حجاب در لغت و اصطلاح (مفهوم حجاب اسلامی)؟

منظور از حجاب در لغت و اصطلاح اسلامی چیست؟

«حجاب» در لغت به معنى چيزى است كه در ميان دو شى‏ء «حائل» مى‏ شود. در قرآن مجيد نيز اين كلمه همه جا به معنى «پرده» يا حائل به كار رفته است. در كلمات فقها از قديمترين ايام تا كنون در مورد پوشش زنان معمولا كلمه «ستر» به كار رفته است. به كار رفتن كلمه «حجاب» در پوشش زنان اصطلاحى جدید است.
بر اساس آنچه امروزه در میان مسلمانان فارسی زبان به کار می رود، مراد از حجاب، «پوشش اسلامی» است و مراد از پوشش اسلامي زن، به عنوان يكی از احكام وجوبی اسلام، اين است كه زن، هنگام معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمايی نپردازد. حجاب دارای دو بُعد ايجابی و سلبی است. بُعد ايجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمايی به نامحرم است؛ و اين دو بُعد بايد در كنار يكديگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و عمل مانع از وصول به گناه را حجاب بناميم، حجاب می تواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد: مثل حجاب در «نگاه»، حجاب در «گفتار» و «حجاب رفتاری» در مقابل نامحرم. بنابراین مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حريم قايل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوه ی پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است.

تفاوت امام علي(ع) با معاويه در سیره و روش خلافت

امام علي(عليه السلام) در سیره و روش خلافت چه تفاوتی با معاويه داشتند؟

امام علي(ع) در تمام شئون زندگي، زهد و ورع را رعايت مى كرد و لباس و غذايش خشن بود. هرگز نيرنگ در گفتار و رفتارش وجود نداشت و اسلام به عالى ترين صورت، در زندگى او خودنمايى مى كرد؛ اما معاويه در تمام اين امور بر خلاف علي(ع) رفتار مي كرد. واگذارى مصر به عمرو عاص، بيعت گرفتن براي يزيد، انتخاب زياد بن ابيه به فرزندىِ پدر خود، چيدن سفره هاي رنگين با انواع غذاهاي چرب و شيرين و .... تنها بخشي از روش هاي ظالمانه معاويه در حكومت داري بود.

جايگاه «نرم خویی» در تعلیم و تربیت

با نرمي سخن گفتن و برخورد مسالمت آمیز چه نقشی در میزان اثربخشی تعلیم و تربیت و اصولا امر هدایتگری دارد؟

نرمی در گفتار و اخلاق از خصوصیات بارز هدایت گران الهی می باشد؛ چرا که ملایمت، لازمه ی هدایتگری است، خداوند به موسى(ع) و برادرش هارون دستور مى دهد كه با فرعون به نرمى سخن بگويند، همینطور راز موفقیت پیامبر(ص) نرمی گفتار ایشان بود که موجب جذب مردم شد. امام علی(ع) نیز برای معاشرت و برخورد با مردم می فرماید: «بايد در دلِ تو، نياز به مردم و بى نيازى از آنها جمع باشد، پس نياز تو به آنها منجر به نرمى زبان و خوش روئى باشد و بى نيازى تو از آنها برای حفظ آبرو و نگهدارى عزّت تو باشد».

ويژگي هاي «اولياي الهي»

اولياي الهي چه ويژگي هايي دارند؟

اولياي الهي نوراني ‏اند؛ وقتي در بين مردم راه مي ‏روند، نورافشاني مي ‏كنند؛ راه رفتن، حرف زدن و عمل و رفتارشان، نور است و انسانی كه با آنها مي ‏نشيند به ياد خدا متذكّر مي ‏شود. اولياي الهي حرف مي ‏زنند نه اينكه ساكت باشند؛ ولي در تنهايي، ساكتند و سكوتشان فكر است. در جمع، يا به سؤالات جواب مي‏ دهند يا مسئله ‏اي طرح مي ‏كنند. اولياي الهي وقتي به جهان مي‏ نگرند، نظرشان با نظريّه توحيدي همراه است؛ عبرت مي ‏گيرند و عبرت گرفتن يعني عبور از صفات بد به صفات خوب.

تبیین معنای «صراط» در کلام محقق طوسی

كلام محقق طوسي درباره این عبارت كه «صراط از مو باریکتر و از شمشیر برنده تر است» چیست؟

منظور محقق طوسي اين است كه تشخيص دادنِ وظيفه و راه رفتن بر اساس آن، دشوار است. پي بردن به وظيفه مانند عبور از راهي است كه از شمشير تيزتر و از مو باريكتر باشد.

ضرورت «محاسبه نفس» از منظر آيات و روايات

چرا در آیات و روایات بر «محاسبه نفس» تا این اندازه تاکید شده است؟

در آیات و روایات بر «محاسبه نفس» بسیار تاکید شده است؛ لذا نبايد هيچ گاه از حساب خود غافل بود. در هر حركتي ـ گرچه كوچك باشد ـ اگر باطل را تقويت كرديم به همان اندازه از دين خدا فاصله گرفته ‏ايم حتی قرآن روي حركت لبهاي ما تكيه مي‏ كند كه مبادا به گونه ‏اي حركت دهيم كه كسي را بيازارد و يا تحقير كند، چنانكه روي حركت چشم و نحوه ديدن ما نيز نظر دارد؛ پس نبايد از محاسبه خود غافل بود.

تاثیر متقابل اخلاق و رفتار

آیا «اخلاق» انسان بر «رفتار» او و یا «رفتار» انسان بر «اخلاق» او تأثیر می گذارد؟

اعمال ما از صفات درونى ما سرچشمه مى گيرد؛ بنابراین براى اصلاح جامعه و اصلاح اعمال مردم بايد به اصلاح ريشه هاى اخلاقى پرداخت. به همين دليل، بيشترين كوشش انبياى الهى و مصلحان جوامع، صرف تربيت صحيح و پرورش فضائل اخلاقى افراد شده است. از سوى ديگر، اعمال انسان، خواه ناخواه در روح او اثر مى گذارد و تكرار آن، آن اثر را پررنگ تر مى كند تا اینکه تدريجاً به «عادت» و کم کم به «حالت» و «ملكه» و ويژگى اخلاقى تبدیل می شود.

تفسير «تقوی» در روايات اسلامي

«تقوی» در روایات اسلامی چگونه تفسیر و تبیین شده است؟

در روایات اهل بیت(ع) تقوی به معانی مختلفی استعمال شده است؛ از جمله به معنای «پرهیز از گناه» و «مالک شدن انسان بر شهوات» و «سوار بودن بر اعمال و رفتار خود» و «انجام کاری که موجب خجالت کشیدن نباشد» و «یاد گیری مسائل و عمل به آن» و «بودن درجایی که خدا امر کرده و نبودن از جایی که خدا نهی کرده» و ... می باشد.

نشانه هاي «ابرار» در آيات و روايات

در آيات و روايات چه نشانه هائي برای «ابرار» ذکر شده است؟

در آيات و روايات نشانه هائى از «ابرار» ذكر شده است. از جمله: 1ـ وفاء به نذر 2ـ خوف از عذاب 3ـ اطعام مسكين و يتيم و اسير 4ـ اخلاص 5ـ ترس و خوف از پروردگار در روز قيامت. پیامبر(ص) فرمودند: «نشانه ابرار ده چيز است: 1ـ دوست مى دارد براى خدا 2ـ دشمنى مى كند براى خدا 3ـ مصاحبت مى كند براى خدا 4ـ جدا مى شود براى خدا 5ـ غضب مى كند براى خدا 6ـ راضى مى شود براى خدا 7ـ عمل مى كند براى خدا 8ـ طلب و درخواست مى كند براى تقرب به خدا 9ـ خشوع کننده است 10ـ احسان مى كند براى خدا».

علائم خوف خائف از خدا

چه علائم و نشانه هائي براي «خائف» وجود دارد؟

در روایات، اوصاف و نشانه هایی برای کسی که از عظمت خداوند و کیفر او می ترسد نقل شده است که عبارتند از: 1ـ خائف، ظلم نمى كند؛ مولى على(ع) فرمودند: «مَنْ خَافَ رَبَّهُ كَفَّ ظُلْمَهُ». 2ـ خائف حبّ جاه و مقام ندارد. امام صادق(ع) فرمودند: «اِنَّ حُبَّ الشَّرَفِ وَ الذِّكْرَ لَا يَكُونَانِ فِى قَلْبِ الْخَائِفِ الرَّاهِبِ». 3ـ خائف قولش، فعلش و امورات پنهانى و آشكارش موافق هم است؛ امام كاظم(ع) فرمودند: «خائف کسی است كه قولش مؤيد فعل او و پنهان او موافق آشكار او باشد».

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

لِکُلّ شَيْئٍ ثَوابٌ اِلا الدَمْعَةٌ فينا.

لِکُلّ شَيْئٍ ثَوابٌ اِلا الدَمْعَةٌ فينا.

هر چيزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشکى که براى ما ريخته شود (که چيزى با آن برابرى نمى کند و مزد بى اندازه دارد).

جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 548