پاسخ اجمالی:
دین و مذهب هرگز دعا را جانشين اسباب و علل قرار نداده، بلكه آن را چيزى مافوق آنها قرار داده؛ یعنی همان جا كه هيچ راه و وسيله ديگرى جز دعا برای شخص وجود ندارد و تنها روزنه اميد استمداد از نيرويى مافوق، نيروى لايزال مبدأ جهان هستى است. در این صورت مفهوم دعا درخواست فراهم شدن اسباب و عواملى است كه از دايره قدرت انسان بيرون باشد از كسى كه قدرتش بى پايان و هر امر ممكنى براى او آسان است.
ضمن اینکه دعا تنها الفاظ و به اصطلاح لقلقه لسان نيست؛ بلكه يك نوع آمادگى روحى و شايستگى معنوى و خودسازى است كه مى تواند در سلسله علل قرار گيرد و علّت ناقصه اى را كامل كند؛ زيرا فضل بى پايان خدا به اندازه شايستگيها و لياقتها به افراد مى رسد و بنابراين كسب شايستگى و لياقت مى تواند منشأ فضل و فيض تازه اى گردد.
پاسخ تفصیلی:
در معارف اسلامی و باور مسلمانان دیندار، دعا جایگاهی بسیار ویژه دارد، به گونه ای که در قرآن و در آخرین آیه از سوره فرقان خطاب به پیامبر گفته شده: «[اى پيامبر ما!] بگو: پروردگارم براى شما [ارزش و] ارجى قائل نيست اگر دعاى شما نباشد».(1) علاوه بر آن در روایات معصومین تعبيرات فراوانی به چشم مى خورد كه به جايگاه دعا از ديدگاه اسلام اشاره دارد؛ پیامبر اسلام در سخنی از دعا به اسلحه مؤمن تعبير كرده است(2) و امام اول شیعیان نیز آن را چراغ نجات و کلید پیروزی و رستگاری می داند.(3)،(4)
سؤالی که ممکن است بعد از التفات نظر و بذل توجه به این تأکیدات پدید بیاید، این است که حقیقتا دعا و نیایش و گریه و لابه در پیشگاه خدا، چه سهمی در هموار شدن راه مشکلات و گرفتاری ها دارد؟ آیا وقتی می توان آن مشکلات و گرفتاری ها را با تدبیر، عمل، تحقیق و درمان و دیگر راهکارهای علمی توسعه از میان برداشت، صحیح است که با ارجاع مردم به دعا، همچنان آنها را در محرومیت و رنج نگاه داشت؟ آیا دعا کردن و موکول کردن حل شدن امور به خداوند متعال، به گونه ای اشاعه دهنده فرهنگ انفعال و خمودگی و بی عملی نیست؟
جایگاه دعا در پیشرفت روند امور
به نظر می آید چنین سؤالی از آنجا نشأت می گیرد که سؤال کننده یا از روی جهل و یا از روی تجاهل این گونه اندیشیده که در سپهر اندیشه دینی، «دعا» به عنوان جایگزین همه فعالیت های بشری در تحصیل رزق و رفع مشکلات روزمره معرفی شده است؛ در حالی که در واقع چنین نیست. از نظر تعليمات اسلامى «دعا» مخصوص موردى است كه برای تحصیل خواسته های مشروع و رفع معضلات و مسائل زندگی، تمام تلاش ها و كوشش هاى ممكن انجام گردد و آن چه در توان و قدرت آدمى است براى رسيدن به هدف هاى سازنده و مثبتى كه دارد به كار گرفته شود و شخص در نارسايى ها و آن چه از دايره توان او بيرون است متوجّه دعا شود.(5)
دین و مذهب هرگز دعا را جانشين اسباب و عللى كه در دسترس آدمى است قرار نداده بلكه آن را چيزى مافوق آنها قرار داده؛ یعنی همان جا كه هيچ راه و وسيله ديگرى جز دعا برای شخص وجود ندارد و تنها روزنه اميد استمداد از نيرويى مافوق، نيروى لايزال مبدأ جهان هستى است.(6)
آنان كه براى دعا اثر تخديرى قائلند معنى دعا را نفهميده اند، زيرا معنى دعا اين نيست كه از وسائل و علل طبيعى دست بكشيم و به جاى آن فقط دست به دعا برداريم. بلكه مقصود اين است بعد از آنكه نهايت كوشش خود را در استفاده از همه وسائل موجود به كار بستيم، آنجا كه دست ما كوتاه شد و به بن بست رسيديم به سراغ دعا برويم و با توجه و تكيه بر خداوند، روح اميد و حركت را در خود زنده كنيم و از كمك هاى بى دريغ آن مبدأ بزرگ مدد گيريم. بنابراين دعا مخصوص به نارسائی ها و بن بستها است، نه عاملى به جاى عوامل طبيعى.(7)
متون دینی و تبیین جایگاه دعا
تلاش و کوشش پیشینی برای دستیابی به خواسته ها و اهداف زندگی، نه تنها بر دعا کردن مقدم است، بلکه حتی یکی از شرایط قبولی آن است. دعا هرگز چراغ سبزی برای تنبلى و بيكارى و ركود نيست. بنابراين، دعا كننده اى كه به فرهنگ دعا آشناست، مى داند كه براى استجابت دعا بايد نهايت تلاش خويش را بنمايد تا نتيجه بگيرد. بدين جهت، دعا انسان را وادار به تلاش و كوشش مى كند و او را از ركود و سستى خارج مى سازد. با توجّه به اين مطلب، كسى كه از خداوند، موفقیت در پیمودن مسیری را طلب می کند، بايد تمام توان خود را در راه تحقّق این هدف به كار گيرد و آنچه خارج از قدرت اوست از خداوند متعال طلب كند.(8)
این مطلب را هر کسی که کمترین آشنایی ای با ادبیات آیات و روایات داشته باشد می تواند تصدیق کند. در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) و در معرفی عده ای از آدم هایی که دعاهای شان مستجاب نمی شود می خوانیم: ([دعای چنین شخصی مستجاب نمی شود؛ شخصی که] در خانه اش بنشيند و بگويد: پروردگارا! روزى مرا برسان! به او گفته مى شود: آيا براى طلب روزى و كسب درآمد راه و مسيرى [كه همان تلاش و كوشش است] قرار نداده ام؟)؛ «وَ رَجُلٌ جَلَسَ فِي بَيْتِهِ وَ قالَ: يا رَبِّ ارْزُقْنِي، فَيُقالُ لَهُ: أَ لَمْ أَجْعَلْ لَكَ السَّبيلَ إِلى طَلَبِ الرِّزْقِ»(9). این حدیث با صراحت می گوید دعا را نمى توان جانشين كوشش براى طلب روزى كرد و آنهايى كه با توانايى بر انجام كارى دست به دعا برمى دارند پاسخ منفى به آنها داده مى شود.
در همین راستا و در تبیین لزوم توأم گشتن دعا با عمل و کوشش در حدیثی از حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می خوانیم که فرمود: (دعاكننده بدون عمل و تلاش مانند تيرانداز بدون «زه» است)؛ «الدَّاعِى بِلَا عَمَلٍ كَالرَّامِى بِلَا وَتَرٍ».(10) مولا امیرالمؤمنین(ع) در این حدیث با تشبیه دعای بی عمل به سلاحی که فاقد یکی از مهم ترین ارکان خود است، به زیبایی پوچی و بی نتیجگی چنین دعایی را اعلام می کند.
شاید بتوانیم از این کلام این گونه برداشت کنیم که افراد تنبلی كه با استتار در زير چتر دعا، وظايف قطعى و حتمى خود را به دست فراموشى سپرده اند و تصور مى كنند دعا به معنای به هم ريختن نظام عالى طبيعت است، دعای شان هیچ وقت به هدف اجابت نخواهد رسید. زیرا آنها راه را گم کرده اند.(11) به تصریح آیه 39 سوره نجم یعنی «لَّيْسَ لِلْإِنسانِ إلَّامَا سَعى»؛ (براى انسان بهر اى جز سعى و كوشش او نيست) و به مقتضای این بیان معصومین(علیهم السلام) که «أبِى اللّهُ أنْ يَجْرِىَ الأشيَاءَ إلَّا بِأَسبَابِهَا»(12)؛ (خداوند ابا دارد از اینکه امور را از غیر اسباب طبیعی شان جریان دهد)، خداوند اداره و تدبیر امور روزمره جهان را بر اساس جریان علت و معلولی و ارتباط و تأثیرهای آن علت ها و معلول ها بر یکدیگر پیش می برد. بدیهی است در چنین وضعیتی، کسی که بخواهد بدون پیمودن آن مقدمات و از سر گذراندن مراحل عادی آن سیر علت و معلولی بخواهد به خواسته هایش برسد، تا چه اندازه ناکام می ماند.
خداوند متعال «مسبب الاسباب» است. یعنی اسبابى را براى رفع مشكلات مادى و معنوى قرار داده و آنها را گاه در دل طبيعت، گاه در مراجعه به افراد كاردان، و گاه در سايه جد و جهد قرار داده است. بسیار واضح است که اگر گروهى با «رها ساختن اين امور» درست در گام نخسين بخواهند سراغ ادعيه و اذكار بروند، اثرى از اجابت نیابند. مقصود چنین افرادی می توانست از طريق تلاش و كوشش و مشورت و مانند آن حاصل شود و این اشخاص بايد به سراغ آن مى رفتند و همگام با تلاش و كوشش در جهت حل مشكلات، بايد از اين ادعيه نيز بهره مى گرفتند ولى چنين نكردند و برای همین به نتيجه نرسيدند.(13)
دعا و امیدآفرینی
شاید بتوان یکی از تجلیات دعا برای بیرون آمدن از بن بست های مشکلات و موانع را، امیدآفرینی آن دانست. انسان نااميد در دريف مرده ها قرار دارد. انسان بيمار اگر به سلامت خود اميدوار باشد، بهبود مى يابد و اگر مأيوس شود و چراغ اميد در دلش خاموش گردد، ديگر اميدى به بهبودى او نيست. همان گونه كه عامل اصلى پيروزى جنگجويان در ميدان جنگ، اميد و روحيه است. از اين رو، سربازان نااميد اگر پيشرفته ترين سلاح هاى جنگى را نيز داشته باشند، بازنده ميدان جنگ خواهند بود.
دعا در دل انسان نور اميد مى تاباند. انسانى كه اهل دعا و متّكى به خداوند است - على رغم مشكلات زياد و دشمنان جسور و فقر مالى و ... - اگر به درگاه خداوند روى آورد و به او اميد ورزد و با او راز و نياز كند، نور اميد در دلش زنده مى شود و به زندگى اميدوار مى گردد و گويى حيات دوباره اى مى يابد. چرا كه اين انسان دست نياز به سوى كسى دراز نموده كه مشكل ترين كارها در نزد او آسان ترين است. خدايى كه اصلا مشكل و آسان براى او معنا ندارد؛ زيرا مشكل يعنى چيزى كه بالاتر از مقدار قدرت و آسان، يعنى چيزى كه كمتر از آن است. آيا چيزى را مى يابيد كه فوق قدرت خداوند باشد؟! بنابراين، براى خداوند مشكل و آسان تفاوتى ندارد او هرچه را اراده كند در يك لحظه مى آفريند، اگرچه ميليون ها خورشيد همانند خورشيد خاكيان باشد! وقتى انسان به درگاه چنين قادر و عالمى روى مى آورد و با او درد دل مى كند و در مقابلش به سجده مى افتد و برايش اشك مى ريزد و مشكلاتش را به او عرضه مى دارد، بى شك خداوند نور اميد را در دل او تجلّى مى دهد.(14)
نيايش در فعاليت هاى مغزى انسان نوعی شكفتگى و انبساط باطنى و گاهى روح قهرمانى و دلاورى را تحريك مى كند. نيايش خصائل خويش را با علامات بسيار مشخص و منحصر به فرد نشان مى دهد. صفاى نگاه، متانت رفتار، انبساط و شادى درونى، چهره پر از يقين، استعداد هدايت و نيز استقبال از حوادث، اينهاست كه از وجود يك گنجينه پنهان در عمق روح ما حكايت مى كند و تحت اين قدرت حتى مردم عقب مانده و كم استعداد نيز مى توانند نيروى عقلى و اخلاقى خويش را بهتر به كار بندند و از آن بيشتر بهره گيرند.(15)
امیدآفرینی دعا، صرفا منحصر در ابعاد فردی نیست و جنبه های اجتماعی نیز دارد. مردمى كه دعا و نيايش را فراموش كنند، با عكس العمل هاى نامطلوب روانى و اجتماعى مواجه خواهند شد و به شکلی دیگر، ناامیدی و انفعال بر آنها چیره می شود. فقدان نيايش در ميان هر ملتى برابر با سقوط آن ملت است! اجتماعى كه احتياج به نيايش را در خود كشته است معمولا از فساد و زوال مصون نخواهد بود.(16)
نکته پایانی
در پایان ذکر این نکته نیز ضروری به نظر می رسید که بگوییم پس از آن كه دانستيم «دعا» در مورد نارسايی هاى قدرت است،(17) روشن مى شود كه مفهوم دعا درخواست فراهم شدن اسباب و عواملى است كه از دايره قدرت انسان بيرون باشد، از كسى كه قدرتش بى پايان و هر امر ممكنى براى او آسان است.(18) بنابراین و با چنین توصیف و تفسیری از «دعا»، کارکرد اصلی این مؤلفه دینی مشخص می شود و شائبه بی نتیجه بودن و بی کارکرد بودن آن در سلسله آموزه های دینی نیز پاسخ داده می شود.
ضمن اینکه دعا تنها الفاظ و به اصطلاح لقلقه لسان نيست؛ بلكه يك نوع آمادگى روحى و شايستگى معنوى و خودسازى است كه مى تواند در سلسله علل قرار گيرد و علّت ناقصه اى را كامل كند؛ زيرا فضل بى پايان خدا به اندازه شايستگی ها و لياقت ها به افراد مى رسد و بنابراين كسب شايستگى و لياقت مى تواند منشأ فضل و فيض تازه اى گردد.(19)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.