دروغ 18 مطلب

استثنائات حرمت «دروغ گویی»

بر اساس روایات و کلام فقها در چه مواردی توسل به دروغ جایز است؟

دروغ آثار ویران گر مادی و معنوی در زندگی انسان دارد. اما با این حال مواردی از حکم ممنوعیت آن استثـناء شده است؛ مانند دروغ گفتن برای رفع کدورت بین افراد؛ اغفال دشمن؛ هنگام تقیه و تمام موادی که جان و ناموس انسان به خطر افتاده باشد. البته انسان نباید برای كارهاى جزئى و با توسل به اين استثنائات، دستاويزى براى دروغ گفتن ایجاد نماید. در واقع تجويز دروغ، مانند حلال بودن خوردن مردار در حالت اضطرار می باشد كه باید به قدر ضرورت و تنها در مواردى كه راهى به جز آن وجود ندارد، اكتفا شود.

شیوه های درمان «دروغ گویی»

راهکارهای درمان «دروغ گويی» چیست؟

نخستین شیوه درمان دروغ گويی، شناخت ريشه ها و پيامدهای آن است. در اين مسير بايد با تقویت پايه های ايمان و از بین بردن عواملی مانند حسد، بخل و خود کم بینی به درمان دروغ گویی پرداخت. از دیگر راهکارها، پرهیز از دوستان دروغ گو و محيط های آلوده است. همچنین بازخوانی پيامدهاى زيانبار دروغ، همانند تيره روزى، رسوايى در دنيا و آخرت و امثال اینها علاوه بر دقت در آیات و روایاتی که راست گويان را در صف انبياء و هم نشین شهداء قرار می دهد، تأثير مهم و بازدارنده در دروغ گویی دارد.

عاقبت دروغ بستن به خداوند

قرآن عاقبت دروغ بستن بر خداوند را چگونه ترسیم می کند؟

قرآن در پاسخ به کسانی که برای خداوند فرزند قائل شدند، می فرمايد: «آنان که به خدا دروغ مي بندند، هرگز رستگار نمی شوند». اصولا دروغ با رستگارى جمع نمى شود، به خصوص اگر دروغ بر خدا و پيامبران الهى باشد. علاوه بر اینکه فرزند داشتن در نظام آفرينش، علاوه بر بقاء نسل، نيازی فطرى و طبيعى است. از این رو، فرزند براى خداوندى كه ازلى، ابدى و قادر بر هر كارى است، مفهومی ندارد.

آثار زيان بار دروغ در زندگی

دروغ چه آثار زيان باری در زندگی به بار می آورد؟

دروغ، آثار اجتماعی و معنوی بسیاری دارد که به گوشه ای از آنها اشاره می کنیم: 1- رسوايى و از دست دادن پايگاه اجتماعى و اعتماد مردم؛ بر اساس تجربه، دروغ را نمى توان براى مدت طولانى پنهان داشت؛ زیرا ارتباط حوادث با یکدیگر، سبب می شود سرانجام حقیقت برملا شود. 2- گاهی فرد براى مخفى ساختن یک دروغ، مجبور می شود دروغ هاى ديگرى بگويد يا دست به كارهاى خطرناكى بزند. 3- دروغ انسان را به نفاق مى كشاند. 4- عادت كردن به دروغ گويى سبب فقر و تنگدستى است. و ... .

مذمت «دروغ» در روايات اسلامی

معصومين(علیهم السلام) با چه تعابیری از «دروغ» مذمت کرده اند؟

روایات تکان دهنده ای در مذمت دروغ وجود دارد، از جمله: امام عسگری(ع) می فرمایند: «تمام پليدى ها در اتاقى قرار دارد و دروغ كليد آن اتاق است». پيامبر(ص) می فرمایند: «دروغ درى از درهاى نفاق است». امام علی(ع) می فرمایند: «انسان هيچ گاه طعم ايمان را نمى چشد تا دروغ را ترك کند». و روایات بسیار دیگری که دروغ را سرچشمه انواع گناهان، متزلزل كننده اركان ايمان، و دعوت كننده به انواع معاصى و پاره كننده رشته هاى اعتماد و می دانند. این مطلب نیز قابل توجه است که درباره كمتر گناهى اين همه نكوهش ديده مى شود.

انگيزه های «دروغ گویی»

انگيزه های «دروغ گویی» چیست؟

دروغ دارای سرچشمه هايی، مانند: ضعف ايمان و اعتقاد به علم و قدرت خداوند، ضعف شخصيت و عقده حقارت، حسد، تكبر، بيمارى هاى اخلاقى جامعه، علاقه شديد به دنيا و مقامات آن و امثال ذلک می باشد؛ و تا زمانی که سدی در برابر اين سرچشمه ها قرار نگیرد، دروغ همچنان ادامه خواهد يافت. پيامبر(ص) می فرمايند: «كسى دروغ نمى گويد مگر به خاطر بى ارزش بودن خودش در نظر خويش». امام علی(ع) می فرمايند: «بعد از من زمانى براى شما فرا مى رسد كه چيزى پنهان تر از حق و آشكارتر از باطل و فراوان تر از دروغ به خدا و پيامبرش نيست».

آثار «راست گویی» و «دروغ گویی» در جامعه

«راست گویی» و «دروغ گویی» چه تاثيراتی بر جامعه انسانی دارد؟

اعتماد، به عنوان عنصری اساسی در زندگی اجتماعی انسان، زماني حاصل مى شود كه صداقت در بين انسان ها حاكم باشد؛ و در این میان فرقی بين فعاليت علمى، فرهنگى، اقتصادى و سياسى نيست. امام علي(ع) مي فرمايد: «راست گويى سب اصلاح، و دروغ سبب فساد همه چيز مى شود». در حدیث دیگری می فرمایند: «راست گو سه چيز را به دست مى آورد: اعتماد مردم، محبت و دوستى، ابهت و شخصيت». همچنین می فرماید: «دروغ گو و مرده يكسان اند، زيرا برترى زنده بر مرده، اعتماد به او است، هنگامى كه به گفتار او اعتمادى نباشد زنده بودنش بى اثر است».

«دروغ گويی» ثمره بی ايمانی

چگونه خداوند در قرآن «دروغ گويی» را ثمره بی ايمانی افراد دانسته است؟

خداوند در آيه 105 سوره «نحل» مى فرمايد: «دروغ و افترا كار كسانى است كه ايمان به آيات خدا ندارند». این آيه به خوبى دلالت مى كند كه دروغ با ايمان سازگار نيست. روایتی از پيامبر(ص) در تفسير اين آيه نقل شده كه: «از آن حضرت پرسيدند: آيا ممكن است مؤمن آلوده بى عفتى شود؟ فرمودند: احتمال دارد. عرض كردند آيا ممكن است آلوده سرقت گردد؟ فرمودند: ممكن است. عرض كردند: اى رسول خدا آيا مؤمن ممكن است دروغ بگويد؟ فرمودند: نه، سپس آيه فوق را تلاوت فرمودند». البته بايد توجه داشت كه ايمان داراى مراحلى است.

«دروغ گويان» هرگز هدایت نمی شوند

منظور خداوند از اين که در قرآن مي فرمايد "دروغ گويان را هدايت نمي کند" چيست؟

قرآن در آيه 3 سوره «زمر» مى فرمايد: «خداوند كسى را كه دروغگو و كفران كننده است، هدايت نمى كند». از سوی دیگر در آیه 56 سوره قصص می فرماید: «هدایت و ضلالت تحت اراده خداوند است». در اینجا باید توجه داشت: اين بدان معنى نيست كه خداوند گروهى را به اجبار هدايت و گروهى را به اجبار گمراه می كند. بلكه منظور اين است که هنگامى كه زمينه هاى هدايت و ضلالت از طريق اعمال خود انسان فراهم شود، خداوند هر كس را مطابق لياقتش، پاداش داده و هدایت می کند و یا لطفش را از او برداشته و رهایش می کند تا گمراه شود.

عاقبت «دروغ گويی»

خداوند در قرآن چه پيامدهايی برای «دروغ گويی» ذکر می کند؟

خداوند می فرمايد: «دروغ، روح نفاق را در دل انسان زنده نگه مى دارد». چون دروغ گویان نیز مانند منافقان در ظاهر ادعای صداقت می کنند، اما در باطن به سخن شان پايبند نیستند. افرادی که در تنگناها با خدا پيمان می بندند، اما با رسيدن به مقصد، همه را فراموش مى کنند، مصداق بارز پيمان شكنى و دروغ گویی هستند. خداوند دروغ گویی را از صفات منافقان دانسته، مى فرمايد: «آنان در دل نوعى بيمارى دارند؛ خداوند بر بيمارى آنها مى افزايد». این بیماری، بيمارى اخلاقى نفاق است كه ناشى از دوگانگى ظاهر و باطن شخص منافق است.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

رسول الله(صلى الله عليه وآله)

إنَّ اللهَ عَزّوجلّ غافِرُ کلِّ ذنب، إلاّ رَجُلٌ اغتصَبَ أجِيراً أجرَهُ أو مَهْرَ امرأة

خداوند بزرگ هر گناهى را مى آمرزد مگر مردى را که مزد مزدبَرى يا کابين زنى را نپردازد

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 38