد تكيه گاه خود را مخلوقات ضعيف قرار ندهد و تنها بر ذات پاك او توكل كند و فقط از او مدد جوید و از سوى ديگر سعى كند تكيه گاه ديگران باشد و در رفع مشكلات آنها بكوشد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الرّضا عليه السّلام :

مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيى فيهِ اَمْرُنا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.

هر کس در مجلسى بنشيند که در آن ، امر (و خطّ و مرام ما) احيا مى شود، دلش در روزى که دلها مى ميرند، نمى ميرد.

بحارالانوار، ج 44، ص 278