مفهوم «صدق»

مفهوم «صدق» چيست؟

با وجود آن كه مفهوم واژه صدق روشن است، اما در تعريف آن، گفتگوهاى بسیاری در بين دانشمندان وجود دارد. بعضى صدق را به معنى مطابقت محتواى سخن با واقعيت ذكر كرده اند، اما برخى ديگر آن را مطابقت با تشخيص و اعتقاد گوينده مى دانند. در واقع  آنان در توضیح مفهوم صدق به آيه سوره «منافقون» استناد کردند. منافقان شهادت به رسالت پيامبر(ص) را، به گونه ایی ابراز مى کردند كه این شهادت، مطابق اعتقاد درونى ما است. لکن چون مطابق با واقع نبود، دروغگو بودند. بنابراين صدق و كذب در هر حال بر اساس تطابق با واقعيت ها مشخص مى شود.

انگيزه های «راست گويی»

چه انگیزه هایی انسان را به «راست گويی» وامی دارد؟

صداقت همانند فضایل دیگر اخلاقی، ريشه در عمق وجود انسان دارد. این امر فطری توسط عواملی تقویت می شود، مانند: داشتن اعتماد به نفس، نداشتن عقده حقارت، نداشتن هر گونه نقطه ضعفی که بخواهد برای مخفی کردن آن دروغ بگوید، داشتن شهامت بیان واقعيت ها، ايمان به خدا، معاد و تقواي الهي. این عوامل موجب می شود انسان بسوی صداقت و درستی گرایش پیدا کند. امام علی(ع) می فرمایند: «نشانه ايمان آن است كه صداقتی را كه به تو زيان مى رساند به دروغ در آنجا كه سودمند است مقدم دارى».

پاداش «صدق» در قرآن

خداوند پاداش صداقت و راستگويی را در آخرت چه چيزی ذکر کرده است؟

قرآن در آيه 119 سوره «مائده» بیان می فرماید که «راستى و درستکاری صادقان در دنيا، موجب نجات آنها در روز قيامت مى شود؛ و پاداش آنها بهشت، خشنودی خداوند، رضایت آنها از خداوند و رستگاری بزرگ است». در سوره «احزاب» نیز بعد از اسلام، ايمان و اطاعت فرمان خدا، صدق را سبب مغفرت معرفی می کند. پيامبر(ص) مي فرمايند: «ايمان هيچ كس درست نمى شود تا قلبش درست شود، و قلب هيچ كس درست نمى شود تا زبانش به درستى گرايد». اين آيات و روايات نشان دهنده بخشی از جايگاه و اهمیت اين فضيلت اخلاقى است.

«صدق» و راستی يکی از موارد آزمايش الهی

خداوند چگونه در قرآن صدق و راستی را يکی از موارد آزمايش خود دانسته است؟

قرآن در آيه 3 سوره «عنکبوت» اعلام مى كند كه: «آزمايش الهى قطعى است و شامل همگان مى شود، تا صادقان و راستگويان در ادّعاى ايمان از دروغگويان شناخته شوند». البته توضیح می دهد که این آزمونها منحصر به شما نیست، بلکه همه پيشينيان امتحان شده اند. زیرا اساس زندگى دنيا بر پايه آزمون قرار دارد، و اين جهان ميدان آزمايش بزرگ است. و خدا مى خواهد صادقان و راستگويان، در عمل ادّعاى ايمان خود را ثابت کنند و از دروغگويان شناخته شوند.

اهميت «صدق» از منظر روايات

روایات اسلامی چگونه اهمیت «صدق» و راستی را تبیین نموده است؟

اهميت صدق و راستی در روايات اسلامى بيش از آن است كه در سخن بگنجد. ما از باب نمونه به دو مورد از آنها اشاره می کنیم: رسول اکرم(ص) می فرمایند: «اگر مى خواهيد کسی را امتحان كنيد به کثرت عبادتهایش ننگرید، بلکه او را به راستگويى و اداى امانت آزمايش كنيد». امام صادق(ع) دلیل رسیدن امام على(ع) به آن مقام والا نزد پيامبر(ص) را صداقت و امانت داری ایشان بیان فرموده اند. خلاصه اینکه صداقت و درست کاری سیره همه انبیاء و اولیاء الهی بوده و کلید نیکی و سعادت است.

آثار «راست گویی» و «دروغ گویی» در جامعه

«راست گویی» و «دروغ گویی» چه تاثيراتی بر جامعه انسانی دارد؟

اعتماد، به عنوان عنصری اساسی در زندگی اجتماعی انسان، زماني حاصل مى شود كه صداقت در بين انسان ها حاكم باشد؛ و در این میان فرقی بين فعاليت علمى، فرهنگى، اقتصادى و سياسى نيست. امام علي(ع) مي فرمايد: «راست گويى سب اصلاح، و دروغ سبب فساد همه چيز مى شود». در حدیث دیگری می فرمایند: «راست گو سه چيز را به دست مى آورد: اعتماد مردم، محبت و دوستى، ابهت و شخصيت». همچنین می فرماید: «دروغ گو و مرده يكسان اند، زيرا برترى زنده بر مرده، اعتماد به او است، هنگامى كه به گفتار او اعتمادى نباشد زنده بودنش بى اثر است».

فرق معجزه با نبوغ

فرق معجزه با نبوغ نوابغ در چيست؟

معجزه با نبوغ نوابغ تفاوت های اساسی و جوهری دارد. نابغه کسی است که زودتر از دیگران مراتب «کسب» علم و دانش را طی می کند اما پیامبران علم و دانش خود را از دیگران کسب نمی کنند و معجزات آنها از عهده هیچ انسانی، حتی بهترین نوابغ، بر نمی آید. خارج بودن از قدرت انسانها و اختصاص داشتن به پیامبران، عدم احتمال خطا، عدم قابلیت تعلیم و تعلم، گواه صدق رسالت و نبوت بودن، مغلوب نشدن و فرياد تحدي از جمله ویژگی های اختصاصی معجزه است.

صدق الهی رکن تحقق عدل الهی

از کجا بدانیم که خدا دروغ نمی گوید تا عدالتش را باور کنیم؟

اولا: راه اثبات صفت عدل برای خداوند منحصر در دلایل نقلی و آیات قرآن نیست و می توان با استفاده از دلایل عقلی عدالت این وجود مقدس را ثابت کرد.
ثانیا: انگیزه های دروغ گویی و بیان خلاف واقع اموری است مانند نادانی، حقارت، بیهودگی، پوچ انگاری، ترس و...؛ از آنجایی که هیچ کدام از این اوصاف در خدا راه ندارند، بنابراین صفت «دروغ» نیز از آن ذات مقدس نفی می گردد.
ثالثا: از آنجا که صدق، کمال است و ضدّ آن یعنی کذب، نقص است و پروردگار عالم به حکم این که جامع همه صفات کمال است واجد صفت صدق و راست گویی نیز هست و از نقص کذب و دروغ گویی مبرّاست.
رابعا: اگر قرار باشد خداوند – نعوذبالله - با دروغ گویی در کتاب مقدس خود، بندگان خود را گمراه کند و مرتکب چنین عمل قبیحی گردد، معنا نداشت که آنها را از قبائح بر حذر دارد.

معنای واژه «صدق»، «صدقه» و «صدّيق»

منظور از واژه «صدق»، «صدقه» و «صدّيق» چيست؟

واژه «صادق» از ماده «صدق»، نقطه مقابل كذب است و در اصل از اوصاف كلام است كه گاه صادق و گاه كاذب است. واژه «صَدَقه» به خاطر آن است كه انسان با عملش صدق اخلاص خود را ثابت مى كند، و مهريه را «صداق» گويند زیرا دليل عملى صدق شوهر است. «صدّيق» كسى است كه بسيار راست مى گويد يا كسى كه هرگز دروغ نمى گويد. اما اینکه وصف خداوند به «صادق» از چه جهت است، می توان گفت: از جهت صدق و راستى در اخبارش و از نظر صدق در وعده هايى كه در مورد پاداش نيكان و مجازات بدان داده است.

«ثروت» واقعی؟!

از ديدگاه امام علي(علیه السلام) ثروت حقیقی انسان چیست؟

امام علی(ع) درباره ثروت حقیقی انسان می فرماید: «تنها از دنيا آنقدر مال تو خواهد بود كه با آن سراى آخرتت را اصلاح كنى». اشاره به اينكه ثروت هاى دنيا مى آيند و مى روند و گاه آلاف و الوف از انسان باقى مى ماند و به دست ديگران مى افتد كه حسابش در قيامت با اوست و لذتش در دنيا براى ديگران و هيچ يك از اينها «مال» حقيقى انسان نيست. تنها آن مقداري كه صرف دنيا مي كند و بخشي كه براى اصلاح سراى آخرت از پيش فرستاده مال حقيقى اوست.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصّادق عليه السّلام :

اَللّهم ... وَ ارْحَمْ تِلْکَ الاَعْيُنَ الَّتى جَرَتْ دُمُوعُها رَحْمَةً لَنا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتى جَزَعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنا وَ ارْحَمِ الّصَرْخَةَ الّتى کانَتْ لَنا.

بحارالانوار، ج 98، ص 8