شک و تردید برخی پیامبران در وجود الهی و معاد!

حضرت ابراهيم(ع) از خدا خواست تا زنده شدن مردگان را ببیند و حضرت موسی(ع) نیز از خداوند تقاضای رویت کرد؟! این موارد چگونه با یقین پیامبران و عصمت ایشان سازگار است؟!

کمی تأمل در متن آیات و رجوع به روایات نشان می دهد درخواست این دو پیامبر بزرگ الهی با یقین آنها به توحید و معاد و عصمت آنها منافات ندارد و همانطور که در قرآن آمده حضرت ابراهیم با وجود ایمان به معاد برای اطمینان قلبی چنین درخواستی کرد؛ «لِيَطمَئنّ قَلبى»، آن هم درباره چگونگى و کیفیت رستاخيز نه درباره اصل معاد. حضرت موسی هم درخواست رؤیت قلبی نمود. حتی اگر رؤیت ظاهری اراده شود، اين تقاضا را از زبان برخی از جاهلان قوم كرد که اصرار داشتند كه بايد خدا را ببينند تا ايمان آورند وگرنه خود او یقین داشت که خدا با چشم دیده نمی شود.

ماهیّت وحی و تجربه دینی

منظور از تجربه دینی چیست؟ چه تفاوتی با وحی دارد؟ آیا وحی همان تجربه دینی و نبوت امری شخصی است؟

تجربه دینی یعنی انتقال حقایق در ارتباط ميان پيامبر و خدا که پيامبر آن حقايق را در قالب زبان خود درآورده؛ لذا در این چارچوب فکری، کتب آسمانی برداشت ذهنی پیامبران از دریافت وحیانی است. اما حقیقت وحی با تجربه دینی فرق دارد. وحى، «فعل الهى» است كه به انسان كامل مى رسد و خطا نمی پذیرد و القای شیطان در آن راه ندارد. اما تجربه دینی در دسترس همه و خطا پذیر است.
از آن گذشته برخی از وحی های نازل شده بر انبياء الهی شريعت آفرين می باشد يعنی دستورالعمل هايی از جانب خداوند برای زندگی فردی و اجتماعی پيروان خود می آورند؛ در حالی که در تجربه های دينی و عرفانی چنين چيزی مشاهده نمی شود.
وقتی مردانى با دعوى نبوت و با معجزات و خرق عاداتى كه نشان مى دهد آنها به عالم ماوراى طبيعت ارتباط دارند، ظاهر شده اند و كتاب‏ها و تعليماتى با خود آورده اند كه مافوق قدرت و فكر بشر است، خود نشان دهنده این است که وحی از قبیل تجربه دینی نیست و نبوت امری شخصی نمی باشد؛يك انسان درس نخوانده و در محيط فوق العاده عقب افتاده اى مانند محيط حجاز در عصر جاهليت چگونه ممكن است كتابى همچون قرآن با اين محتواى عظيم را [با تجربه دینی] بياورد؟!

منظور از آیه «وُجُوهٌ یَومَئِذٍ ناضِرَةٌ اِلى‌ رَبِّها ناظِرَةٌ»؟

اگر خداوند قابل دیده شدن نیست، پس چرا قرآن در آیه «وُجُوهٌ یَومَئِذٍ ناضِرَةٌ اِلى‌ رَبِّها ناظِرَةٌ» می گوید چهره هایی در قیامت به سوی خداوند می نگرند؟!

آیات دیگر قرآن مشاهده حسّی خداوند را منتفی دانسته و عقل نیز می گوید که اگر چیزى با چشم دیده شود، باید محدود به مکان و جهت و ماده باشد و خدا منزّه از همه اینها است.
یک تفسیر صحیح از آیه این است که بگوییم نگاه بهشتیان به پروردگارشان به معنای نگاهى با چشم دل و از طریق شهود باطن است.
تفسیر دیگر آیه این است که واژه «ناظره» به معنای انتظار است؛ لذا معنای آیه این گونه می شود: «مؤمنان در آن روز انتظارشان تنها از ذات پاک خدا است و حتّى بر اعمال نیک خود نیز تکیه نمى کنند و پیوسته منتظر رحمت و نعمت اویند».
همچنین یکی از اصلی ترین و مهمّ ترین معانی واژه «نظر» تأمّل و تدبّر در یک موضوع است؛ لذا معنای آیه این گونه خواهد بود: «بهشتیان آنجا فقط به خداوند فکر می کنند ولاغیر».

مسأله «رؤیت» خداوند در نهج البلاغه

امام علی(عليه السلام) در خطبه 49 نهج البلاغه مسأله «رؤیت» خداوند را چگونه بیان فرموده است؟

امام علی(ع) درباره مسأله رؤيت خدا در نهج البلاغه مى فرمايد: «ستايش مخصوص خداوندى است كه ذات پاكش از همه چيز مخفى تر است؛ ولى نشانه هاى واضح و آشكار بر هستى او گواهى مى دهد. هرگز چشمِ بينا قادر بر مشاهده ذات او نيست [زیرا مشاهده حسّى ويژه جسم است]. [به همين دليل] نه چشم كسى كه وى را نديده انكارش مى كند و نه قلب كسى كه او را شناخته مشاهده اش تواند كرد. چشمها هرگز او را آشكارا نمى بينند؛ ولى قلبها با نيروى حقيقتِ ايمان، وى را درك مى كنند».

«غلو» در رسم الخط مصحف و توجیه اشتباهات آن

آیا اشتباهاتی که در رسم الخط قرآن وجود دارد جنبه ملکوتی و ماورائی دارد یا از سهل انگاری خلیفه سوم و اشتباهات کاتبان اولیه نشات می گیرد؟

گروهی بر این باورند كه شکل فعلی رسم الخط قرآن به دستور خاصّ پيامبر(ص) بوده و نويسندگان اوليه دخالتى در نحوه نوشتن كلمات نداشته اند و در پس اين ناهنجارى هاى نوشتارى، سرّى پنهان و حكمتى نهفته است كه جز خدا، كسى از آن آگاه نيست؛ اما دكتر «صبحى صالح» مى گويد: «ترديدى نيست كه اين مطالب، غلوّ و مبالغه اى است درباره تقديس رسم الخط مُصحف عثمانى و تكلّفى است كه مافوق آن تصور نمى شود؛ زيرا از منطق به دور است كه رسم الخط را امرى توقيفى و با دستور پيامبر(ص) بدانيم و يا تصور كنيم كه مشتمل بر اسرار است».

فلسفه وجود «آیات متشابه» در قرآن

اصولا به چه دلیل در قرآن «آیات متشابه» وجود دارد؟

در قرآن دو گونه «تشابه» وجود دارد؛ یک گروه «تشابه عرضى» است كه بر قرآن تحميل شده، اين گروه از آيات برابر با اسلوب متعارف عرب بيان شده و در آغاز هرگز ايجاب شبهه نكرده؛ اما در پى درگيرى هاى عقيدتى و فكرى در بین مسلمانان، فاجعه «تشابه» به وقوع پیوست. گروه دوم «تشابه اصلى» است که در اثر بيان معانى ژرف توسط اَلفاظ متداول عرب پديد آمد. در واقع قرآن در اِفاده معانى عاليه راهى را پيموده كه براى عامه مردم و دانشمندان جنبه اقناعى داشته باشد؛ لذا فن خطابه و برهان را به هم آميخته، و از مشهورات و يقينيّات، يك واحد منسجم پدید آورد، که يكى از دلايل اعجاز قرآن است.

مراتب «یقین» در کلام علی(ع)

امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه برای «یقین» چه مراتبی ذکر می نمایند؟

به بیان ایشان مراتب يقين از این قرار است: 1- «عِلْمُ الْيَقين»؛ مرحله اى است كه انسان از طريق استدلال به آن راه مى يابد. 2- «عَيْنُ الْيَقين»؛ انسان از طريق شهود به آن مى رسد گويى از دور با چشم خود انوار الهى را مشاهده مى كند و صحنه هاى قيامت را مى بيند. 3- «حَقُّ الْيَقِيْن»؛ مرحله نهايى در مراتب یقین آن است كه گويى نزديك مى شود و همه چيز را لمس مى كند، انوار الهى اطراف او را احاطه مى نمايد و نسيم روح بخش بهشتى، روح او را نوازش مى كند و آتش سوزان دوزخ بر تنش اثر مى گذارد.

«برترین هدیه الهی» به انسان

امام علی(علیه السلام) چه چیزی را به عنوان «برترین هدیه الهی» به انسان معرفی می کند؟

از ديدگاه امام علي(ع) برترین هدیه الهی به انسان، رسيدن به «مقام يقين» است كه آن هم مراتبى دارد و در قرآن تحت عنوان «علم اليقين»، «عين اليقين» و «حقّ اليقين» به آن اشاره شده است و آخرين مرحله آن (حقّ اليقين) همان مرحله شهود كامل است كه انسان، جهان غيب را همچون نور آفتاب ببيند و به مرحله اي برسد كه اگر پرده ها كنار برود، چيزى بر ايمانش افزوده نشود.

تفاوت وحی، با کشف و شهود؟

تفاوت وحي با كشف و شهود در چيست؟ آیا هر کسی می تواند به مرحله ای از خودسازی و پیشرفت در امور معنوی و کمال برسد که با کشف و شهود به دریافت وحی نائل شده و ادعای پیامبری کند؟

وحی یک معنی عام دارد که شامل دریافت های اولیای الهی نیز می شود، اما وحی به معنی خاص، توأم با«معجزه» و مخصوص پیامبران است و با کشف و شهود تفاوت دارد. در کشف و شهود احتمال «خطا» وجود دارد و مصون از «وسوسه شیطان» و پندارهای باطل نیست. اما وحى فعل الهى است كه به انسان كامل مى رسد و خطا نمی پذیرد و القای شیطان در آن راه ندارد.  در نتیجه قرآن کریم که وحی نبوت است با کشف و شهود اولیای الهی متفاوت است و بعد از ختم نبوت براى هميشه قطع مى‏ شود. اما با ختم نبوت ارتباط با ماوراى جهان طبيعت قطع نمی شود و هم امامان(عليهم السلام) با عالم غيب ارتباط دارند و هم مؤمنان راستينى كه بر اثر تهذيب نفس، حجاب ‏ها را از دل كنار زده‏ اند و به «مقام كشف‏ و شهود» نائل گشته ‏اند. اصولًا اين مقام نتيجه ارتقاى نفس و پالايش روح و صفاى باطن است و ارتباطى به مسأله «رسالت و نبوت» ندارد.

منظور از لقاء الله و قرب الهی؟

منظور از «قرب الهی» و «لقاء الله» چیست؟ مگر خداوند در مکان دوری قرار دارد که باید به او نزدیک شویم؟! دور یا نزدیک بودن مگر در مورد خداوند که در همه جا حضور دارد معنا دارد؟! علاوه بر این، ملاقات در مورد خداوند که جسمانی نیست چه مفهومی دارد؟!

تقرّب الهی به معنای احاطه خداوند بر وجود و حتّی درونی ترین احساسات و ذهنیات اوست. با احاطه علمى ای که خداوند به ما دارد و با توجه به بودن ما در قبضه قدرت او تكليف ما روشن است. نه افعال و گفتار ما از او پنهان است، و نه انديشه ها و نيات، و نه حتّى وسوسه هايى كه از قلب ما مى گذرد. معنی دیگر قرب در امور معنوى و بندگى آن است كه بنده خدا با اعمال صالح خود در معرض شمول رحمت الهى واقع می شود.
لقاء الله نیز یا به معنی مشاهده آثار قدرت او در صحنه قیامت، پاداش ها و کیفرها و نعمت ها و عذاب هاى او است، یا به معنى یک نوع شهود باطنى و قلبى است. زیرا انسان گاه به جایى مى رسد که گویى خدا را با چشم دل در برابر خود مشاهده مى کند؛ به طورى که هیچ گونه شک و تردیدى براى او باقى نمى ماند. این حالت ممکن است بر اثر پاکى، تقوا، عبادت و تهذیب نفس در این دنیا براى گروهى پیدا شود.
با این توصیف بدیهی است که این دو اصطلاح به هیچ وجه ارتباطی با اعتقاد به جسمانیّت خداوند ندارند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمام عليٌّ(عليه السلام)

الإيثارُ أعلى الإحسانِ

ايثار، بالاترين نيکوکارى است

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 22