تناقض «مبین»(روشنگر) بودن قرآن، با وجود «آیات متشابه» در آن!

چگونه می‌توان بین آیاتی که قرآن را به زبان عربی «مبین» معرفی می‌کند و آیاتی که وجود «متشابهات» را در قرآن تأيید می‌نماید، جمع کرد؟!

 تشابه بر دو قسم است: اصلى و عارضى؛ تشابه عارضى (كه بيشتر متشابهات قرآن از اين دسته است) آن است كه در عصرهاى بعدى بر قرآن عارض شده است، نه اينكه هنگام نزول هم دچار تشابه بوده است. دليل اين تشابه هم كشاكش رايزنى متكلمان فرقه‌هاى مختلف است كه در اواخر قرن اوّل رخ داد و تا قرن دوم و سوم ادامه يافت.
اما تشابه اصلى كه در قرآن به غايت اندك است، عبارت است از آياتى كه برخوردار از معانى بلند و فخيمى است كه قالبها و ساختارهاى زبان عربى تاب تحمّل و گنجايش آنها را ندارد و به همين دليل در قالب‌هاى استعاره و تشبيه آمده است كه اين قالبها هم به طور طبيعى ياراى انتقال مقصود خداوند سبحان را ندارد. بنابراين مشكل از جانب قابل است نه فاعل؛ زيرا قالبها و ساختارهاى زبان عربى تاب تحمل مفاهيم فخيم و بلند آسمانى را ندارد.
هریک از این آيات متشابه، به واقع پشتوانه و ذخيره‌اى سرشار براى دين جاودان اسلام است؛ زيرا هر چه زمان پيش رود، نقاب از چهره نورانى اين گونه آيات به كنار مى رود و راه پيشروى اين دين جاودان را در دل زمانه مى نماياند.

تبيين آیات متشابه قرآن راجع به «اضلال و خذلان»

آیات متشابه قرآن راجع به «اضلال و خذلان» چگونه قابل فهم است؟

در بسيارى از آيات قرآنى مسأله «اِضلال» مطرح شده و آن را به خدا نسبت داده اند. با اين كه «اضلال» به معناى گمراه كردن، يك عمل ضد ارزشى و ضد خدايى است! لذا بايد در مفهوم اضلال منتسب به خداوند دقت شود، تا روشن گردد كه كاربرد اين واژه جنبه مجازى داشته و استعاره اى بيش نيست و هرگز معناى حقيقى آن مقصود نمى باشد. از سویی «اضلال» ـ منتسب به پروردگار ـ به معناى «خذلان» است؛ يعنى به خود واگذار كردن و از عنايت خاصّ محروم نمودن، آن هم بر اثر عناد و لجاجتى است كه افراد در مقابل حقّ از خود نشان مى دهند. پس خود نخواسته اند تا مشمول عنايت حضرت حقّ گردند.

تبيين آیات متشابه قرآن راجع به «فوقیّت»

آیات متشابه قرآن راجع به «فوقیّت» را چگونه می توان تبيين نمود؟

كاربرد «فوقيّت» يا «في السماء» درباره پروردگار، يا «نُزُول» و «صُعُود» همگى جنبه معنوى و اعتبارى دارند، نه حقيقى و جهت داشتن؛ يعنى جهانى برتر و بالاتر از اين جهان خاكى است كه تمامى خيرات و بركات از آن سرازير مى شود. از اين رو براى آنكه به آن جهان روى كند، به خارج از محيط كره زمين روى مى كند، که لازمه آن روى كردن به طرف آسمان است؛ زيرا اين آسمان است كه بيرون و خارج از محيط زمين قرار دارد، و انسان بر اساس همين پندار به خارج از محيط خود توجه کرده و مسئله فوقيّت جایگاه الهى انتزاع می شود.

تبيين آیات متشابه قرآن راجع به «رؤيت»

آیات متشابه قرآن راجع به «رؤيت» چگونه قابل فهم است؟

«اشاعره» گمان می کنند كه خداوند قابل رؤيت است و هنگامه رستاخيز، مؤمنان پس از فراغت از حساب به ديدار چهره ذات حقّ تعالى متنعّم مى گردند. از این رو «ابوالحسن اشعرى» در اين پندار، آيه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ * إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» را شاهد مى آورد. در پاسخ می توان گفت: «نظر» در این آیه با حرف «إلى» قرين شده و به معناى «چشم داشتن» مى باشد. از اين رو، معناى آيه بالا چنين است: در آن روزِ سخت و دشوار، رخسارهايى فرخنده و شكوفا است؛ زيرا به عنايت و لطف الهى چشم دوخته اند؛ يعنى «چشم داشت» دارند.

تبيين آیات متشابه قرآن راجع به «اعضاء و جوارح» خداوند

آیات متشابه قرآن راجع به «اعضاء و جوارح» خداوند چگونه تبيين مي شود؟

«اشاعره» مى پندارند كه خداوند داراى اعضا و جوارح است؛ دست، پا، صورت و چشم دارد و به آياتى تمسّک جسته اند كه در آنها واژه هاى «يد، وجه، عين و ساق» به كار رفته است. ولى در اين آيه ها دليلى بر پندار اشاعره وجود ندارد؛ زيرا عبارت «غُلِّ يَدْ» كنايه از عجز و ناتوانى است، در مقابل «بَسْطِ يَدْ» كه كنايه از قدرت و توانايى است و در استعمال رايج عرب با همين معنا به كار مى رود. همچنین عين، در آیات قرآن به معناي عنايت خاصّ است. در واقع مقصود در تمامی این آیات، معنی کنایی است.

تبيين آیات متشابه قرآن راجع به «اراده و اختیار» انسان

آیات متشابه قرآن راجع به «اراده و اختیار» انسان چگونه قابل درک و فهم است؟

افعال اختيارى انسان؛ يكى از مسائل مورد بحث ميان «اشاعره» و «اهل عدل» است. «ابوالحسن اشعرى» مى گويد: «مقتضاى توحيد ربوبيّت آن است كه هر چه در عالَم هستى پديد آيد؛ از جمله افعال اختيارى انسان، با اراده خداوند انجام مى گيرد، و ...». لکن باید گفت: بی شك، اراده شخصى انسان در انجام افعال اختيارى وى نقش داشته و افعال انسان به خود وى منتسب می گردد و پيامدهاى آن، گردنْ گير خود اوست. و اين امر، از قضاياى وجدانى محسوب مى شود؛ يعنى روشن بودنِ آن ضرورى و بديهى است و نيازى به استدلال و اقامه برهان ندارد.

«راسخان در علم» عالم بر متشابهات قرآن

«راسخان در علم» چه کسانی هستند که قرآن ایشان را عالم و آگاه بر تفسیر متشابهاتش معرفی می کند؟

متشابهات و اسرار پیچیده معارف اسلامی بر دو گونه است؛ بخشی از آن که مربوط به تفسیر آیات متشابه قرآن می باشد، ائمه معصومین(ع) و «راسخان در علم» به کمک تعلیم الهی و وحی یا الهام غیبی نسبت به آنها آگاه هستند؛ ولی بخش دیگری از متشابهات که مربوط به کُنه ذات و صفات خداست، تنها خداوند از آنها آگاه بوده و علم و معرفت دیگران نسبت به آنها صرفاً معرفت و «علم اجمالی» است.

«تشابه اصلی» و «تشابه عرضى» در قرآن

منظور از «تشابه اصلی» و «تشابه عرضى» در قرآن چیست؟

«تشابه اصلى» آن است كه به گونه طبيعى، و به جهت كوتاهى لفظ و بلنداى معنی به وجود آمده؛ زیرا الفاظ و كلمات موضوعه در لغت عرب، بيشتر براى افاده معانى كوتاه و سطحى ساخته شده، و گنجايش و كشش معانى گسترده و عميق را ندارد؛ اما «تشابه عرضى» در آياتی به وجود آمد كه در آغاز اسلام متشابه نبوده؛ اما پس از ظهور مباحث جَدَلى و كلامى و ... كه از يونان به اين ديار راه پيدا كرده بود، بر چهره بسيارى از آيات هاله اى از غبار ابهام نمودار گشت، و آياتى كه تا ديروز از محكمات بود امروز در زمره متشابهات درآمد.

فلسفه وجود «آیات متشابه» در قرآن

اصولا به چه دلیل در قرآن «آیات متشابه» وجود دارد؟

در قرآن دو گونه «تشابه» وجود دارد؛ یک گروه «تشابه عرضى» است كه بر قرآن تحميل شده، اين گروه از آيات برابر با اسلوب متعارف عرب بيان شده و در آغاز هرگز ايجاب شبهه نكرده؛ اما در پى درگيرى هاى عقيدتى و فكرى در بین مسلمانان، فاجعه «تشابه» به وقوع پیوست. گروه دوم «تشابه اصلى» است که در اثر بيان معانى ژرف توسط اَلفاظ متداول عرب پديد آمد. در واقع قرآن در اِفاده معانى عاليه راهى را پيموده كه براى عامه مردم و دانشمندان جنبه اقناعى داشته باشد؛ لذا فن خطابه و برهان را به هم آميخته، و از مشهورات و يقينيّات، يك واحد منسجم پدید آورد، که يكى از دلايل اعجاز قرآن است.

تبيين «آیات متشابه» قرآن راجع به «عرش»، «کرسی» و «استواء»

«آیات متشابه» قرآن راجع به «عرش»، «کرسی» و «استواء» چگونه قابل تبیین است؟

«عرش» به معنی تخت و سریر بوده اما معمولا در معنی کنایی به کار می رود و در قرآن نیز با عبارت «استواى بر عرش» و «تدبير امر» قرین شده است، از این رو «عرش»، كنايه از تدبير می باشد. همچنین واژه «كرسى» نیز كنايه از سلطه كامل خداوند بر جهان هستى است. از سویی واژه «استواء»؛ اگر با «على» استعمال شود، به معناى استيلا و فراگيرى است همانند: «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ». در واقع در نتيجه آياتى كه در آن ها واژه هاى عرش، كرسى و استواء به كار رفته، همان معناى كنايى متعارف آن منظور بوده و نبايد در معانى حقيقى استعمال شود.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصادق (عليه السلام) :

مَنْ حَجَّ يُرِيدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لا يُرِيدُ بِهِ رِيَاءً وَ لا سُمْعَةً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الْبَتَّةَ

کسى که حجّ انجام دهد و خدا را اراده کند و قصد ريا و شهرت طلبى نداشته باشد قطعاً خداوند او را خواهد بخشيد.

وسائل الشيعة: 11/109