علّت تفاوت تکالیف دینی برای زنان و مردان؟!

چرا احکام دینی زنان و مردان باید متفاوت باشد؟!

تفاوت های جسمی و روحی مرد و زن موجب می شود احکام آنها که از سوی خالق آنها (داناترین شخص به ویژگی ها و تفاوت آنها) تشریع شده، به منظور تناسب یافتن با ویژگی های شخصیتی آنها، مختلف و متفاوت باشند. جنس زن براى انجام وظايفى متفاوت با مرد آفريده شده و به همين دليل احساسات متفاوتى دارد. قانون آفرينش، وظيفه حساس مادرى و پرورش نسل هاى نيرومند را بر عهده او گذارده به همين دليل سهم بيشترى از عواطف و احساسات به او داده است در حالى كه طبق اين قانون وظايف خشن و سنگين تر اجتماعى بر عهده جنس مرد گذارده شده و سهم بيشترى از تفكر به او اختصاص يافته است. بنابراین تفاوت ها، تشریع احکام یکسان و اختصاص حقوق و تعریف نقش های یکسان برای دو جنسی که تفاوت های ماهوی با همدیگر دارند، نه تنها عادلانه نیست بلکه بسیار هم غیرمنطقی است.

تناقض گويی قرآن در مرگ و جاودانگی نفس!

قرآن در آيه 35 سوره الانبياء مي گويد:«هر نفسی طعم مرگ را می چشد»، امّا در آيه 42 سوره زمر می گويد: «خداوند نفسها را هنگام مرگ می گيرد» يعنی انتقال صورت می گيرد؛ آيا بين اين دو آيه تناقض وجود ندارد؟!

نفس معانی مختلفی دارد مانند روان، جان، حیات، جاندار، شخص، ذات، میل، خویشتن، خود و... . باید توجه داشت که در سوره انبیاء این واژه به معنای مجموع جسم و جان و برای اشاره به این حقیقت و قانون کلی است که مرگ برای همه انسان ها پدید می آید، اما در سوره زمر نفس به معنی روح است و فقط اشاره ای به چگونگی پدید آمدن مرگ با قطع ارتباط روح از جسم صورت می گیرد و بدیهی است که این دو بیان تناقضی با هم ندارند.

اشكال غربزدگان مسلمان به پدیده «وحی» و پاسخ آن

غربزدگان مسلمان چه اشكالي نسبت به پدیده «وحی» نموده اند و چه پاسخي به آن داده شده است؟

برخى از روشنفكران غربزده مى گويند: آنچه پيامبران با نام وحى عرضه كرده اند، انعكاس افكارِ درونى آنان است و لذا وجود برخى اشتباهات در گفته ها و نوشته هاى آنان طبيعى است. اما اينان دچار دو اشتباه شده اند: 1. براى بررسى نمونه هاى وحى آسمانى به كتاب هاى تحريف شده مراجعه كرده اند. 2. انسان را موجودى مادّى فرض كرده اند؛ حال آنكه انسان تركيبى از روح و جسد است كه روحش از سنخ ملأ اعلى است و همين سنخيت وحى را امكان پذير مى كند.

زشتی برخی افراد و مسئله عدل الهی؟

انسان هایی با اعتماد به نفس برآمده از از زیبایی خداداد، در بسیاری از امور زندگی موفق می گردند و در مقابل انسان های دیگری به خاطر زشتی مادرزادی بسیاری از توفیقات زندگی را از دست می دهند؛ با توجه به این واقعیّت ها، آیا آفرینش افراد زشت بی عدالتی نیست؟!

اولا: اقتضای آفرینش الهی زیبایی است و خداوند بخلی در چنین آفرینشی نمی ورزد؛ بلکه موجودات به خاطر تفاوت در قابلیت ها و استعدادهای شان، بهره متفاوتی از فیوضات الهی می برند؛ یعنی زمینه های موجود، استعداد ها و قابلیّت های هر جسمی، اقتضای خاص خود را دارند.

ثانیا: زیبایی در منطق انسانها نسبی است و چه بسا چهره ای که برای گروهی از مردم بسیار زیبا و دلنشین و بی نقص به نظر می رسد، در نظر گروهی دیگر، نامتناسب و نازیبا باشد. بر این اساس صدور مطلق این حکم که برخی «زشت» و برخی دیگر «زیبا» هستند امری دور از واقعیّت بیرونی است.

ثالثا: توجه زیاد به ظاهر و اهمیت قائل شدن برای آن در شکل گیری سرنوشت آدمی، خلاصه کردن تمام قابلیت ها و ویژگی های او در جسم و خلاصه کردن تمام جسم در چهره است؛ در حالی که نه قابلیت ها و استعدادهای انسان منحصر به ویژگی های ظاهری اوست و نه زندگی انسان منحصر به زیست در این جهان است.

پاسداشت مقام «انسان» در قرآن

قرآن كريم در مقام تعريف «انسان» چه بياني دارد؟

هيچ توصيفى از «انسان»، بيانگر ماهيت واقعى انسان با همه ابعاد و زواياى گوناگون وى نيست؛ جز آنچه در قرآن آمده است كه با بهترين و والاترين توصيفات او را معرفي مى كند. قرآن می گوید: خداوند انسان را با دستان خود آفريد؛ از روح خود در وي دميد؛ امانت خود را به او سپرد؛ همه اسماء را به وي آموخت؛ همه فرشتگان را به سجده بر او واداشت؛ مقام خلافت خود را در زمين بدو بخشيد؛ هر آنچه را در آسمانها و زمين بود مسخر وى گردانيد و آن گاه به خود در اين آفرينش برتر تبريك گفت. آری به واسطه اين ويژگى هاى هفت گانه است كه انسان در اصل آفرينش و آغاز پيدايش بدانها مفتخر شده و بدين سان مخلوق برتر نام گرفته است.

ناسازگاری قرآن با علم در مورد «مركز ادراك انسان»!

چرا با اينكه علم نوين «مغز» را مركز ادراكات انسان می داند، قرآن كريم «قلب» را به عنوان جايگاه ادراك معرفی نموده است؟!

«مغز» در ميان ديگر اعضاى بدن، نقشى ممتاز دارد و از ديرباز اهميّت و نقش آن در هدايت جسم معلوم بوده؛ به گونه‌اى كه براى بيان نقش محورى هر چيزى آن را به مغز تشبيه مى كردند؛ ليكن با اين همه، انسانها ادراك و ديگر صفات نَفس را كه بهره‌اى از احساس دارند، به «قلب» نسبت مى دهند. و مراد از قلب نيز «روح» است كه فرمانروا و تدبيركننده امور بدن است؛ همان گونه كه كاركردهاى مذكور را به نَفس (به معناى ذات و خود) نسبت مى دهند.

خدای «سمیع» و «بصیر»؟!

منظور از صفات «سمیع» و «بصیر» در مورد خداوند چیست؟ مگر خداوند همانند انسان عضو شنوایی یا بینانی دارد؟

حقيقت بینایی و شنوایی با مفاهیم مادی و جسمانی پیوند خورده و قابل جدایی از آن نیست، امری که درباره خداوند به عنوان وجودی مجرد از جسم و مادّه قابل تصور نیست. طبق آنچه از معارف امامان اهل بیت(ع) بر می آید، سميع و بصير بودن خداوند چيزى جز «علم و آگاهى» او نسبت به پدیده های «شنیدنی» و «دیدنی» نيست. یعنی در حالی که انسان به عنوان موجود مادّی ناچار است به وسیله اعضا و ابزار مادّى به «آگاهى» از دیدنی ها و شنیدنی ها دست یابد، خداوند در درک خود، نیازى به چیزى ندارد و هستی با تمام تصاویر و صداهای خود پیش او حاضر است و به آنها علم حضوری دارد، از این جهت خداوند بدون هیچ مقدّمه اى مى تواند سمیع و بصیر باشد.

خداوند «جمیل»؟!

منظور از صفت «جمیل» در مورد خداوند چیست؟ مگر خداوند چهره دارد که زیبا باشد؟

زیبایی مفهومی است که از «کمال» ناشی از انسجام و پیوستگی و نظم اجزای یک شیء ناشی می شود و اگرچه اغلب به پدیده های مادی و جسمانی منتسب می گردد، امّا پدیده های غیرمادی مثل رفتارهای اخلاقی، احساسات انسانی و درک ادبی و شاعرانه نیز می تواند متصف به آن گردد. از آنجا که خداوند وجودی دارای تمام کمالات است، لاجرم قابل اتصاف به اوصافی چون «زیبا» و «جمیل» نیز هست و اگر گفته شود خداوند «زيبا» است، منظور زيبايى جسمى نيست بلكه منظور كمال واقعى است؛ زيرا خداوند وجودى است كه تمام كمالاتى را كه به تصور ما بيايد يا نيايد داراست. پس منظور از «زیبایی» برای خدا، چیزی جز «کمال واقعی» او نیست. همچنین خداوند متعال از این جهت که خالق حقیقی همه زیبایی های موجود در عوالم مادی و غیرمادی است، واجد بالاترین مراتب جمال نیز هست.

خداوند و خلق موجودی که از نابودیش عاجز باشد!

آیا ممکن است که خداوند بتواند چیزی خلق نماید که خودش قدرت نابودی آن را نداشته باشد؟!

هنگام بحث های علمی گاهی به مسائلی برمی خوریم که به تعبیر دانشمندان، «صورت مسأله» آنها غلط است. بی جواب ماندن این گونه سؤالات نه از جهل دانشمندان که از جواب نداشتن آن پرسش هاست. این مسأله نیز چینن است. یعنی عقلا محال و ممتنع‏ است و این امتناع نه از اين جهت كه قدرت پديدآورنده ناقص و نارساست، بلكه از این جهت که خود آن ذاتا امكان پذيرش هستى را ندارد.

اگر بگوییم «خدا جسمى را بسازد» منظورمان این است که آن جسم «مخلوق» باشد و طبعا هر مخلوقی «محدود و فناپذیر» است. اما وقتی مى گویيم «نتواند آن را از بین ببرد»، مفهومش اين است كه آن جسم «نامحدود و فناناپذیر باشد». بنابراين صورت سؤال به اين شكل در مى آيد كه آيا خداوند مى تواند جسمى را بسازد كه هم «محدود» باشد و هم در عین حال «نامحدود» باشد؟! اين همان جمع ميان دو نقيض است و اجتماع نقیضین امری محال است. همچنین هرگاه فرض كنيم كه اين موجودی که توسط خدا خلق شده، فناپذير نباشد در اين صورت بايد فرض كنيم كه او «واجب الوجود» است و نتيجه آن اين است كه يک شئ در يک آن هم «ممكن الوجود» و هم «واجب الوجود» باشد. به عبارت ديگر، از این جهت كه «مخلوق» خداوند است بايد «ممكن الوجود» باشد؛ ولى از اين جهت كه فناناپذير است ناچار بايد «واجب الوجود» باشد.

به هر حال قدرت الهی با همه اطلاقش، شامل «محال ذاتی» نمی شود؛ و البته اين به معنای محدوديت قدرت الهی نيست. زيرا خروج «محال ذاتی» از قلمرو قدرت الهی حاصل كاستی و نقصان در قدرت خداوند و فاعليت او نيست؛ بلكه نقص و اشكال در «محال ذاتی» است که قابليّت تحقق ندارد و امری ناشدنی است.

راهکارهای درمان «غیبت»

چگونه می توان بیماری «غيبت» را در روح خویش درمان نمود؟

درمان هر بيماري جز با شناخت عوامل آن و از بین بردن آنها امکان ندارد. در مورد «غیبت» نیز بايد به سراغ ریشه های آن، مانند: حسد، کينه توزي، غرور، انتقام جویی، ریاکاری، سوء ظن، استهزاء و ... رفت. راهکار ديگر برای درمان اين رذيله اخلاقي، توجه به پيامدهاي سوء معنوي، فردي و اجتماعي آن است. آری هرگاه انسان به اين نكته توجه كند كه غيبت او را از چشم مردم مى اندازد و به عنوان فردى خائن، حق نشناس، ضعيف و ناتوان در جامعه معرفى مى كند، حسناتش را از بین می برد و ... ، انگیزه اش برای غیبت کردن کم می شود.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

عن ابي عمارة المنشد قال:

«ما ذکر الحسين بن علي عند ابي عبدالله عليه السلام في يوم قط فرئي ابو عبدالله عليه السلام متبسما في ذلک اليوم الي الليل‏»

بحارالانوار، ج 44، ص 280