نهی از «اختلافات فقهی» در خطبه 18 نهج البلاغه؟!

منظور از نهی از «اختلافات فقهی» در خطبه 18 نهج البلاغه چیست؟

خطبه 18 به عقيدۀ بعضى از محققان جزئی از خطبۀ 17 بوده است كه در كلام «سيّد رضى» از هم جدا شده و محتوا و مضمون آن نيز گواهى بر همين معنى مى دهد. در خطبۀ گذشته سخن از قضات ناآگاه و ناصالح بود كه با داوری هاى نادرست خود، امنيّت جان و مال مردم را به خطر مى افكنند و منشأ مفاسد بسيارى در سطح جامعه مى گردند. در اين خطبه نيز سخن از قضاتى به ميان آمده كه با تكيه بر دلايل سست و بى اساسى همچون «قياس» و «استحسان» اجتهاد کرده و نتايج نادرستى از آن مى گيرند و از آن بدتر اين كه رئيس آنها آراى ضدّ و نقيض همۀ آنها را «حكم اللّه» و مطابق با واقع مى شمارد!
امیر المؤمنین(ع) در این خطبه مسأله «تصويب»(صحیح دانستن همه آراى ضدّ و نقيض) و تمسّك به قياس و استحسان و «اجتهاد به رأى» را به كلّى نقد و باطل مى كند. زيرا خدا دين كاملى نازل كرده و قرآن جامع همه نيازهاى انسانهاست و پيامبر كمترين كوتاهى در تبليغ آن نكرده و هرگز خداوند اختلاف را براى امّت اسلامى نپذيرفته و همه جا آنها را دعوت به اتّحاد و وحدت كرده است. بنابر اين «اعتقاد به صحّت آراى متناقض» و تصويب فتاواى مختلف و همه را حكم واقعى الهى دانستن، چه معنى و مفهومى مى تواند داشته باشد؟! اين يك انحراف و اشتباه و گمراهى است نه يك واقعيّت!
این شیوه با اجتهاد در نزد شیعه که به معنای «رد فروع بر اصول» است، فرق می کند و هیچ ارتباطی به برخی اختلافات جزئی که میان برخی فقهای شیعه در پاره ای مسائل فرعی پدید می آید ندارد. چرا که اجتهاد به معنای تلاش برای فهم کتاب خدا و سنّت رسول خدا(ص) و اهل بیت مکرم ایشان، با کمک قوانین القاء شده آنها، برای یافتن پاسخ سوالات مؤمنین و حکم مسائل مستحدثه، امری ضروری و اختلافات جزئی در آن امری طبیعی است. ضمن اینکه فقهای شیعه اجتهاد خود را قابل خدشه علمی دانسته و عالم حقیقی را خدا می دانند؛ نه اینکه نظر خود و دیگر فقها را را نظر واقعی خدا و با وجود اختلاف نظر، همه را صحیح بدانند!

نهج البلاغه

معرفی کتاب «نهج البلاغه»

کتاب نهج البلاغه مجموعه اى از خطبه‌ها، نامه ها و حکمت‌ های گهربار امام امیرالمومنین على بن ابى طالب (علیه السلام) است که توسط ابوالحسن محمد بن حسین بن موسى (359 ـ 406 ق) معروف به سید رضى گردآورى و تنظیم شده است. او این کتاب را به عنوان بر گزیده اى از کلمات گران سنگ آن حضرت از میان هزاران سخن ایشان تدوین نموده است.

مقدّم کردن خطبه بر نماز عید توسط مروان!

آیا خطبه خواندن پیش از نماز عید توسط مروان مطابق با سنت نبوى است؟

بخارى از ابوسعید خدرى نقل کرده: «من با مروان که حاکم مدینه بود در عید قربان یا فطر خارج شدیم، و چون به مکان نماز رسیدیم، مروان خواست پیش از اینکه نماز بخواند بالاى منبر برود و خطبه بخواند که لباس او را گرفتم؛ او مرا کنار زد و بالا رفت و پیش از نماز، خطبه خواند. به او گفتم: به خدا سوگند سنّت را تغییر دادید. گفت: «مردم پس از نماز براى شنیدن سخنان ما نمى نشینند از این رو خطبه را پیش از نماز قرار دادم». این در حالى است که سنت نبوى ما را بر خطبه خواندن بعد از نماز امر کرده است.

بیان واقعه غدیر از زبان صحابه

آیا از صحابه کسی واقعه غدیر را بیان کرده است؟

ابو سعید خدرى، ابو هریره، براء بن عازب، زید بن ارقم و عبد الله بن عمر، از جمله صحابی هستند که طی نقل روایاتی از واقعه غدیر به آن اقرار کرده اند.

عدالت صحابه و رها نمودن پیامبر(ص) در حال خطبه

آیا اصحابی که پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در خطبه نماز جمعه رها نموده اند، می توانند عادل باشند؟

وقتی کاروان تجاری به مدینه آمد و رسول(ص) در حال خطبه بود، بجز دوازده نفر، بقیه خطبه ها را رها کرده و به سوى کاروان شتافتند، آیه 11 سوره جمعه  نازل شد و خداوند آنچه را مردم انجام دادند و از خطبه روز جمعه به سوى کاروان تجارتى که به مدینه آمده بود رفتند و پیامبر(ص) را ایستاده گذاشتند را نکوهش کرد. آیا کسى که لهو و داد و ستد را بر یاد خدا مقدم مى دارد و پیامبر(ص) را سبک مى شمارد، داراى آن ملکه نفسانى است که او را از گناهان باز دارد؟

ماجراي «غدير خم» در روايات اسلامي

ماجراي «غدير خم» در روايات اسلامي چگونه مطرح شده است؟

از مجموعه روايات استفاده مى شود: در بازگشت از حجة الوداع مسلمانان به دستور پیامبر(ص) در سرزمين «غدير خم» توقف كردند. ایشان در خطبه ای مفصل فرمود: من به زودى از ميان شما مى روم لکن دو چيز به يادگار مي‌گذارم، اوّل كتاب خدا و ديگري خاندانم. سپس دست علي(ع) را بلند كرد و فرمود: هر كس من رهبر او هستم على(ع) رهبر اوست، و اين سخن را 3 يا 4 بار تكرار كرد و فرمود: همه وظيفه دارند اين خبر را به غائبان برسانند؛ و در اين هنگام، آيه اكمال دين نازل شد.

اعتراف معاویه به نقض صلح نامه خود با امام حسن(ع)

آیا معاویه صلح نامه خود با امام حسن(علیه السلام) را نقض کرد؟

امام حسن(ع) هنگام صلح با معاویه از او پیمان گرفت حکومت اموی سبّ امام علی(ص) را ترک کند، متعرض شیعیان نشود و حق هر کس را به وی بدهد و معاویه نیز تمام این شروط را پذیرفت ولی پس از امضای صلح نامه، خطبه ای میان مردم خواند و اعلام کرد که همه آن شروط پذیرفته شده را، زیر پا گذاشته و نقض نموده است.

عکس العمل امام حسین(ع) در مقابل تلاش معاویه برای ولیعهد شدن یزید؟

امام حسین(ع) در مقابل تلاش معاویه برای ولیعهد شدن یزید چه واکنش هایی نشان داد؟

 ایشان در نامه ای به معاویه با یادآوری فسق یزید، او را به خاطر انتخاب یزید برای خلافت سرزنش کرد. وقتی معاویه در حجاز، خطابه ای در فضایل فرزندش برای مردم ایراد کرد، تا بیعت بگیرد، امام(ع) ضمن خطبه ای شجاعانه با یادآوری اعمال فسق آمیز یزید، معاویه را به خاطر توصیف یزید به فضایل نداشته اش ملامت نمود. معاویه در مجلسی دیگر اعلام کرد، کسی بهتر از یزید را برای خلافت نمی شناسد. امام(ع) طی گفتگوهایی، نیرنگ معاویه را برای مردم برملا ساخت.

بدعت هاى معاویه

تاریخ، چه بدعت هایى از معاویه ثبت نموده است؟

منابع تاریخی بدعتهای فراوانی را به نام معاویه ثبت کرده اند از جمله: گفتن اذان و اقامه در نماز عید فطر و عید قربان، بدعت گزاردن در دیه کافر ذمی و برداشتن مقدار نصف آن برای بیت المال، ترک کردن تکبیرهای مستحبی نماز و مقدم کردن خطبه بر نماز عید.

مقدم کردن خطبه نماز عید فطر و قربان توسط عثمان!

آیا مقدم کردن خطبه نماز عید توسط عثمان مطابق با سنت پیامبر(ص) است؟

نخستین کسى که خطبه را پیش از نماز خواند عثمان بود. سپس اُمویان که پس از عثمان بر اوضاع مسلّط شدند با وى همراهى کرده و با سنّتِ پیامبر(ص) مخالفت کردند و خطبه را پیش از نماز ایراد کردند. در حالی که آنچه در سنّت شریفه ثابت است این است که خطبه نماز عید فطر و قربان پس از نماز باید خوانده شود و نمى توان به صرف ادّعاى مصلحت براى مردم سنّت پیامبر(ص) را ترک کرد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الحسينُ عليه السّلام :

اَنا قَتيلُ الْعَبْرَةِ لا يَذْکُرُنى مؤ مِنٌ اِلاّ بَکى .

من کُشته اشکم . هيچ مؤ منى مرا ياد نمى کند مگر آنکه (بخاطر مصيبتهايم ) گريه مى کند.

بحارالانوار، ج 44، ص 279