گزینش «عدل الهی»، به عنوان یکی از اصول اعتقادی شیعه؟!

چرا از صفات خداوند، تنها «عدل» از اصول اعتقادی شیعیان قرار گرفته است، در صورتی که در بسیاری از آیات قرآن، احادیث و ادعیه بر صفات دیگری مثل «رحمانیّت» تاکید بیشتری شده است؟!

در طول تاریخ، مساله «عدل الهی» به عنوان یکی از صفات فعل خداوند، مورد نزاع بین اشاعره و عدلیه بوده است. اشاعره با عدم اعتقاد به حسن و قبح ذاتی افعال، منشاء عادلانه بودن هر فعلی را صدور از جانب خداوند می دانند و در مقابل، عدلیه معتقدند که با توجه به حسن و قبح ذاتی افعال، فعل الهی باید منطبق با پدیده هایی باشند که حسن ذاتی دارند. این نزاع مهمِّ کلامی ـ تاریخی در کنار حوادث سیاسی اجتماعی که «عدل الهی» در آنها نقش ویژه ای داشت و نیز ارتباط و تاثیر مساله «عدل الهی» در حوزه آفرینش و قانون گذاری و در حوزه جزا و سایر مسائل دینی و علاوه بر آن بازگشت بسیاری از صفات الهی چون «حکمت»، «تدبیر» و «علم الهی» به «عدل» موجب گزینش آن به عنوان یکی از «اصول اعتقادی» گردیده است.

محدودیّت زمانی دین اسلام و منافات آن با خاتمیّت پیامبر اسلام(ص)!

در قرآن آیاتی وجود دارد که بر محدودیّت زمانی دین اسلام و آمدن دین دیگری بعد از آن دلالت دارند؛ آیا این آیات با عقیده خاتمیّت پیامبر اسلام(ص) منافات ندارد؟!

استدلال هایی که راجع به این موضوع با توجه به آیات قرآن نقل شده، هیچ کدام درست و منطقی نیستند. آیه نقل شده از سوره سجده اشاره به موضوعاتی چون توحید و معاد دارد و چنان برداشتی از آن با الفاظ و واژه های استفاده شده در این آیه هیچ مناسبتی ندارد. آیه نقل شده از سوره یوسف نیز اخطاری به مشرکان است که به آنها یادآور می شود هنگام رسیدن وقت عذاب، تأخیری در نزول آن وجود نخواهد داشت و راه فراری از آن نیست. 

شک و تردید برخی پیامبران در وجود الهی و معاد!

حضرت ابراهيم(ع) از خدا خواست تا زنده شدن مردگان را ببیند و حضرت موسی(ع) نیز از خداوند تقاضای رویت کرد؟! این موارد چگونه با یقین پیامبران و عصمت ایشان سازگار است؟!

کمی تأمل در متن آیات و رجوع به روایات نشان می دهد درخواست این دو پیامبر بزرگ الهی با یقین آنها به توحید و معاد و عصمت آنها منافات ندارد و همانطور که در قرآن آمده حضرت ابراهیم با وجود ایمان به معاد برای اطمینان قلبی چنین درخواستی کرد؛ «لِيَطمَئنّ قَلبى»، آن هم درباره چگونگى و کیفیت رستاخيز نه درباره اصل معاد. حضرت موسی هم درخواست رؤیت قلبی نمود. حتی اگر رؤیت ظاهری اراده شود، اين تقاضا را از زبان برخی از جاهلان قوم كرد که اصرار داشتند كه بايد خدا را ببينند تا ايمان آورند وگرنه خود او یقین داشت که خدا با چشم دیده نمی شود.

عدل الهی و جهنّمی شدن کودکان مشرکین و کفار؟!

اینکه در روایات وارد شده: «أَوْلَادُ الْمُشْرِكِينَ مَعَ آبَائِهِمْ فِي النَّار»؛ (اطفال مشرکین به همراه پدران شان در آتشند)، چگونه با عدل الهی تطابق دارد، در حالی که اطفال با اختیار خود در خانواده مشرکین متولد نشده اند؟ چرا اینان به گناه پدارن شان مجازات می شوند؟!

این روایت از لحاظ سندی اعتباری ندارد و علمای رجال حدیث «وهب بن وهب» را که در سند حدیث قرار دارد، كذّاب می دانند. سایر ادله هم  - اعم از آیات و روایات - که مسئولیت گناه هر کسی را مربوط به خودش می دانند، مضمون این روایت را نفی و رد می کنند. ضمن اینکه طبق برخی روایات، كودكان بعد از مرگ دوباره آزمایش می شوند و فقط اگر از فرمان خدا سرپیچی کردند وارد جهنم خواهند شد. از طرفی بنابر دلالت ادلّه متقن دینی، همه کودکان فطرتا پاک هستند و از اوّل كافر متولد نمی شوند تا به خاطر چنین کفری مستوجب عقاب باشند! بر فرض اگر چنین حدیثی را قبول کنیم، دلالت آن شامل اولادی است که مکلّف شده و راه پدران خود را ادامه و در آزمایشات الهی کفر خود را نشان داده اند، نه کودکان غیر مکلّف؛ چرا که تعذيب غير مكلّف قبيح شمرده می شود و خدا از انجام چنین قبیحی منزّه است. در آخر و با وجود همه این پاسخ ها، به نظر می رسد بهترین راه واگذار کردن علم این امر به خداست و او هرگز به بندگانش ظلم نمی کند.

تناقض آيات قرآن درباره «ورود همگان به دوزخ»!

قرآن در یک آیه می گوید خداوند همگان را وارد دوزخ خواهد کرد و در آیاتی دیگر می گوید نیکوکاران دوزخی نخواند بود و فقط کافران آن را درک خواهند کرد؛ آیا این تناقض نیست؟!

در پاسخ به پرسش ياد شده، مفسّران وجوهى را يادآور شده اند: 1. اهل ايمان، در حالى كه مُشرف بر جهنّم هستند، براى مشاهده وضعيّت دردناك ستمگران و مجرمان، آنان را نظاره مى‌كنند و در حالى كه آتش جهنّم برافروخته شده و زبانه مى‌كشد و مؤمنان صحنه پرتاب طاغيان را در آتش مى‌بينند، بدون آنكه آسيبى به آنان برسد، از كنار آتش به سلامت مى‌گذرند. 2. در اين جا، تفسير دقيقترى ارائه شده كه به كلّى هرگونه شبهه ورود اهل ايمان را به دوزخ منتفى مى‌سازد و آن اين است كه «ضمير خطاب» در آيه «وَ إِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا» تنها به كافران و منكران روز رستاخيز باز گردد، و اين گونه «التفات» (از غيبت به خطاب) براى افاده اختصاص است، و معناى آيه چنين مى‌شود: اين شما ـ كافران و منكران ـ هستيد كه وارد دوزخ مى‌شويد.

تناقض آيات قرآن درباره «طعام جهنّميان»!

چرا قرآن درباره «طعام جهنّميان» متناقض صحبت كرده است؟!

اگرچه قرآن کریم درباره طعام جهنّميان در يك آيه از «ضَريع»؛ (خار خشك) و در آيه ديگر از «غِسلين»؛ (چركابه) سخن به ميان آورده است ولی اين دو با يكديگر تناقض ندارند؛ چراكه جهنّم درجاتى دارد و مجازات هر انسانى نيز به مقدار گناهان اوست. از اين رو غذاى گروهى از دوزخيان «زقّوم» و غذاى گروهى ديگر «چركابه» و نوشيدني برخى از آنان «آب جوش» و گروهى ديگر «صَديد» است.

«تشابه اصلی» و «تشابه عرضى» در قرآن

منظور از «تشابه اصلی» و «تشابه عرضى» در قرآن چیست؟

«تشابه اصلى» آن است كه به گونه طبيعى، و به جهت كوتاهى لفظ و بلنداى معنی به وجود آمده؛ زیرا الفاظ و كلمات موضوعه در لغت عرب، بيشتر براى افاده معانى كوتاه و سطحى ساخته شده، و گنجايش و كشش معانى گسترده و عميق را ندارد؛ اما «تشابه عرضى» در آياتی به وجود آمد كه در آغاز اسلام متشابه نبوده؛ اما پس از ظهور مباحث جَدَلى و كلامى و ... كه از يونان به اين ديار راه پيدا كرده بود، بر چهره بسيارى از آيات هاله اى از غبار ابهام نمودار گشت، و آياتى كه تا ديروز از محكمات بود امروز در زمره متشابهات درآمد.

دو تفسیر عجیب و غریب از «محکم» و «متشابه»

اخیرا چه تفسیری از معنی «محکم» و «متشابه» شده است که موجب تعجب دانشمندان شده است؟

به تازگی دو تفسير عجیب درباره «محكم و متشابه» ارائه شده كه عبارتند از: 1. مرحوم طالقانى می گويد: «قرآن داراى دو وجود و دو مرحله است، مرحله پيش از نزول و پس از نزول. قرآن، پيش از نزول محكم، ثابت و نامتغيّر است؛ اما همان محکمات پس از نزول، در ظروف انديشه هاى گوناگون و به صورت كلمات و آيات متفرق تبين گرديده، و به صورت متشابه در آمده است. 2. محكمات آياتى هستند كه اصول اساسى و ديدگاه هاى كلى مكتب را بيان مى كنند؛ اما آيات متشابه مشتمل بر مطالبى است كه خود «اصل» نيستند، اما منبعث از اصول بوده، لذا فاقد خصلت ثبات و پايدارى می باشند.

«معاد»، «نبوت» و «امامت» عوامل تحقق عدالت

چرا برخی روایات «معاد»، «نبوت» و «امامت» را جزء اصول دین نشمرده و تنها «توحید» و «عدالت» را اساس دین می داند؟

روایات فراوانی در منابع شیعی وجود دارد که اعتقاد به همه اصول اعتقادی - شامل توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت - را لازم دانسته و با تاکید بر آنها، به جایگاه اساسی شان اشاره کرده اند.
اما «عدل» در بین همه اصول دین اهمیت ویژه دارد. اگر اصل عدالت در دین پذیرفته نشود، بسیاری از آموزه های اسلامی مانند: معاد، امامت، نبوت، و حتی اختیار و تکلیف نیز قابل توجیه و اثبات نمی‌ شوند؛ زیرا خود معاد عامل تحقق عدل الهی در قیامت است و نبوت جهت قیام مردم به عدالت و احقاق حقوق است و امامت نیز تداوم بخش جریان عدالت خواهانه انبیاء است.

وضعیّت ظاهری مأکول در شبهه آکل و مأکول در معاد جسمانی؟

طبق روایات همه انسانها در قیامت جوان و رشید محشور می شوند؛ از طرفی به سبب جریان طبیعی واقعیت آکل و مأکول در بین موجودات، بخشی از بدن یک موجود در بدن موجود بعدی قرار می گیرد. اگر قرار باشد که اين ذرّات در قيامت به بدن صاحب اصلى(بدن شخص اوّل) باز گردد، آیا بدن شخص دوّم ناقص و کوچک نخواهد بود؟!

انسان موجودى است مركب از نفس و بدن، و بدن انسان در اين دنیا دستخوش تحليل رفتن و دگرگون شدن است، و پيوسته اجزاى آن تغيير مى ‏كند، در حالى كه مى‏ بينيم شخصيتش ثابت است، و اين بدان جهت است كه روح آدمى شخصيت انسان را در همه لحظه ها حفظ مى ‏كند، چون روح آدمى مجرد است، و منزه از ماده و تغييرات عارض از طرف ماده است، و باز به همين جهت ايمن از مرگ و فنا است.

بدنى كه بعد از مرگ كالبد آدمى مى‏ شود، وقتى با بدن قبل از مرگش مقايسه شود مثل آن بدن خواهد بود، نه عين آن، همچنان که در دنیا نیز بدن پیری مثل بدن جوانی است نه عین آن. ولى انسان صاحب بدن لاحق وقتى با انسان صاحب بدن سابق مقايسه شود عين آن خواهد بود نه مثل آن، براى اينكه آن روحى كه یگانگی بدن قبل از مرگ را در تمامى مدت عمر حفظ مى‏ كرد، همين روحى است كه بعد از مرگ در كالبد لاحق درآمده.

آيات و روايات نیز مى رساند كه در معاد، تنها «مثل بودن» انسان معاد با انسان دنيوى كافى است و هرگز سخت گيرى و اصرار بر تحقق عينيت لازم نيست، تا اگر عین بدن انسان برانگيخته نشده یا برخی از اجزایش در بدن دیگری قرار گرفته باشد، معاد جسمانى دچار اشكال گردد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

لِکُلّ شَيْئٍ ثَوابٌ اِلا الدَمْعَةٌ فينا.

لِکُلّ شَيْئٍ ثَوابٌ اِلا الدَمْعَةٌ فينا.

هر چيزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشکى که براى ما ريخته شود (که چيزى با آن برابرى نمى کند و مزد بى اندازه دارد).

جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 548