ارزشهای اخلاقی و الگوهای رفتاری در بیان امیرمؤمنان علی(ع)
تهیه و تحقیق: معاونت پژوهش پایگاه اینترنتی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
مقدمه؛ جایگاه الگوسازی در تزکیه و تربیت اخلاقی
یکی از تعابیری که در ادبیات شیعی به حضرت علی(علیه السلام) نسبت داده می شود، وصف «ابوّت» یا همان «پدری» ایشان برای پیروانش است. به نظر می آید این نام گذاری با الهام گیری از برخی سخنان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است که در آنها، امام علی(ع) را واجد ویژگی «پدری» برای امت معرفی کرده اند. برای مثال در روایتی از حضرت رسول(ص) درباره حضرت علی(ع) می خوانیم: «حَقُّ عَلِيٍّ عَلَى الْمُسْلِمِينَ كَحَقِّ الْوَالِد»(1)؛ (حق علی بر مسلمین مانند حق پدر بر فرزندش است). نیز از پیامبر اکرم(ص) این کلام بسیار مشهور نیز وجود دارد که: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة»(2)؛ (من و علی پدران این امت هستیم).
بدیهی است که وصف «پدری» در این گونه بیانات وصفی مجازی است؛ اما آیا این تعبیر، به جز آن که دال بر رابطه عاطفی شیعیان با امام(ع) باشد و بر پیوندهای وثیق معنوی شان با وجود نازنین آن حضرت دلالت کند، هیچ کارکرد دیگری ندارد؟ آیا نمی توان با اجتهاد در معنای لطیف این وصف و نسبتی که شیعیان با امام شان به عنوان فرزندان یک پدر می یابند، هنجارهایی اخلاقی و تربیتی از منظومه آموزه های آن حضرت استخراج کرد؟
پاسخ این سؤال را شاید بتوان در مفهوم «الگوسازی» و «الگوگیری» به عنوان یکی از مهم ترین روش های تربیتی برررسی کرد؛ پدر هر خانواده [در کنار مادر] به عنوان اولین الگوی فرزندان، نقش بسیار مهم و عمیقی را می تواند در شکل گیری باورها، رفتارها و به طور کلی شخصیت شان ایفا کند. چرا که معمولا هر فرزندی در مقاطع حساس و سرنوشت ساز کودکی و نوجوانی، رفتارهای شخصی و کنش های تربیتی والدین خود را به عنوان هنجارهایی کلی و الگوهایی مطلق تلقی می کند.
با این نگاه، به مرور اجمالی برخی از مهم ترین توصیه های تربیتی حضرت علی(علیه السلام) می پردازیم تا ببینیم مهم ترین مؤلفه های رشد فردی و اجتماعی فرزندان، در نگاه آن حضرت چه اموری بوده اند.
برخی ارزش های اخلاقی در نگاه امام علی(ع)
سخنان پرشمار و بسیار درس آموز حضرت علی(علیه السلام) مملوء از معارفی است که جایگاه و کارکردهای ارزش های مختلف اخلاقی را برای ما روشن می سازند. برخی از مهم ترین این ارزش ها عبارت اند از:
امید به خدا برای غلبه بر مشکلات: در مشکلات و سختی ها نقطه توجه و توکل آدمی باید خداوند باشند چرا که تکیه کردن بر هر چیز دیگری، فایده ای طولانی مدت و تضمین شده ای برای انسان ندارد. در توجه دادن به این اصل مهم است که حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: «لایَرْجُوَنَّ اَحَدٌ مِنْکُمْ اِلاّ رَبَّهُ»(3)؛ (هیچ کس از شما به غیر از پروردگار خود، به کسی امیدوار نباشد). روح متوکل بر خداوند متعال به عنوان قدرت لا یزال هستی، هیچ وقت ناامید نمی گردد.
واقع نگری و دوری از آمال و آرزوهای دست نیافتنی: دوری از واقع بینی – چه با منفی بافی های افراطی و چه با آرزوپردازی های بی نتیجه – نه تنها به بی اعتباری آدمی در میان جامعه پیرامونش منتهی می گردد بلکه حتی به ضعف اندیشه و شخصیتش نیز می انجامد. امام علی(علیه السلام) در این باره می فرماید: «وَ اَعْلَموُا أَنْ الاْءَمَلَ یُسْهِی الْعَقْلَ»(4)؛ (بدانید که آرزوهای خام و منفی، عقل را دچار غفلت می سازد). همچنین ایشان در جایی دیگر این هشدار را متوجه همگان می کنند که: «مَنْ أَطالَ الاْءَمَلَ أَساءَ الْعَمَلَ»(5)؛ (کسی که آرزوهایش طولانی و منفی است، به اعمال زشت و ناروا دچار می شود).
دوری از افراط و تفریط و حفظ میانه روی: یکی از مهم ترین مؤلفه های تأثیرگذار بر نظم و ترتیب یافتن زندگی آدمی در ابعاد مختلف، اعتدال و لحاظ کردن واقعیت ها بدون دلبستگی های شدید یا تنفرهای آنی است. آسیب هایی که خواه ناخواه به تندروی یا کندروی منجر می شوند و ضربات روحی فراوانی را اولا متوجه فرد و پس از آن جامعه می کنند. امام(علیه السلام) در این زمنیه هشدار می دهد که: «لاتَری الْجاهِلَ اِلاّ مُفْرِطا أَوْ مُفَرِّطا»(6)؛ (همیشه جاهل و نادان، یا افراط گراست، یا تفریط کننده).
فروتنی و تواضع: این ویژگی اخلاقی هم آدمی را در میان دوستانش محبوب تر می سازد و هم دل دشمنانش را به او نرم خواهد ساخت به طوری که به تعبیر امام(علیه السلام): «بالتَّواضُع تَتِمُّ النِّعْمَةُ»(7)؛ (با فروتنی و خوشرویی، نعمت ها کامل می شود).
چشم پوشی و گذشت در مقابل دیگران: اگر ما از دیگران انتظار داشته باشیم که از خطاهای ما درگذرند و فرصتی برای جبران ما فات در اختیارمان بگذارند، ما نیز باید در قبال خطاهای دیگران، این ویژگی را درون خود پرورش دهیم و اجازه ندهیم خشم و عصبانیت، روح انقام جویی های شتاب زده را در شخصیت مان رشد دهد. این عفو و بخشش است که دل ها را به هم نزدیک تر می کند و موجب جلب مغفرت الهی می گردد. امام(علیه السلام) در حدیثی با مضمون «فَاعْفوُا ألا تُحِبوُّنَ أَنْ یَغْفَرِ اللّهُ لَکُمْ»(8)؛ (دیگران را عفو کنید، آیا دوست ندارید خدا شما را عفو کند) بر همین نکته تأکید می کنند.
به طور کلی بدون پرورش روح تسامح و بخشش دیگران، آدمی نمی تواند زندگی با آرامش داشته باشد. حضرت علی(علیه السلام) در کلامی دیگر، این چنین پرده از این راز کامیابی برمی دارند که: «أَغْضِ عَلَی الْقَذَیَ وَ اِلا لَمْ تَرْض اَبَدا»(9)؛ (با خار و خاشاکی که درچشم است، چشم را فرو بند؛ وگرنه هیچ گاه در زندگی خوشحال نخواهی بود).
صبر: بردباری در برابر مشکلات، یکی از مهم ترین عوامل رستگاری و نیل به موفقیت است. این تحمل و بردباری است که ناملایمات را شیرین و آنها را تبدیل به رضایت می کند و گرنه از میوه درخت شتابزدگی و بی صبری، چیزی جز شکست و سقوط نمی روید. امام(علیه السلام) جایگاه و مرتبه والای صبر را این گونه برای ما ترسیم می کنند که: «وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَأِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الاْیمانِ کالرَّاْسِ مِنَ الْجَسَدِ»(10)؛ (بر شما باد که بردباری را در هر کاری پیشه کنید که صبر نسبت به ایمان، مانند سر است نسبت به تن آدمی).
البته صبر کردن در برابر آنچه که نفس انسان احیانا به آن تمایل پیدا می کند نیز اجر عظیمی دارد. صبر در برابر تصرف در اموال نامشروع یا شهوت حرام و یا کنترل نفس در برابر فشارها و اغواگری های دنیا برای خروج از دایره عفت و دیگر خطوط قرمز شرعی از جمله مثال های این نوع صبر است.
حیا: این ویژگی نفسانی، یکی از باارزشترین وجوه اخلاقی است که اعمال آدمی را کنترل کرده و مانع افتادنش در دامان زشتی ها و پلشتی ها می گردد. انسان های بی حیا به خاطر از دست دادن اعتبار و احترام شان در جوامع پیرامون، ابایی از دست یازیدن به هر عمل زشت یا جنایت خطرناکی ندارند. امام(علیه السلام) با تشبیه حیا به یک لباسِ پوشاننده می فرماید: «مَنْ کَساهُ الْحَیاءُ ثَوْبَهُ لَمْ یَرَالنّاسُ عَیْبَهُ»(11)؛ (کسی که لباس حیا و عفت، او را بپوشاند، مردم عیب او را نخواهند دید).
ادب: توانایی شناختن حریم ها – حریم های الهی یا خلق - و احترام به آنها یکی از ارزشمندترین ویژگی های اخلاقی است که هر کسی باید به آنها مزین باشد. امام(علیه السلام) در همین راستا، می فرمایند: «الْأَدَبُ خَيْرُ مِيرَاثٍ»(12)؛ (ادب بهترین میراث است). این تأکید به خاطر آثار بسیار عمیق مثبت این ویژگی اخلاقی بر روح و روان آدمی است.
عزّت نفس: این ویژگی نیز مانند ویژگی حیا، این اهمیت را دارد که اگر کسی – به هر دلیلی – واجد آن نباشد و یا آن را به درستی درون خود نپروراند، به ورطه نامعلومی از کنش های خلاف مصلحت و ناهنجار سقوط کند. امام علی(علیه السلام) در نصیحت فرزندشان امام حسین(علیه السلام) با ارائه راهکاری برای محافظت از این صفت اخلاقی می فرماید: «أَيْ بُنَيَّ عِزُّ الْمُؤْمِنِ غِنَاهُ عَنِ النَّاس»(13)؛ (فرزندم! عزّت مؤمن به بی نیازی از مردم است).
حسن معاشرت: خوش اخلاقی یکی از راه های سالم و سلامت زیستن میان مردم و تضمین آرامش روانی برای خود و دیگران است. امام(علیه السلام) در اشاره به همین اثر خوش اخلاقی می فرمایند: «تَسْلَمُ مِنَ النَّاسِ بِحُسْنِ الْخُلُق»(14)؛ (با خوش اخلاقی، خود را از شرّ مردم نگه دار). همچنین در سخنی دیگر و نزدیک به همین معنا فرمودند: «مَنْ لَانَتْ كَلِمَتُهُ وَجَبَتْ مَحَبَّتُهُ»(15)؛ (هرکس که سخنش نرم باشد، مهر و محبّتش به دیگران ضرورت یابد). ایشان به همین مقدار اکتفا نمی کنند و راهکاریی عملی برای تحقق نوع این خوش خلقی در گفت وگو با مردم ارائه می دهند: «وَ لَا تَقُلْ بِمَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ كُلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَك»(16)؛ (آنچه نمی دانی نگو! بلکه هر آنچه می دانی، اظهار مکن! نیز حرفی را که نمی خواهی به تو بگویند، مگو)!
احترام به مردم و خیرخواهی برای آنها: حسن معاشرت با مردم اگر در کنار مهر به آنها و خیرخواهی برای شان قرار گیرد، هم منشأ آثار ارزشمند اجتماعی می شود و هم اجر معنوی فراوانی دارد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) از همین رو تأکید می کنند که: «صَلاحُ ذاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عامَّةِ الصَّلاةِ و الصِّیام»(17)؛ (اصلاح بین مردم، از یک سال نماز و روزه مستحبی با ارزش تر است).
توصیه به هم نشینی با الگوهای سازنده در کلام امام علی(ع)
در کنار مواظبت بر ارزش ها و هنجارهای اخلاقی، هم نشینی و آموختن مستقیم از برخی اقشار مردم، موجب رشد و پیشرفت معنوی انسان می گردد. نکته ای که از نظر تیزبین امام علی(علیه السلام) دور نمانده و موجب توصیه ایشان به فراگیری از اصناف زیر شده است:
از دیدگاه حضرت امیر علیه السلام ارتباط و همنشینی با برخی از اقشار و اصناف، تأثیر شگرفی بر رشد و پیشرفت معنوی و فرهنگی انسان دارد. از این رو، ارتباط با آنان لازم است. آن افراد و اقشار عبارتند از:
دانشمندان: امام(علیه السلام) در توصیه ای به فرزندشان امام حسین(علیه السلام) می فرمایند: «وَ مَنْ خَالَطَ الْعُلَمَاءَ وُقِّر»(18)؛ (هرکس با دانشمندان معاشرت داشته باشد، باوقار گشته و مورد تکریم قرار می گیرد). همچنین در کلامی خطاب به فرزند دیگرشان محمد بن حنفیه می گویند: «يَا بُنَيَّ اقْبَلْ مِنَ الْحُكَمَاءِ مَوَاعِظَهُمْ وَ تَدَبَّرْ أَحْكَامَهُم»(19)؛ (فرزندم! پندهای حکیمان را بپذیر و در اندیشه های آنان بیندیش). واضح است که بهره بردن از وقار و پندهای دانشمندان و علماء چه تأثیر شگرفنی تعالی انسان دارد.
خویشاوندان و بستگان: فعال نگه داشتن علقه ها و وابستگی های عاطفی با بستگان و خانواده، یکی از عرصه های مهم تربیت اجتماعی هر فردی است که مانع تبدیل شدن اختلافات جزئی به بحران های بزرگ هزینه زا خواهد شد. امام(علیه السلام) در توصیه ای می فرمایند: «وَ مِنَ التَّكَرُّمِ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ مَنْ يَرْجُوكَ أَوْ يَثِقُ بِصِلَتِكَ إِذَا قَطَعْتَ قَرَابَتَك»(20)؛ (ارتباط با بستگان، نشان از بزرگی است. اگر از خویشانت بریدی، دیگر چه کسی می تواند به تو امیدوار و یا به پیوندت اطمینان داشته باشد)؟
ایشان در اشاره به وظایف متقابل بستگان در برابر همدیگر و کارکردهایی که می توانند برای هم پیدا کنند این حقیقت را مورد اشاره قرار می دهند که: «وَ أَكْرِمْ عَشِيرَتَكَ فَإِنَّهُمْ جَنَاحُكَ الَّذِي بِهِ تَطِيرُ وَ أَصْلُكَ الَّذِي إِلَيْهِ تَصِيرُ وَ بِهِمْ تَصُولُ وَ هُمُ الْعُدَّةُ عِنْدَ الشِّدَّةِ فَأَكْرِمْ كَرِيمَهُمْ وَ عُدْ سَقِيمَهُمْ وَ أَشْرِكْهُمْ فِي أُمُورِهِمْ وَ تَيَسَّرْ عِنْدَ مَعْسُورٍ لَهُمْ»(21)؛ (خویشانت را عزیز شمار، آنان بال و پر تو اَند که با آنها پرواز می کنی و ریشه تو اَند که به آنها باز می گردی و به آنها بر دشمن چیره می شوی. خویشان، ذخیره روز مبادا هستند؛ کریمشان را گرامی شمار، بیمارشان را عیادت کن، در کارها شریکشان ساز و در مشکلات بر آنها آسان گیر).
برادران ایمانی: از آنجا که بار نگهدای و حمایت از دین، به دوش مؤمنان است، پیوستگی اجتماعی مداوم با آنها و تقویت ارتباطات بین شان می تواند نقشی بی بدیل در قدرت یافتن جامعه ایمانی گردد. به همین دلیل حتی اگر برادری از برادر ایمانی خود قطع ارتباط کرد، دیگران نباید او را در انزوایش تنها بگذارند. امام(علیه السلام) به فرزندشان گوش زد می کنند که: «أَطِعْ أَخَاكَ وَ إِنْ عَصَاكَ وَ صِلْهُ وَ إِنْ جَفَاك»(22)؛ (از برادرت اطاعن کن، گرچه او از تو نافرمانی کند و با او ارتباط داشته باش، هرچند به تو جفا کند). همچینین برای فعال ماندن همین ارتباطات همین شبکه جامعه مؤمنین توصیه می کنند که: «احْمِلْ نَفْسَكَ مَعَ أَخِيكَ عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَةِ وَ عِنْدَ صُدُودِهِ عَلَى اللُّطْفِ وَ الْمَسْأَلَةِ وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ وَ عِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ وَ عِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللِّينِ وَ عِنْدَ جُرْمِهِ عَلَى الِاعْتِذَارِ حَتَّى كَأَنَّكَ لَهُ عَبْدٌ وَ كَأَنَّهُ ذُو نِعْمَةٍ عَلَيْك»(23)؛ (آنگاه که برادرت از تو برید، خود را به پیوند وادار و چون اعراض کرد، بر مهربانی و درخواست و چون دریغ کرد، بر بخشش و چون روی کرد، بر نزدیکی و چون درشتی کرد، بر نرمی و چون خطا کرد، بر پوزش، چنان که گویی تو بنده ای و او ولی نعمت).
اهل خیر: در جامعه اسلامی همیشه مؤمنانی وجود دارند که با فداکاری و تحمل سختی های فراوان، برای دیگران منشأ خیر می شوند و مشکلات شان را رفع می نمایند. امام(علیه السلام) در اشاره به برکات همنشینی با چنین کسانی می فرماید: «وَ لِقَاءُ أَهْلِ الْخَيْرِ عِمَارَةُ الْقُلُوب»(24)؛ (دیدار با اهل خیر، موجب آبادی دل ها می شود).
امام علی(ع) و دستور به پرهیز از آسیب های معرفتی، رفتاری و گفتاری
آدمی هر چه قدر هم که برای رعایت ارزش های اخلاقی بر خود سخت گیرد و هر چه قدر هم که از اطرافیان خود الگوهای نیک برگزیند، بدون تلاش برای رهاسازی خود از آسیب های اخلاقی، نمی تواند مسیر رشد و کمال معنوی را به نحو مطلوب و سالم بپیماید. آسیب هایی که به عنوان موانع پیشرفت در سه حوزه معرفت، گفتار و رفتار ظاهر می شوند و در بیانات حضرت علی(علیه السلام)، هشدارهای فراوانی درباره شان بیان شده است. در ادامه برخی از این بیانات را از نظر می گذرانیم.
پرهیز از غرور و خودمحوری: امام(علیه السلام) در بیان خطرات این ویژگی اخلاقی منفی می فرماید: «مَنْ استَبَدَّ بِرأْیِهِ هَلَکَ»(25)؛ (هر کس که استبداد در رأی داشته باشد، هلاک می شود).
پرهیز از خود بزرگ بینی: انسان مؤمن با یادآوری عظمت خداوند در ذهن و خاطراتش، به خودش اجازه گردن فرازی در مقابل دیگران را نمی دهد. از جمله توصیه های امام(علیه السلام) این بود که فرمود: «مَنْ تَكَبَّرَ عَنِ النَّاسِ ذَل»(26)؛ (هرکس در مقابل مردم گردن فرازی کند، خوار و زبون گردد).
پرهیز از تحقیر دیگران: روی دیگر سکه زشت غرور و خودمحوری، کوجک شمردن دیگران است که آن نیز به شدت مورد تقبیح و استنکار امام(علیه السلام) قرار گرفته است: «يَا بُنَيَّ لا تَستَخِفَّنَّ بِرَجُلٍ تَرَاهُ أَبَداً فَإِنْ كانَ أَكْبَرَ مِنْكَ فَعُدْ أَنَّهُ أَبُوكَ وَ إِنْ كَانَ مِثْلَكَ فَهُوَ أَخُوكَ و إِنْ كَانَ أَصْغَرَ مِنْكَ فَاحْسَبْ أَنَّهُ ابْنُكَ»(27)؛ (ای فرزندم مبادا کسی را کوچک شماری؛ زیرا یا او بزرگتر از توست، که باید او را به جای پدر خود به حساب آوری و یا همانند توست، که برادر تو است و یا کوچک تر از توست، که باید او را فرزند خود محسوب کنی)!
پرهیز از سوءظن: انسان تربیت یافته در فرهنگ دینی، تا زمانی که از وقوع گناه مسلم و قطعی توسط دیگران مطئن نشده، لازم است بدگمانی خود را کنترل نماید و با حسن ظن به آنها، اجازه ندهد که قضاوتش تحت تأثیر سوءظنش قرار گیرد. امام(علیه السلام) در این زمینه می فرماید: «لَا يَغْلِبَنَّ عَلَيْكَ سُوءُ الظَّنِّ فَإِنَّهُ لَا يَدَعُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ خَلِيلٍ صُلْحاً وَ قَدْ يُقَالُ مِنَ الْحَزْمِ سُوءُ الظَّن»(28)؛ (مبادا بد گمانی بر تو چیره شود، که میان تو و هیچ رفیقی جای صلح و صفا نمی گذارد و گاهی [برای توجیه کار زشت خود] گفته می شود: بدگمانی، مقتضای دوراندیشی است)!
پرهیز از حسادت: خیرخواهی برای دیگران و احساس رضایت از آسایش آنها ریشه حسادت را در وجود انسان می خشکاند. امری که اگر در وجود انسان پرورش نیافته باشد – خدایی نکرده - موجب جوانه زدن حسد در دلش می گردد و وجودش را تبدیل به آتشی دائما سوزان می کند. حضرت علی(علیه السلام)، این گونه از این صفت خانمان سوز یاد می کند که: «وَلا تَحاسَدوا فَاِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الاْیمانَ کَما تَاْکُلُ النّارُ الْحَطَبَ»(29)؛ (بر یکدیگر حسد نورزید؛ زیرا حسد مانند آتشی که چوب را بسوزاند، ایمان شما را نابود می کند). تأثیر سوء این صفت تا آنجایی است که گذشته از آسیب های روانی می تواند جسم آدمی را نیز فرسوده کند. امام(ع) در این زمینه نیز رهنمود راهگشایی برای زندگی سالم دارند و می فرمایند: «صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ»(30)؛ (تندرستی و سلامت بدن، از کمی حسادت ورزیدن است).
پرهیز از کینه ورزی و کینه توزی: امام علی(علیه السلام) در وصیتی به یکی از فرزندان شان، این گونه به ناپسندی این ویژگی سوء اخلاقی اشاره می کنند که: «يَا بُنَيَّ بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَاد»(31)؛ (پسرجان! چه بد توشه ای است برای روز قیامت دشمنی با مردم)!
پرهیز از ستم و تجاوز به حقوق دیگران: این ویژگی سوء هنجاری که در نقطه مقابل «عدل» و «عدالت» است منجر به یکی از خسارت بارترین وضعیت های اجتماعی یعنی تضییع حقوق دیگران می گردد. امام(علیه السلام) در این زمینه هشدار می دهد: «وَ لَا تُضِيعَنَّ حَقَّ أَخِيكَ اتِّكَالًا عَلَى مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكَ بِأَخٍ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّه»(32)؛ (به اتّکای روابط دوستانه، حقّ برادرت را ضایع نکن، چه آنکس که حقّش را پایمال کنی، برادر نتوان گفت).
پرهیز از همنشینی با بی دینان و جاهلان: همان طور که همنشینی با دانشمندان و مؤمنان و اهل خیر، منشأ آثار بسیار مثبتی در وجود آدمی و حرکتش در مسیر رشد و تعالی می گردد، در مقابل، هر گونه مؤانست با انسان های نااهل ممکن است، خطراتی را متوجه دین و کمال آدمی گرداند. به همین خاطر است که از سفارش های همیشگی امام(علیه السلام) یکی این بود که: «إِيَّاكَ وَ مُقَارَبَةَ مَنْ رَهِبْتَهُ عَلَى دِينِكَ»(33)؛ (با کسی که دینت را به مخاطره می افکند، همنشین مشو)! همچنین ایشان در سفارشی نزدیک به معنای همین حدیث می فرماید: «أَيْ بُنَيَّ الْعَافِيَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ مِنْهَا فِي الصَّمْتِ إِلَّا بِذِكْرِ اللَّهِ وَ وَاحِدٌ فِي تَرْكِ مُجَالَسَةِ السُّفَهَاء»(34)؛ (فرزندم! سلامت ده جزء دارد، نه جزء آن در سکوت از غیر ذکر خداست و یک جزئش در همنشینی نکردن با ابلهان). نیز امام(ع) با تذکر نسبت به خطر همنشینی با اوباش می فرماید: «وَمَنْ خَالَطَ الْأَنْذَالَ حُقِّر»(35)؛ (هرکس با اوباش ارتباط داشته باشد، خوار و زبون می گردد).
پرهیز از دروغ: این ویژگی ناپسند اخلاقی به قدری برای انسان خطرآفرین و احترام زداست که امام(علیه السلام) درباره اش می گوید: «عَاقِبَةُ الْكَذِبِ الذَّمُّ وَ فِي الصِّدْقِ السَّلَامَةُ وَ عَاقِبَةُ الْكَذِبِ شَرُّ عَاقِبَةٍ»(36)؛ (سرانجام دروغ، مذمّت و سرزنش مردم است و سلامت، در راستگویی است و عاقبت دروغ، بدترین عواقب است).
مواظبت و پرهیز از دروغ به قدری اهمیت دارد که آدمی علاوه بر حفظ خود از ارتکاب آن باید بر منتشر نشدنش در اجتماع نیز همت بگذارد. شاید به همین خاطر است که امام علی(علیه السلام) حتی نسبت نقل اخبار نیز حساس بودند و می فرمودند: «وَ لَا تُحَدِّثْ إِلَّا عَنْ ثِقَةٍ فَتَكُونَ كَاذِباً وَ الْكَذِبُ ذُل»(37)؛ (از مردم نامطمئن خبری نقل نکن، که دروغگو درمی آیی و دروغگویی، مایه ذلّت است).
پرهیز از سخن زشت: عدم پزهیز از سخن زشن، موجب بی شخصیت شدن انسان و لگدمال گشتن عزت و احترامش می گردد. امام(علیه السلام) در همین زمینه اکیدا سفارش می کند که: «وَ إِيَّاكَ أَنْ تَذْكُرَ مِنَ الْكَلَامِ قَذِراً أَوْ تَكُونَ مُضْحِكاً وَ إِنْ حَكَيْتَ ذَلِكَ عَنْ غَيْرِك»(38)؛ (مبادا سخنی پلید و یا مضحک بگویی، گرچه آن را از دیگران حکایت کنی).
پرهیز از سخن گفتن بیش از اندازه: زیاده سخن گفتن به خصوص در موارد غیر لازم، از آنجا که همیشه هم از روی تعقل و تأمل نیست، می تواند آثار زیان باری را برای شخصیت آدمی داشته باشد. امام علی(علیه السلام) در این باره سخن بسیار دقیقی صادر فرموده اند که به عاقبت سوء این صفت زشت اخلاقی نیز اشاره دارد: «مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّار»(39)؛ (هرکه حرفش زیاد است، اشتباهش بسیار و هرکه اشتباهش زیاد است، حیا و شرمش کم و هرکه شرمش اندک است، پرهیزگاری اش اندک و هرکه پرهیزگاری اش کم باشد، دلش می میرد و هرکه دلش بمیرد، وارد دوزخ می شود).
نامه امام علی(ع) به امام حسن مجتبی(ع) منشور تربیت اسلامی
سخنان اخلاقی امام علی(علیه السلام) و آموزه های تربیتی اش بسیار بسیار بیشتر از این مقدار نقل شده در سطور پیش گفته است. با این حال به یاد سپردن و مداومت و مراقبت بر اجرای همین مقدار گفته شده نیز می تواند هر مربی ای را در پروسه تربیتی اش یاری کند و منشأ برکات فردی و اجتماعی فراوانی برای جامعه متربیانش داشته باشد.
در کنار آن، نگاهی به وصیت نامه امام علی(علیه السلام) به امام حسن مجتبی(علیه السلام) نیز می تواند درس های تربیتی بسیار عمیق و کاربردی ای را برای دغدغه مند امور تربیت داشته باشد.(40) اين وصيّت نامه كه در ترتیب نامه های نهج البلاغة، نامه سی و یکم است، بعد از نامه امام(ع) به مالك اشتر طولانى ترين نامه هاى نقل شده از حضرت امیرالمؤمنین(ع) در این کتاب است، يك دوره كامل درس اخلاق، تهذيب نفس، خودسازى، تربيت نفوس و سير و سلوك الى اللَّه است در حقيقت از سى بخش تشكيل مى شود.
امام(عليه السلام) در بخش اوّل، خود و فرزندش را به عنوان نويسنده نامه و مخاطب آن با عباراتى بسيار پرمعنا كه با روح مجموع نامه هماهنگ است معرفى مى كند. در بخش دوم، نامه را به عنوان وصيّت پدرى دلسوز و پر محبّت براى فرزندى كه شديدا مورد علاقه پدر است مى نگارد.
در بخش سوم تا بخش دهم، وصيّت به تقوا، بررسى تاريخ پيشينيان، توصيه به احتياط در همه امور و تفقه در دين و شكيبايى در برابر مشكلات و توكل بر خداوند و سپردن كارها به دست او و توجّه به اين حقيقت كه قلب و روح جوان آماده پذيرش هر گونه تعليماتى است و تأكيد بر اين معنا كه پدرت تجربيات عمر خود را بدون زحمت در اختيار تو مى گذارد و سپس توصيه به آشنايى هر چه بيشتر به كتاب خدا و حلال و حرام الهى و سرانجام به اقتدا كردن به سنّت صالحات پيشين و لزوم پرهيز از شبهات، توصيه مى كند.
در بخش يازدهم تا بخش بيستم نخست از فزونى مجهولات انسان در برابر معلومات و هشدار نسبت به هر گونه انحراف از حق و تأكيد بر پيروى از پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) و اينكه هيچ كس بدون تأسى بر او به جايى نمى رسد سپس تأكيد بر مسأله توحيد و شرح بخشى از صفات خداوند و آن گاه ترسيم ناپايدارى دنيا با ذكر يك مثال زيبا سخن مى گويد.
آنگاه اين درس را به فرزند دلبندش مى آموزد كه خود را ميزان داورى براى ديگران قرار دهد؛ آنچه را براى خود مى پسندد براى آنها بپسندد و آنچه براى خود نمى پسندد براى ديگران نپسندد. آن گاه از آفات اخلاقى مهمى؛ مانند خودبينى سخن مى گويد و خدمت به خلق را به عنوان يك زاد و توشه اى مهم براى آخرت مى شمرد و نسبت به راه پر پيچ و خمى كه در مسير آخرت است هشدار مى دهد. از اهميت دعا و اينكه كليد همه خيرات و بركات است به طور مشروح سخن مى گويد و هدف آفرينش انسان را كه همان زندگى جاويدان آخرت است نه چند روزه زندگى بى حاصل دنيا، براى فرزندش روشن مى سازد.
سپس در بخش بيست و يكم تا سى ام ياد مرگ را وسيله بيدارى مى شمرد و از پيمودن راه دنياپرستان بر حذر مى دارد، از گذر سريع و ناخواسته عمر سخن مى گويد و راه هاى تهذيب نفس و پرهيز از آرزوهاى دور و دراز را نشان مى دهد و در ضمن، يك سلسه مسائل مهم اخلاقى را بر مى شمرد و بر آن تأكيد مى ورزد.
آن گاه از طرز معاشرت با برادران دينى سخن مى گويد و نكات مهمى را در اين زمينه يادآور مى شود. بر حفظ حقوق مردم و نيكى به برادران مسلمان تأكيد مى كند. سپس اندرزهاى مهمى در زمينه حريص نبودن براى به دست آوردن روزى، بحث مى كند. پس از آن، بخشى از مسائل مهم مربوط به حفظ حرمت زنان و رفتار صحيح با آنها را يادآور مى شود. سپس از مسائل مربوط به مديريت زندگى و تقسيم كار در ميان افراد سخن مى گويد و سرانجام با توصيه به سپردن خويشتن به خدا و درخواست خير دنيا و آخرت از او، نامه را پايان مى دهد.(41)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.