پاسخ اجمالی:
معجزه با نبوغ نوابغ تفاوت های اساسی و جوهری دارد. نابغه کسی است که زودتر از دیگران مراتب «کسب» علم و دانش را طی می کند اما پیامبران علم و دانش خود را از دیگران کسب نمی کنند و معجزات آنها از عهده هیچ انسانی، حتی بهترین نوابغ، بر نمی آید. خارج بودن از قدرت انسانها و اختصاص داشتن به پیامبران، عدم احتمال خطا، عدم قابلیت تعلیم و تعلم، گواه صدق رسالت و نبوت بودن، مغلوب نشدن و فرياد تحدي از جمله ویژگی های اختصاصی معجزه است.
پاسخ تفصیلی:
یک انسان نابغه کسی است که زودتر از دیگران مراتب کسب علم و دانش را طی می کند و در اکتشافات حیرت انگیز علمی نادر و کم نظیر است. این در حالی است که پیامبران علم و دانش خود را از دیگران کسب نمی کنند و معجزات آنها از عهده هیچ انسانی، حتی بهترین نوابغ، بر نمی آید. به عنوان مثال پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) با اینکه نزد هیچ کسی درس نخوانده بود اما در داشتن علم و دانش بی نظیر بود و بزرگترين معلّمان در عالم بشريّت بود و اگر تمام نوابغ دنیا و انس و جن جمع شوند نمی توانند مانند قرآن، که معجزه جاوید ایشان است، بیاورند.(1) بی گمان برخورداری از چنین علم و دانشی بدون طی مدارج و شرایط و چارچوب های مرسوم علمی، نشان از ارتباط غیبی آن حضرت با منشأ و خالق هستی دارد.
مفهوم معجزه
برای روشن تر شدن بحث، مفهوم معجزه را تبیین می کنیم:
معجزه در يك تفسير ساده، عمل خارق عادتى را مى گويند كه انجام آن از قدرت افراد عادى بيرون است و تنها به اتكاى يك نيروى مافوق طبيعى امكان پذير مى باشد.
به اين ترتيب معجزه داراى شرايط زير است:
1- كارى است ممكن و قابل قبول.
2- انسانهاى عادى و حتّى نوابغ به اتّكاى قدرت بشرى توانايى بر انجام آن ندارند.
3- آورنده معجزه بايد به اندازه اى به كار خود اطمينان داشته باشد كه ديگران را به مقابله دعوت كند.
4- هيچ كس نتواند همانند آن را ارائه دهد، و چنانكه از نام معجزه پيداست همه در برابر آن عاجز گردند.
5- معجزه حتماً بايد توأم با ادعاى نبوّت و يا امامت باشد.(2)
با این اوصاف ميان اعجاز پيامبران و نبوغ نوابغ وجه تمایز زیادی وجود دارد که ما به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1. معجزه کارى است که اساساً از قدرت هر انسانى بیرون است؛ در حالى که ممکن است در مقابل هر نابغه اى فردى همانند او پیدا شود و مقابله به مثل کند؛ چراکه كار نوابغ از سنخ كار بشرى و مربوط به نیروی تفکر و اندیشه است، اما در حدّى بالاتر از حدّ عادى؛ در صورتی كه معجزه از نوع كار بشرى نیست و به نیروی دیگری به نام وحی و مبدأ هستی متصل است. در حقیقت بايد معجزه در وضع و شرايطى باشد كه حتى يك بشر بى ارتباط با جهان ماوراء طبيعت- هر قدر هم فوق العاده و نابغه باشد- نتواند مانند آن را انجام دهد.
اين مطلب را مى توان در ضمن مثالى اين گونه روشن ساخت كه: اگر كودك 6 يا 8 سالهاى مانند يك سخنران ورزيده و ماهر با عبارات سليس و روان و دلنشين صحبت كند اين يك نبوغ فوق العاده است اما از حدود توانايى نوع بشر بيرون نيست، زيرا ممكن است كودك ديگرى پيدا شود كه به همين زيبايى و مهارت سخن بگويد، به همين دليل نمى توان نام آن را معجزه گذاشت.
ولى اگر يك نوزاد دو روزه اين چنين سخن بگويد قطعاً او يك نابغه نيست، زيرا اين عمل از حد نبوغ هم خارج است و مسلماً چنين کسى به جهانى غير از اين جهان طبيعت علل و معلول عادى آن ارتباط خاصى پيدا كرده است، چنين عملى در صورتى كه با شرايط ديگرى، كه گفته شده، همراه باشد معجزه ناميده مى شود و منظور ما از معجزه يعنى كارى كه از قدرت بزرگ ترين نوابغ جهان هم بيرون باشد.
مثال ديگر: ممكن است دانشمندى بتواند با وسائل علمى درخت خرمايى را، كه بايد در مدت 7 سال به ثمر برسد، در مدت يك سال به ثمر برساند، مسلماً چنين دانشمند گياه شناسى به يك كشف بزرگ و كم نظير علمى نايل شده، ولى اين عمل را ممكن است دانشمند نابغه ديگرى در همين مورد يا مورد مشابه آن انجام دهد. حال اگر كسى پيدا شود كه در يك لحظه هسته خرمايى را به ثمر برساند يا در يك چشم بر هم زدن درخت خشكيده اى را باردار نمود، چنين عملى معجزه است و از قدرت علم، عقل و نبوغ بشر عادى بيرون مى باشد.(3)
2. در دریافتهای بشری ـ ولو افراد نابغه ـ احتمال خطا می رود، ولی در معجزه، احتمال خطا نیست.
3. نوابغ معمولا با تعلیم و تربیت، استعدادهاى درونى خود را شکوفا مى سازند و بدون تحصیل علم و تمرین مستمر، قادر بر انجام کارى نیستند؛ ولى این مسأله در مورد اعجاز انبیاء صادق نیست.(4) از این رو معجزات در هر لحظه اى بدون هيچ سابقه اى ممكن است انجام گيرد در حالى كه کشفیات نوابغ به طور تدريجى و با مرور زمان آشنايى و مهارت نسبت به آن حاصل مى شود و هيچگاه به طور دفعى و ناگهانى انجام پذير نيست.
در حقیقت اعجاز پیامبران از نوع شهود و یافتن حضورى است؛ نه از سنخ فكر و دانش حصولى. فكر و دانش حصولى، مربوط به مفاهیم ذهنى و تصورات و تصدیقات است كه همگى قابل تعلیم و تعلّم و انتقال مى باشد؛ ولى شهود پیامبران چنین نیست؛ به همین جهت اعجاز انبياء قابل تعليم و آموزش به ديگران نيست.
4. معجزه اختصاص به پیامبران دارد تا گواه صدق ادعاي پيامبري باشد و شاهدي بر ارتباط او با خدا به شمار آيد.
5. اخلاق و رفتار صاحب اعجاز، لزوماً منطبق بر عالى ترین رفتارهاى انسانى است، در حالى كه در نوابغ لزوماً چنین نیست. معجزه كنندگان، اهداف والایى داشته اند كه براى اثبات آن، معجزه انجام مى داده اند و همواره تاکید نموده اند که ما از سوی پروردگار عالمیان مبعوث شده و پـیام او را می رسانیم و طبق آیه 109 سوره شعراء تأکید داشتند: «وَ مَا اسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اجْرٍ»؛ (هيچ پاداشى از شما نمى طلبيم)؛ ولى كار نوابغ این گونه نیست و چه بسا براى كسب شهرت و یا جمع مال و ثروت و تمایلات نفسانی باشد.
6. نبوغ نوابغ همیشه در محدوده معیّنى است؛ یکى در ادبیات نابغه است، دیگرى در هنر، و سوّمى در ریاضیات، و چهارمى در صنعت، ولى اعجاز انبیاء هیچ گونه محدودیتى ندارد. یا به تعبیر دیگر نوابغ آنچه را مى دانند انجام مى دهند نه آنچه را مردم مى خواهند؛ در حالى که معجزات انبیاء طبق درخواست مردم ـ البتّه مردمى که جویاى حق بودند نه بهانه جویان ـ صورت مى گرفت.(5)
7. معجزه هيچ گاه مغلوب عامل ديگر قرار نمي گيرد و آورنده آن همواره نداي تحدي (هل من مبارز) بر زبان خويش جاري مي كند. مدعى نبوت اعلام می كند كه اگر مى گوييد اين كار از سوى خدا نيست همانند آن بياوريد، همانگونه كه قرآن درباره معجزه بودن اين كتاب آسمانى بارها چنين مطلبى را طرح كرده است؛ از جمله در آیه 23 سوره بقره می فرماید: «وَ إِن كُنتُمْ فىِ رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلىَ عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَ ادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِين»؛ (و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پيامبر] نازل كرده ايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد و گواهان خود را- غير خدا- براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مى گوييد) و نیز در آیه 88 سوره انسان خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً»؛ (بگو: اگر انسانها و پريان [جن و انس] اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد هر چند يكديگر را [در اين كار] كمك كنند).
این هماوردطلبى نشان مى دهد كه نبوت پیامبران، غیر از نبوغ نوابغ است. اگر معجزه از جنس نبوغ بود دیگر نوابغ جهان نیز باید می توانستند در مسائل عقلى و علمى و اخلاقى، مانند ره آورد او بیاورند و اگر نمى توانند، به خاطر این است كه میان نبوغ و معجزه تفاوت اساسى وجود دارد؛ لذا هیچ نابغه ای ادعای تحدی نکرده است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.