پاسخ اجمالی:
نرمی در گفتار و اخلاق از خصوصیات بارز هدایت گران الهی می باشد؛ چرا که ملایمت، لازمه ی هدایتگری است، خداوند به موسى(ع) و برادرش هارون دستور مى دهد كه با فرعون به نرمى سخن بگويند، همینطور راز موفقیت پیامبر(ص) نرمی گفتار ایشان بود که موجب جذب مردم شد. امام علی(ع) نیز برای معاشرت و برخورد با مردم می فرماید: «بايد در دلِ تو، نياز به مردم و بى نيازى از آنها جمع باشد، پس نياز تو به آنها منجر به نرمى زبان و خوش روئى باشد و بى نيازى تو از آنها برای حفظ آبرو و نگهدارى عزّت تو باشد».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در فرازي از خطبه متقين در بيان اوصاف ايشان مي فرمايد: «لَيِّناً قَولُهُ»؛ ([مى بينى پرهيزکار را كه] قول و سخن او نرم [و توأم با محبت است نه خشن و تند]). از صفات پرهيزکاران، نرم سخن گفتن آنها است. «مفردات» گويد: «ليّن» ضد «خَشن» است. قول ليّن يعنى سخن به نرمى در مقابل سخن خَشن و ناراحت كننده كه مانند لباسى ناراحت كننده فرساينده روح است. اولاً؛ پرهيزکاران با آرامى و ثانياً؛ بدون غلظت و درشتى سخن مى گويند و اين، از واجبات دعوت و هدايت است. خداوند نيز به موسى(عليه السلام) و برادرش هارون دستور مى دهد كه با فرعون به نرمى سخن بگويند!: «اِذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى * فَقُولَا لَهُ قَوْلاً لَّيِّناً لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»(1)؛ (اى موسى و هارون به سوى فرعون رويد؛ زيرا او طغيان كرده و با او به نرمى سخن گوييد، شايد متذكّر و ترسان شود). اين درس قرآن به همه افراد بشر است كه در مقام هدايت، تندى و درشتى نكنيد.
بسيارى را ديده ايم كه هدايت كردن و راهنمائى كردن آنها چون با شدت و تندى بوده نه تنها اثر مطلوب نگذاشته بلكه به عكس نتيجه منفى داده و اين بيشتر در بين پيرمردها و پيرزنها مشهود است. آنهائى كه ادعاى علم و تديّن مى كنند، بارها ديده شده وقتى مى بينند جوانى نو رسيده استحبابى را در وضو و نماز رعايت نمى كند به شدت اعتراض مى كنند و با تندى مى خواهند اين مطلب را به او ياد دهند در حالى كه خودشان هنوز نفهميدهاند كه اين عمل مستحب است؛ حتى اگر واجب هم بود اين طرزِ ارشاد درست نيست!
تعجب نكنيد كه عملى را نمى دانند مستحب است و واجب مى پندارند. براى نمونه دست بالا بردن براى تكبيرة الاحرام مستحب است ولى الان طورى عادت شده كه اگر كسى فقط بگويد «اللّه اكبر» و دست را تا نزديك گوشش بالا نبرد، مى گويند نمازت باطل است و غير اين مستحب از مستحبات ديگر كه فكر مى كنند واجب است.
روزى يكى از خانمها مى گفت: «زن جوانى كه تازه ازدواج كرده بود، در ماه رمضان به مسجد آمده بود و احكام نماز جماعت را درست نمى دانست و اشتباهى كرد و خودش گفته بود پس از مدتى طولانى، براى اولين بار است كه به مسجد آمده. بعد از نماز، پيرزنى كه بى سواد بود و ادعاى تديّن مى كرد به او پرخاش كرد و گفت: چگونه زنى به سن و سال تو نبايد نمازش را درست بخواند و همين گونه صحبت كردن پيرزن با او موجب شد كه از مسجد برود و ديگر در آن مسجد ديده نشد». ما واقعاً مسؤوليم و بايد در آخرت جوابگو باشيم، اگر روز قيامت از ما بپرسند چه كسى به شما گفته بود اين گونه امر به معروف كنيد؟ چه داريم بگوئيم؟
يك بار خودم شاهد بودم كه جوانى دعائى مى خواند و آخر آن «بِرَحمَتِكَ يَا اَرحَمَ الرَّاحِمِينَ» نبود و او گفت. يك وقت پيرمردى بلند شد و گفت: «آخرِ اين دعا «بِرَحمَتِكَ يَا اَرحَمَ الرَّاحِمِينَ» ندارد اگر غريبه اى بيايد و بشنود اين طورى مى خوانى، مى گويد افرادى كه در اين مسجد مى آيند سواد ندارند، امام جماعت مسجد سواد ندارد كه به تو تذكر دهد، تو كه دقيق دعا را نمى توانى بخوانى نخوان». آن قدر بد برخورد كرد كه خدا مى داند، من شرمنده شدم و گفتم اين جوان كه شايد 15 سال هم نداشت عوض اين كه از او تقدير شود، اين گونه با او برخورد مى شود در حالى كه اگر هم اشتباه كرده بود بايد درست به او تذكر داده مى شد. چقدر بايد زحمت كشيده شود تا جوانى به مسجد كشيده شود و ما اين گونه به راحتى آنها را از دست مى دهيم. بسيارى از کسانی که از مسجد رانده شده اند و كسانى كه به مكتب هاى الحادى روى آوردند، به واسطه همين برخوردها و اين به اصطلاح مسلمان هائى بوده كه اين چنين سخن گفتند. آنهائى كه شروط دعوت را نمى دانستند.
ما اگر خود را پيرو ائمه(علیهم السلام) و امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) مى دانيم چرا به چگونگى دعوت به حق و كيفيت برخورد و سخن آنها توجه و اقتدا نمى كنيم؟ مگر همين دو بزرگوار در سن كوچكى نبودند كه وقتى مشاهده كردند پيرمردى وضوى اشتباه مى گيرد نزد او رفتند و گفتند: شما مسن تر از ما هستيد، ببينيد كدام يك از ما بهتر وضو مى گيريم و شما قضاوت كنيد. وقتى وضو گرفتند، پيرمرد اختلافى مشاهده نكرد و گفت: متوجه اشتباه خود شدم. شما هر دو بسيار خوب وضو گرفتيد و مى خواستيد مرا آگاه كنيد و از اين برخورد كه دو كودك با او كردند، بسيار سپاسگزارى كرد. حال اگر آن دو بزرگوار مى خواستند با تندى و سرزنش كردن وضو گرفتن را به او ياد دهند، شايد امكان نداشت از اين طريق هدايت شود و او اينگونه مطلب را بپذيرد، خصوصاً افراد مسن كه عمرى اين گونه وضو گرفته اند و عمرى به اشتباه رفته اند، تا بشود مى خواهند سعى كنند، عمل خود را تصحيح كنند، تا نمازهاى آنها صحيح شود.
در قرآن نيز مي خوانيم اگر پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مى خواستند با تندى و غلظت با مردم برخورد كنند، مردم از گِرد او پراكنده مى شدند، گرچه سخن حق باشد ولى كيفيت بيان و تبيين مطلب در پذيرش آن بسيار مؤثر است، نرم سخنى مايه جذب و انعطاف افراد است و اين روش در برخورد ائمه(علیهم السلام) نيز بسيار مشاهده شده و تاريخ نمايانگر آن است.
متاب اى پارسا روى از گنهكار *** به بخشايندگى در وى نظر كن
اگر من ناجوانمردم به كردار *** تو بر من چون جوانمردان گذر كن(2)
بايد سعى كنيم اين گونه برخوردهاي نرم را در امر به معروف و نهى از منكر مراعات كنيم كه تندگوئى و تندخوئى چيزى جز لجاجت طرف مقابل را به همراه ندارد.
واعظ، اگر چه امر به معروف واجب است *** طورى بكن كه قلب گنهكار نشكند(3)
مرحوم خوئى در شرح خود ذيل همين فراز از كتاب نفيس «كافى» نقل مى كند كه: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «اميرالمؤمنين(عليه السلام) بسيار مى فرمودند: «لَيَجْتَمِعُ فِى قَلبِكَ اَلاِفتَقَارُ اِلَى النَّاسِ وَ الاِستِغنَاءُ عَنهُم فَيَكُونُ اِفتِقَارُكَ اِلَيهِم فِى لَيِّنِ كَلَامِكَ وَ حُسنِ بُشرِكَ وَ يَكُونُ اِستِغنَاؤُكَ عَنهُم فِى نَزَاهَةِ عِرضِكَ وَ بَقَاءِ عِزِّكَ»(4)؛ (بايد در دل تو نياز به مردم و بى نيازى از آنها جمع باشد، پس نياز تو به آنها منجر به نرمى زبان و خوش روئى باشد و بى نيازى تو از آنها برای حفظ آبرو و نگهدارى عزّت تو باشد).
عاليترين دستور معاشرت و برخورد با مردم را على(عليه السلام) بيان كرده است و حاصل آن اين است كه: انسان بايد در دل دو عقيده داشته باشد، يكى آنكه در معاشرت به هم نوع محتاج است؛ زيرا [انسان] طبعاً اجتماعى آفريده شده و در بقاء خود به آنها احتياج دارد. پس لازم است نرم گفتار و خوش برخورد باشد. ديگر آنكه محتاج و نيازمند به آنها نيست و بايد به خود اعتماد كند و خدا را روزى دهنده بندگان بداند. پس نبايد تملق و چاپلوسى كند و خود را پيش مردم خوار و زبون نمايد؛ بلكه بايد در عين خوشروئى و شيرين سخنى عزت نفس و مناعت طبع خويش را حفظ كند.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.