پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) درباره مسأله رؤيت خدا در نهج البلاغه مى فرمايد: «ستايش مخصوص خداوندى است كه ذات پاكش از همه چيز مخفى تر است؛ ولى نشانه هاى واضح و آشكار بر هستى او گواهى مى دهد. هرگز چشمِ بينا قادر بر مشاهده ذات او نيست [زیرا مشاهده حسّى ويژه جسم است]. [به همين دليل] نه چشم كسى كه وى را نديده انكارش مى كند و نه قلب كسى كه او را شناخته مشاهده اش تواند كرد. چشمها هرگز او را آشكارا نمى بينند؛ ولى قلبها با نيروى حقيقتِ ايمان، وى را درك مى كنند».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در خطبه 49 نهج البلاغه مى فرمايد: (ستايش مخصوص خداوندى است كه ذات پاكش از همه چيز مخفى تر است؛ ولى نشانه هاى واضح و آشكار بر هستى او گواهى مى دهد)؛ «أَلْحَمْدُللهِ الَّذِي بَطَنَ(1)خَفِيَّاتِ الاُمُورِ وَ دَلَّتْ عَلَيْهِ أَعْلاَمُ الظُّهُورِ». (هرگز چشمِ بينا قادر بر مشاهده ذات او نيست)؛ «وَ امْتَنَعَ عَلَى عَيْنِ الْبَصِيرِ». (به همين دليل نه چشم كسى كه وى را نديده انكارش مى كند و نه قلب كسى كه او را شناخته مشاهده اش تواند كرد)؛ «فَلاَ عَيْنُ مَنْ لَمْ يَرَهُ تُنْكِرُهُ وَ لاَقَلْبُ مَنْ أَثْبَتَهُ يُبْصِرُهُ».
جمله «دَلَّتْ عَلَيْهِ أَعْلامُ الظُّهُورِ» اشاره به اين دارد كه نشانه هاى او همه جا آشكار است. آرى در آسمانها و ستارگان و كهكشانها، در زمين و صحراها و درياها، در جبين همه موجودات زنده، در برگهاى درختان و گلبرگها و شكوفه ها و ميوه ها و در درون اتم ها و هر قدر علم و دانش انسانى خيزش بيشترى مى گيرد و اسرار كائنات آشكارتر مى شود دلائل فزونترى بر علم و قدرت و حكمت آن ذات بى مثال به دست مى آيد.
در سومين جمله «وَ امْتَنَع عَلى عَيْنِ الْبَصيرِ» سخن از اين است كه تيزبين ترين ديده ها توانايى مشاهده جمالش را ندارد؛ چرا كه مشاهده حسّى ويژه جسم و جسمانيات است و فرع بر مكان و جهت است؛ در حالى كه ذات بى مثال او نه جسم است و نه جسمانى، نه داراى مكان است و نه جهت؛ بلكه پاك و منزّه از همه اين عوارض و نقائص است همان گونه كه قرآن مى فرمايد: «لاتُدْرِكُهُ الأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ»(2)؛ (چشمها او را نمى بینند؛ ولى او همه چشمها را مى بیند؛ و او بخشنده [نعمت ها] و با خبر از دقایق امور و آگاه [از همه چیز] است).
و هنگامى كه حضرت موسى(عليه السلام) از سوى بنى اسرائيل با جمله: «رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ اِلَيْكَ»؛ (پروردگارا خودت را به من نشان ده تا تو را ببينم)، درخواست شهود حسّى مى كند با خطاب «لَنْ تَراني»(3)؛ (هرگز مرا نخواهى ديد) مواجه مى شود و در اين ميان پرتو كوچكى از جلوه پروردگار به صورت صاعقه اى عظيم بر كوه مى خورد و آن را يكباره از هم متلاشى مى سازد و موسى و يارانش بر خاك مى افتند، هنگامى كه موسى(عليه السلام) به هوش مى آيد عرض مى كند: «سُبحانَكَ تُبْتُ اِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤمِنينَ»؛ (خداوندا منزهى تو [از اين كه با چشم تو را ببینم] من توبه كردم و نخستين مؤمنانم [و به خوبى دانستم جايى كه توان ديدن گوشه كوچكى از جلوه ذات تو را در جهان مخلوقات نداريم كجا مى توان تو را ديد]).
و در جمله هاى بعد «فَلا عَيْنُ مَنْ لَمْ يَرَهُ...» در يك نتيجه گيرى روشن به اين معنى اشاره شده كه هيچ انسان آگاه و با انصافى با وجود اين همه دلائل روشن نمى تواند ذات پاك او را انكار كند هر چند از دائره مشاهده حسّى بيرون است؛ و آنها كه مؤمن به وجود او هستند نبايد انتظار مشاهده او را داشته باشند حتى مشاهده قلبى. درست است كه با چشم دل مى توان او را ديد، همان گونه كه در كلام معروف مولى علي(عليه السلام) آمده است: «لاتُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشاهَدَةِ الْعِيانِ وَ لكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقائِقِ الإِيمانِ»(4)؛ (چشمها هرگز او را آشكارا نمى بينند؛ ولى قلبها با نيروى حقيقتِ ايمان، وى را درك مى كنند). البته اين مشاهده نيز مشاهده اسماء و صفات است نه مشاهده كنه ذات؛ و در اين مرحله نه تنها انسانهاى عادى، بلكه برترين شخصيت عالم خلقت، نغمه «ما عَرَفْناكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ»؛ (هرگز تو را آنچنانكه شايسته اى نشناخته ايم) سر مى دهند.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.