«سیدبن طاووس» بنیانگذار تربیت اخلاقی و سلوکی کودک
حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدحسین حسینی؛ دانشآموخته سطح3 و دانشجوی دکترای مجتمع علوم انسانی جامعةالمصطفی العالمیة (hosseiny.sm.110@gmail.com).
فاطمه شاکر اردکانی؛دانشجوی دکتری دانشگاه کاشان (shaker93@yahoo.com).
مقدمه
سیره علمای سلف، بر نوشتن کتاب، توصیهنامه و وصیتنامه به فرزندان خود بوده است که در آن، بیشتر به بیان مسائل اخلاقی پرداختهاند و به حفظ حدود الهی توصیه کردهاند؛ اما عمدتاً این کتابها در قالب توصیههای اخلاقی بوده و مسائل سلوکی در آنها مدنظر قرار نگرفته است. تنها شخصی که تمام توجه خود را به تربیت سلوکی فرزند خود معطوف داشته و قلب معنوی او، قلم نورانیاش را به حرکت درآورده و به بیان مسائل مهم سلوکی به فرزند خود پرداخته، عالم و عارف جلیلالقدر، جناب سیدبن طاووس است که به جهت تقوا و مراقبه فراوان به جمالالعارفین و جمالالسالکین مشهور است. ایشان تنها کسی است که با نوشتن کتاب مهم کشفالمحجة لثمرةالمهجة جریان سیر معنوی را از کودکی برای فرزند خود و کسانیکه آن کتاب شریف را مطالعه میکنند، رقم زده است.
وی با تأسی به سنت رسولالله(صلی الله علیه واله وسلم) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) در اهتمام به تربیت الهی فرزند و نگاشتن نامه و وصیت به فرزند با بیان اینکه خود نیز از کودکی در دامن جد مادری خود مرحوم ورّام تربیت شده و از آلودگیها دور مانده، در زمانی که در سنین کهنسالی و در اوج قله عرفان قرار دارد، فرزند خود را نیز به دوری از آلودگیها و عمل بهدستورات و توجه به درک محضر الهی، فرامیخواند.(1)
این کتاب، سنت نامهنویسی علما را به اوج خود رساند؛ بهگونهای که نواقص نامهها و وصایای گذشته را جبران کرده و به کتابی نمونه برای تربیت فرزند تبدیل شد. در قرون بعد نیز برخی علما، نامه یا توصیهنامه برای فرزندان خود نگاشتهاند که برای نمونه باید به وصیت اخلاقی علامه حلی به فرزندش در آخر کتاب قواعدالاحکام و وصیت شیخ حرّعاملی به فرزند خود به روش جناب سید، اشاره کرد. همچنین مرحوم فیض کاشانی با تلخیص و تعلیقهزدن بر برخی فرازها، به این کتاب توجه ویژهای داشته است. مرحوم فیض در کتاب محجةالبیضاء و امامخمینی در چهل حدیث تحتتأثیر جناب سید بوده و از ایشان نقل و به این کتاب ارجاع دادهاند. برخی مانند مرحوم بیدآبادی نیز، بهطور عام به بررسی و توصیه روش تربیت فرزند پرداختهاند. البته پیش از جناب سید، برخی بزرگان و علمای اخلاق مانند پدر شیخ صدوق و شیخ مفید و ابوعبدالله صفوانی توصیهنامههایی برای فرزندان خود نوشتند. همچنین افرادی چون غزالی با نگاشتن رساله ایهاالولد خطاب به شاگردان خود به بیان مباحث سلوکی و اخلاقی برای آنها پرداختهاند، اما هیچکس و هیچ کتابی را نه پیش از جناب سید و پس از او نمیتوان یافت که تربیت کودک را بهصورت یک فرایند همهجانبه و با رویکرد اخلاقی و عرفانی در یک کتاب جامع که مسائل مختلف سیاسی، اعتقادی و عملی را دربرداشته باشد، یکجا جمع کند. از سوی دیگر، ارجاع بسیاری از منابع پس از سید همچون بحارالانوار، وسائلالشیعه، مستدرکالوسائل و همچنین تعدد مترجمین و نساخ، بهویژه محدث نوری که این کتاب را به خط نسخ نگاشته، اهمیت بسیار این کتاب از نظر محتوای تربیتی و عملی و اعتقادی را نشان میدهد و عمق تأثیرگذاری و اهمیت آن از نظر سند و اتصال به معصوم را یادآور میشود.
همچنین پس از جناب سید، در دورانهای مختلف شخصیتهای بزرگ دیگری همچون، محیالدین عربی، حضرت امامخمینی، علامه طباطبایی، علامه حسنزاده، آیتالله جوادی نیز بهطور پراکنده به بیان نکاتی درباره موضوعات مختلف تربیت سلوکی پرداختهاند، اما تنها کسی که بهصورت متمرکز و مشخص برای کودک خود، کتابی درباره تربیت سلوکی نوشته و بعضی کتب خود را به کودک خود تقدیم کرده، جناب سیدبن طاووس است و این موضوع اهتمام ایشان در رشد معنوی فرزند خود در قالب تربیت سلوکی را نشان میدهد. در نتیجه با توجه به اینکه ایشان در سن شصتوسه سالگی و اوج قله عرفان این کتاب را نوشته مورد توجه بزرگان و علما قرار گرفته شده است. بنابراین، جناب سیدبن طاووس را میتوان بنیانگذار و معرف تربیت سلوکی کودک، بهشمار آورد.
باید توجه داشت که هرچند در این کتاب به مباحث دیگری همچون مباحث اعتقادی نیز، پرداخته شده است، اما نویسنده عالمانه روح تربیت اخلاقی و سلوکی را در این مباحث، حفظکرده و با پرداختن به حوزههای مختلف و پیوند این حوزهها با سلوک توحیدی، جوانب این مسیر را برای فرزند خود روشن ساخته و به هدایت سلوکی وی میپردازد.
این کتاب شریف، با توجه به اینکه مخاطب آن فرزندی است که در دوران کودکی را میگذراند، بیشتر به دوره پس از تمییز کودک میپردازد و ناظر بهدستورات معرفتی و عملی آن دوره است.
یکی از جنبههای مهم انسان، بعد معنوی و حرکت کمالگرایانه توحیدی با هدف وصول الیالله (لقاءالله) است که برای شناخت این بعد، پرورش انسان با تکیه بر پرورش قلبی است که به غایت ابتداییِ سیر الیالله و غایت نهایی «وصول الیالله» صورت میگیرد.
این تربیت لازم است از دوران کودکی پایهریزی شود. در هفتسال ابتدایی حیات کودک، بهصورت عوامل زمینهساز و پس از آن بهصورت عوامل مستقیم تربیت سلوکی کودک خواهد بود. دلیل تقسیم عوامل تربیت به دو قسمت، این است که سیر و سلوک و حرکت در سیر الیالله متوقف بر اراده و اختیار است که این شرط، در کودک پس از سن تمییز رخ میدهد؛ بنابراین، پیش از دوره تمییز باید به زمینهسازی سلوک برای کودک پرداخت و در صورتی که عوامل زمینهساز سلوک از دوران کودکی به نحوی مهیا شود، سالک این توفیق را خواهد داشت که پس از رسیدن به سن تمییز و شروع سیر و سلوک، منازل آغازین سلوک را به سرعت پشت سر بگذارد و از رسیدن به هدف نهایی در ادامه مسیر باز نماند.
در این مقاله نقش جناب سیدبن طاووس در تبیین عوامل تربیت سلوکی کودک با تکیه بر کتاب کشفالمحجة ایشان بررسی خواهیم کرد. عوامل تربیت سلوکی کودک که مربوط به سنین پس از تمییز خواهد بود، به برنامهها و توصیههای معرفتی و عملی کودک خواهد پرداخت که از سن تمییز تا پیش از سن بلوغ را شامل میشود. البته برخی عبارات ایشان، عوامل زمینهساز مربوط به دوران پیشاز تمییز نیز برداشت میشود.
الف) تبیین تربیت سلوکی و تفاوت آن با روشهای تربیتی دیگر
تربیت، بهمعنای رشد و پرورش قلبی انسان و به تعبیر قونوی امداد فیض و دوام آن از سوی حقتعالی است که با دوام بقا و حیات انسان مرتبط است؛ پس تربیت، دوام فیض یعنی غذای انسان است که موجب قوام صورت وجودی انسان و بقای حیات اوست.(2) با توجه به اینکه سلوک، پیش از این بهمعنی حرکت از مقامی به مقام دیگر معنا شد نتیجه این نوع تربیت، رجوع و حرکت بهسوی مفیض است که حقیقت آن یک حرکت وجودی است. بنابراین تربیت سلوکی، دوام فیض خداوند به انسان، بههمراه توسعه صورت وجودی او با این افاضه حقتعالی است و این در مقابل تربیتی است که با سلوک و در نتیجه باتوسعه وجودی همراه نیست. پس سلوک، فصل مقوم و ممتازی است که تربیتهای دیگر را از بحث خارج میکند.
سیر یعنی تلبس سالک به احوال و احکام(3) مختص به هر مقام و سلوک یعنی حرکت از مقامی به مقام دیگر و از حکمی به حکم دیگر، تا جاییکه انسان به مراتب عالی معنوی و کمال حقیقی دست یابد.
تعریف قونوی در سلوک، نزدیک به تعریف علامه طباطبایی است که میفرماید: «سلوک، یعنى پیمودن راه و سیر، یعنى تماشاى آثار و خصوصیات منازل و مراحل در بین راه».(4)
سالک نیز کسی است که باتلاش و مجاهده، در این مسیر به پالایش وجود خود میپردازد، قلب او متلبس به احکام و صفات منازل و مقامات میشود.
با توجه به این تعریف، سلوک در شخص سالک متقوم به اراده و آگاهی او به سیر و قرب الیالله، هرچند با غفلتهای جزیی همراه باشد. در این مسیر است که کودک پس از رسیدن به سنین تمییز در مسیر سلوک قرار خواهد گرفت.
اما تفاوت تربیت سلوکی با روشهای دیگر تربیت، در جهات مختلف از جمله در غایت و نوع تربیت است. توضیح اینکه یک نوع رویکرد در تربیت وجود دارد که ناظر به ساحت عرفانی و بعد معنوی و کمالگرایانه انسان است؛ ازاینرو، با انواع دیگر تربیت از جهات گوناگون متفاوت است، ولی تمام آنها را نیز دربرمیگیرد، اما یکی از تفاوتهای این نوع رویکرد با روشهای دیگر در غایت است. برای مثال، تربیت اخلاقی، رشد نفس انسان به غایت از بینبردن رذائل و پرورش فضائل در انسان است، اما تربیت سلوکی یک سیر مستمر قلبی به غایت ایصال الیالله به کمک استاد طریق است. پس تربیت اخلاقی یک سیر فضائلی، رذائلی است که در آن رشد اخلاقی محور پرورش نفس بوده و تخلق به اخلاق نیک، غایت است، اما محور رویکرد عرفانی، پرورش نفس تا رسیدن به پرورش قلبی و پس از آن پرورش قلبی با تکیه بر سیر منازلی و کسب مقامات بهشمارمیرود که به غایت وصول الیالله و شهود خداوند مربوط میشود. بنابراین، غایت تربیت اخلاقی را باید رسیدن به ابتداییترین مراحل و مقامات تربیت سلوکی بهشمار آورد. همینطور غایت تربیت عبادی، آموزش مسائل عبادی به متعلم و یادگیری این مسائل و انجامدادن صحیح آنهاست، درحالیکه در تربیت سلوکی غایت بسیار فراتر از این است، اما مراد ما از کودک در این مقاله، فرزند از سنین تمییز تا پیش از دوره بلوغ است؛ البته جناب سید، چون فرزند خردسال خود را مخاطب قرار داده، درباره بلوغ و آداب رسیدن به سن تکلیف نیز صحبت به میان آورده است که بهصورت مختصر بدان اشاره میگردد. افزون بر این، نگاه اصلی به کودک در این مقاله، پرورش بعد روحانی کودک براساس تربیت سلوکی است؛ به تعبیر دیگر، در این مقاله دیدگاه جناب سید برای پرورش کودک در سلوک نفسانی و معنوی وی برای رسیدن به بهترین کمالات، یعنی وصول به خداوند، تبیین میشود.
ب) لزوم تربیت سلوکی کودک از آغاز کودکی
ضرورت این نوع تربیت، از آغاز کودکی از چند جهت است:
- اگر میخواهیم فرزندانی داشته باشیم که قلههای بلند معنویت را در نوردیده، به مقامات معنوی دست یابند، چارهای جز این نیست که هم خود سالک باشیم و هم تمام بسترها را از کودکی برای پیشرفت معنوی فرزند و رسیدن او به کمالات معنوی، فراهم آوریم. این ضرورت از بررسی اجمالی زندگی عارفان بزرگ همچون سیدبن طاووس بهدست میآید. آنها سلوک را از کودکی آغاز کردهاند. پس محافظت از عصمت کودکی آن را به مراتب عالی از عصمت، ارتقا دادند، و سپس به غایت نهایی خلقت انسان یعنی مقام عبودیت و خاکساری در مقابل حضرت حق تعالی و مقام خلیفةاللهی، دستیافتهاند. چنانکه رمز موفقیت آیتالله بهجت حفظ عصمت دوران کودکی او قلمداد شده است.(5)
- با توجه به آیات قرآن، اعمال و رفتار انسان براساس ملکات نفسانی اوست: «قُلْ كل یعْمَلُ عَلى شاكلَتِهِ»،(6) شاکله شخصیت انسان، از دوران کودکی، بلکه از دوران مستقر رحمی و شروع قوس صعود، شروع به شکلگرفتن میکند. اگر ما بتوانیم از همان ابتدا شخصیت کودک را بهگونهای پرورش دهیم که به رذائل نفسانی آلوده نشود، بیتردید هم سرعت سیر او نسبت به انسانهای دیگر بیشتر خواهد شد و هم لزومی به ریاضتهای نفسانی برای برطرفکردن رذائل نخواهیم داشت و دستیابی به مقامهای رفیع معنوی میسر خواهد شد. درحالیکه کسی که در سنین بزرگسالی سیر خود را آغاز میکند، باید مدت طولانی را صرف رفع حجب ظلمانی و رذائل نفسانی کند و پس از آن نیز، چهبسا بهدلیل بقایای بعضی تعلقات نفسانی در سیر حجب نورانی، موانع متعدد سلوکی برای او پیش آید.
- سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) و اهلبیت(علیهم السلام) بر ضرورت تربیت سلوکی از دوران کودکی دلالت دارد. علی(علیه السلام) درباره تربیت سلوکی پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) از کودکی میفرماید: «پیامبر از زمانی که از شیر گرفته شد، خداوند بزرگترین ملائکهاش را همراه او گردانید تا او را در تمام شبانهروز در مسیر کرامتها و اوج محاسن اخلاقی سلوک دهد».(7) همین روش را حضرت، درباره علی(علیه السلام) بهکار بردند و از همان ابتدای کودکی ایشان را در دامن خود پرورش داده و ابواب معنویت ومعارف را بر او گشودند. علی(علیه السلام) از شش سالگی در دامان پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) پرورش یافت و صدا(ی ملائکه) را میشنید و نور را درحالیکه پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) مأذون به انذار و تبلیغ نبود، میدید.(8) حضرت، خود میفرماید: «من هرروز مانند بچه شتری که بهدنبال مادرش روان است، از او پیروی میکردم و او هرروز شمهای از اخلاق الهی خود را به من نشان میداد و مرا به اطاعت از خویش امر میفرمود».(9)
مرحوم آیتالله سیدعبدالکریم کشمیری نیز از کودکی سلوک را آغاز کرد و گویا در این زمینه به برکت اجدادشان رزقی خاص داشتهاند. روزی در کوچه بازی میکرد که یکی از اولیای خدا (عارف بزرگوار مرحوم شیخ مرتضی طالقانی) از آنجا رد میشد. وی را بهدلیل نوری که در وی میدید از بازی نهی نموده و به درسخواندن تشویق کرد.(10) بنابراین لازم است بستر تربیت سلوکی را از کودکی و سنین خرسالی فراهم آورد و کودک را در این مسیر قرار داد و مکارم اخلاق و حقیقت ناب توحید را از همان ابتدا برجان تشنه آن نوشاند.
ج) چارچوب کتاب کشفالمحجة
این کتاب در 159 فصل بهوسیله شخصیت بزرگ شیعه در زمانی که در بلندای عرفان و معنویت قرار داشته، در 61 سالگی و زمانی که عمر شریفش مطابق عمر امیرالمؤمنین(علیه السلام) در زمان نگاشتن وصیت به فرزندش بوده، برای فرزند خود نگاشته است.(11)
سیدبن طاووس با اشراف کامل در علوم عقلی و نقلی و قرآن و سنت، از نوابغ عرفان میان علمای شیعه است. این تعبیر از علامه حسنزاده است که ایشان را یکی از سه نابغه عرفانی میان علمای شیعه بهشمار آوردهاند (به نقل از استاد عابدینی از شاگردان علامه حسنزاده). آیتالله بهجت که روش سلوکیاش بسیار به روش سلوکی جناب سید نزدیک است، شرط دوستی با شاگردان خود را عمل به اعمال و ادعیه کتاب اقبالالاعمال تا حد توان دانستهاند (نقل از آیتالله ضرابی از شاگردان آیتالله بهجت) و این موضوع عظمت نویسنده و کمال و تمامبودن این کتاب در طریق سلوک معنوی عرفای بزرگی چون آیتالله بهجت را نشان میدهد.
این کتاب، با رویکرد تربیت سلوکی به تبیین مسائل اخلاقی، عبادی، اعتقادی و تاریخ تحلیلی معصومین(علیهم السلام) پرداخته است. مسائل اعتقادی همچون، توجه به ادله وجود خداوند، توحید در خالقیت خداوند، معرفت خداوند، پیامبر و ائمه(علیهم السلام)، توصیه به تفکر در خلقت خداوند، ادله اثبات امامت ائمه(علیهم السلام)، بیان تاریخ تحلیلی سقیفه و کذب ادعای خلافت خلفا، اجتماع مردم بر باطل علیه اهلبیت(علیهم السلام)، تحریف دین توسط خلفا، سفارش به شناخت دشمنان به خصوص شیطان و نفس اماره، مواردی از موضوعات این کتاب در تربیت اعتقادی است.
گفتنی است بخش زیادی از این کتاب، با روش عبرتآموزی به بیان تاریخ معصومین(علیهم السلام) و تحلیل آن پرداخته و توجه به تبیین مظلومیت اهلبیت(علیهم السلام) و تبیین آن، از نکات کلیدی این کتاب بهشمارمیرود. این روش، در احادیث هم توصیه شده است که فرزندان خود را پیش از آنکه فرقههای انحرافی آنها را بربایند با احادیث اهلبیت(علیهم السلام) آشنا کنید.(12)
همچنین جناب سید، اکثر قریب به اتفاق فصلهای این کتاب را، با دعاهای سلوکی در حق فرزند خود آغاز کرده است که توجه و اهتمام ایشان به دعا در حق فرزندان را نشان میدهد. ایشان، در یکی از از فصلها به این نکته اشاره میکند و میفرماید:
به خدا قسم، تو را بسیار یاد کردم و تو را به حقتعالی سپردهام. من پدری را نمیشناسم که در درگاه الهی برای فرزند خود چون من زاری کرده باشد، چه پیش از آنکه به دنیا بیایی تو را از او میخواستم و چه پس از آنکه به تضرع و زاری از درگاهش تقاضا کردهام که مهمات دنیا و آخرت تو را برآورد و آنچه به آن نیاز داری به تو عطا بفرماید و چنان کند که جز به او روی نکنی و او به تو توجه فرماید.(13)
همچنین روش این است که مسائل سلوکی را در قالب دعا به فرزند خود میفهماند؛ برای نمونه برای فرزند خود تشرف به مجاهده نفس و مقابله با هرچه او را از خداوند بازمیدارد از حقتعالی تقاضا کرده است.(14)
البته هرچند مخاطب مستقیم این کتاب فرزند سیدبن طاووس است، اما به گفته خود ایشان این اثر برای اولاد، دوستداران و مؤمنین نگاشته شده است.(15)
بیتردید جناب سید، روش نوشتن این کتاب را از سیره رسولالله(صلی الله علیه واله وسلم) و علی(علیه السلام) الگو گرفته است. نامه امیرالمؤمنین(علیه السلام) به امام حسن(علیه السلام) و محمدبن حنفیه، نمونهای ازاین نامههاست.(16) علی(علیه السلام)، در شرایطی که خود در سنین کهنسالی است در نامه به فرزند خود، اصول کلی سلوک معنوی را گوشزد میکند. حضرت میفرماید:
من تو را پارهاى از خود، بلكه تمام وجود خود يافتم، چنانكه اگر رنجى به تو رسد، به من رسيده و اگر مرگت رسد، مرگ من رسيده. بههمین سبب كار تو مرا مانند كار خودم به فكر و چارهانديشى واداشته. اين نامه را براى تو نوشتم تا براى تو پشتوانهاى باشد؛ خواه من زنده باشم يا مرده.(17)
در ادامه حضرت با بیان اینکه برنامههای خوبی در این نامه بیان کرده، آن را برای فرزند، پیش از آنکه خواهشهای نفسانی و آفتهای دنیایی بر او هجوم آورد و دل او سخت گردد، لازم دانستهاند.(18)
سید خود نیز، پیشینه اثر خود را به سیره رسولالله(صلی الله علیه واله وسلم)و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و تاریخ انبیاء و اوصیاء(علیهم السلام) و سیره علمای سلف از جمله پدر شیخ صدوق و شیخ مفید و محمدبن احمد صفوانی و محمدبن علی المشهدی متصل میکند که در نوشتن این اثر به آنها تأسی کرده است.(19) کتاب الذریعة به افراد دیگری چون ابیغالب رازی، سیدالامیر عبدالوهاب الحسنی الحسینی الطباطبایی جد سادات عبدالوهاب، شیخ شرفالدین محمد مکی عاملی از فرزندان شهید اول، محقق کراجکی و شیخ حر عاملی اشاره میکند که پیش و پس از سید برای فرزند خود وصیتنامه نوشتهاند.(20)
باید گفت سید در اصل روش به علمای سلف، تأسی کرده است، اما بهنظر میرسد که علمای پیش از سید، با توجه به غلبه شخصیت فقهی و حدیثی و عدم رویکرد عرفانی ایشان، نامههایشان نیز، بیشتر جنبه اخلاقی داشته و دارای رویکرد عرفانی نبوده است. سید نیز، خود بهطور ضمنی به این نقص در نامهها و وصایا اشاره کرده و سبب نوشتن این کتاب را اموری میداند که در این نامهها نبوده است.(21) ازسویدیگر به تعبیر سید، این بزرگان، به توصیه و نامه بسنده کردهاند، اما سید کتابی نگاشته که جامع مسائل مختلف از جمله امور سیاسی، اعتقادی است و روح معرفت عرفانی دارد؛ بلکه یک فرایند تربیتی را در این کتاب مدّنظر قرار داده است. بنابراین، با مقایسه این کتاب نسبت به نوشتههای دیگر، میتوان سیدبن طاووس را بنیانگذار تربیت اخلاقی و سلوکی کودک دانست. یکی از نشانههای تأثیرگذاری این کتاب بر دورههای بعد، توجه عالمان فرهیخته و شهیر و همچنین تعلیقهزدن و کثرت ارجاعات به این کتاب است. بنابراین پس از سید، با توجه به فاخربودن این اثر، شخصیت بزرگی چون مرحوم فیض کاشانی این کتاب را با عنوان تسهیلالسبیل فیالحجة فی انتخاب کشفالمحجة تلخیص و بر برخی فرازهای آن تعلیقه زده است. همچنین در مسائل تربیتی و اخلاقی مرحوم فیض در کتاب محجةالبیضاء(22) و امامخمینی در چهل حدیث(23) و آیتالله دستغیب در کتاب اخلاق اسلامی(24) و علمای بزرگ دیگر از این کتاب نقل کرده و به آن ارجاع دادهاند. میتوان، برخی آثار مانند وصیت شیخ حر عاملی به فرزندش و نامههای عرفانی برخی عارفان، همچون امامخمینی(ره) و آیتالله بهجت به فرزندشان(25) را با توجه به برخی شواهد همچون نگاشتن شیخ حر عاملی به روش کتاب سید(26) و تمجید سید و استناد به این کتاب در آثار خود، تحتتأثیر سید دانست.
ازسویدیگر، این کتاب منبع بسیار مهمی در ارجاع مطالب اعتقادی، حدیثی و تاریخی است که کتب مختلف و مؤلفان بزرگی چون شیخ عباس قمی(27) و علامه مجلسی در کتاب شریف بحارالانوار(28) و شیخ حر عاملی در وسائلالشیعة(29) و میرزای نوری در مستدرکالوسائل(30) به آن ارجاع دادهاند که با کوچکترین جستوجو در منابع متاخر، کثرت این ارجاعات، بر خواننده آشکار خواهد شد.
تعدد نسخههای این کتاب و ترجمههای مختلف نیز نشاندهنده اهمیت این کتاب نزد علماست. از سویی، شخصیتی چون میرزای نوری این کتاب را به خط نسخ نگاشته(31) و در بیان عظمت این کتاب چنین بیان میکند: «و كتابه هذا مغن عن شرح حاله و علوّ مقامه وعظم شأنه».(32) ازسویدیگر، در میان نساخ کتاب نیز حتی ناسخی از اهلسنت به نام محمدبن شمسالدین یحییبن الجوینی الحنفی را میتوان یافت.(33) همچنین عبدالنبی استرآبادی یکی از مترجمین کتاب نیز بیان میکند که این کتاب را به درخواست برخی خواص و علما از جمله سید سند، سیدحسین فرزند سیدمحمدرضا نجفی اصفهانی(34) و بهسبب اهمیتش ترجمه کرده است.(35)
د) برنامه معرفتی و عملی تربیت کودک از دیدگاه سیدبن طاووس
1. برنامه معرفتی
یکم. القای معارف توحیدی به کودک
یکی از رسالتهای کتاب کشفالمحجة آموزش مسائل اعتقادی به کودک و تربیت اعتقادی اوست و به مسائلی همچون اصول دین مانند توحید، عدل، نبوت، امامت، معاد و نیز تبیین حق و باطل و خیر و شر، شیطان و نفس اماره، ملک و انسان کامل و شیطان، تبیین نهضت انبیا و ائمه(علیهم السلام) میپردازد که در اینجا به چند نمونه اشاره میشود:
نمونه اول: جناب سید با استدلالهای گوناگون برای اثبات خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و عصمت حضرتش، مسائل اعتقادی را به بیانی عقلی برای فرزندش بیان میکند.
در یکی از استدلالها برای اثبات عصمت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مقابل منکرین به عصمت حضرت با بیان اینکه خداوند جلجلاله میدانست که پس از وفات آن حضرت، مردم به رئیسى نیاز دارند و پس از قطع وحی، میان آنان اختلاف واقع خواهد شد، با اینحال کسى که به جاى حضرتش مینشیند معصوم نبوده و از ظلم و فساد منزه نیست که بار امت را با عدل و انصاف و بدون خطا به سرمنزل مقصود برساند. آیا چنین ادعایى با عقل سلیم درست درمیآید؟ هرگز چنین خطایی را به جز جاهل یا معاند به خدا و پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نسبت نمیدهد.(36)
نمونه دوم: سید با تبیین مستند تاریخ به تبیین مستند وقایعی همچون سقیفه میپردازد و یادآوری میکند که این موضوع نقش مهمی در انحراف تاریخ شیعه داشته است. همچنین هجوم به خانه امیرالمؤمنین(علیه السلام) و آتشزدن در را پس از رحلت در روزهای پرماتم رسولالله(صلی الله علیه واله وسلم) توصیف میکند و با بیسابقه خواندن این واقعه، میفرماید: «این کاری است که احدى به آن اقدام نکرده است و چنین کارى نه در سلسله انبیا و اوصیا و نه در سلسله ملوک و سلاطینى که معروف به ظلم و قساوت قلب بودهاند و نه در سلاطین کفار هرگز واقع نشده که هرکس از بیعت با آنان تخلف نماید و متابعتشان نکند، علاوه بر تهدید به قتل و ضرب، او را به آتش بسوزانند».(37)
ایشان در ادامه به عمق جفای غاصبین خلافت در حق زهرا(سلام الله علیها) اشاره کرده است:
ای فرزندم! هرگز شنیده نشده که پیغمبر یا پادشاهى قومى را از فقر و ذلت نجات داده باشد و به سعادت دنیا و آخرت راهنماییشان کرده و پس از مرگ یک دختر از وى باقى باشد که درباره او گفته باشد: او سیده زنان عالمیان است و دو بچه کوچک از آن یگانه دختر داشته باشد و جزاى آن پیغمبر یا پادشاه این باشد که مردم گروهى را بفرستند که آن یگانه دختر و دو فرزند خردسال او را که بهمنزله روح و قلب او هستند بسوزانند و به این هم اکتفا نکردهاند. با اینکه بر فراز منبر از خلافت استعفا دادند، خود را مفتضح و رسوا کردند و در زمان مرگ، عمر را بهجاى خود قرار دادند. این وصیت و قراردادن خلافت براى عمر رد بر خود اوست؛ زیرا او مدعى بود که جدت محمد(صلی الله علیه واله وسلم) نص و تصریح به خلافت ننموده و آن را مهمل گذاشته و بهقول آنان صلاح امت را در آن دانسته است که خود یک نفر را اختیار نمایند.(38)
نمونه سوم: علامه طهرانی به تأسی از جناب سید از فراگرفتن کیمیا نهی کرده؛ چنانکه جناب سید بیان میدارد، کیمیای حقیقی در تحصیل معارف توحیدی است و امیرالمؤمنین(علیه السلام) داراى علم كيميا بود، ولى هرگز ديده نشد كه بدان عمل نمايد. او درپی كيمياى واقعى رفت و به عرفان خدا رسيد.(39)
نمونه چهارم: مرحوم فیض به نقل از جناب سید در کتاب کشفالمحجة، کودک را به تحصیل معرفت خداوند عالمیان و تقویت فطرت الهی با تنبیهات عقلانی و قرآنی و هدایای نبوی ترغیب میکند.(40)
نمونه پنجم: آیتالله دستغیب به نقل از جناب سید در اثبات خداوند و اینکه هر آفریده شدهای، آفرینندهای دارد، بیان میکند که این امر فطری بشر است و انسان از همان ایامی که به حد تمییز میرسد میفهمد که هر اثری که پیدا شد، پیداکنندهای دارد.(41)
دوم. تبیین خودشناسی برای کودک
یکی از مسائل اصلی و اساسی در معرفتالنفس، هویت فقر الیاللهی محض انسان است؛ چنانکه قرآن همه را فقراء الیالله معرفی کرده است: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»،(42)«وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ».(43) بنابراین انسان باید خود واقعی خویش را بشناسد تا با درک کامل احتیاج و نیاز خود به خداوند و اینکه انسان به خودی خود، هیچ است به شناخت کمال مطلق یعنی خداوند دستیابد؛ چنانکه در روایت میفرماید: «هرکس خود را بشناسد خداوند را شناخته است».(44)
سیدبن طاووس در تبیین و القای خودشناسی و هویت فقر الیاللهی انسان، در ابتدا به بیان ادله اثبات خداوند و غنای مطلق و ذاتی او و امکان و حدوث همه موجودات میپردازد، سپس به خدمت حقتعالی و بندگی و عبودیت محض او سفارش میکند و میگوید: «خدمتگذار خداوند باش؛ چنانکه پدران عارف تو، خدمتگذار خداوند بودند؛ زیرا خداوند مستحق پرستش است و همهچیز از جانب اوست».
سپس با تبیین عجز از ادای حقوق رحمتها و نعمتهای حقتعالی میفرماید:
«و بدان ای فرزندم! اگر با نیروی اولین و آخرین و اخلاص ملائکه مقربین و انبیا مرسلین و بندگان صالح عبادت حق تعالی را بکنی، در مقابل ایجاد و رحمت و اهلیت و قابلیتی که او به تو برای معرفت و بندگی خودش داده نمیتوانی حق آن را ادا کنی».(45)
ایشان بیان میکند که خداوند قادر، قاهر، مالک، اولین و آخرین بر اولاد آدم، درحالیکه مقامی نداشتهاند کرامت بخشید. بندگان کوچک و ضعیفی که وجودشان از خاک و از روحی مانند هواست و خداوند نعمتهای دنیا را بدون زحمت به آنها داده است، اما با اینهمه احسان و اقبال و لطف او به عجز خود و قدرت حقتعالی اعتراف نمیکنند و شکر او را بهجا نمیآورند و حتی به معصیت او مشغولند.(46) چارچوب بیان سید در تبیین هویت فقر الیالله همان است که در روایت بیان میکند. خدا رحمت کند کسی را که خود را برای مرگ آماده کرده و بداند که از کجا آمده و در کجاست و به کجا خواهد رفت.(47)
بنابراین، هدف غایی خلقت، که عبودیت و معرفت به خداوند است «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»(48) با شناخت خود و اینکه کیست و در کجا قرار دارد، محقق خواهد شد. وقتی انسان بداند فانی محض بوده و در سیطره ید قدرت حق قرار دارد و بداند در کدام مرتبه از مراتب وجودی عالم ایستاده، به شناخت خود دست مییابد؛ بنابراین با تبیین زیبا، نافذ و بسیار معنوی جناب سید، هویت فقر و احتیاج انسان و طبع سرکش او در مقابل حقتعالی و لزوم مقابله با آن و بندگی تام و خالصانه خداوند را باید به کودک گوشزد کرد.
2. برنامه عملی
یکم. نیاز به استاد
چنانکه در گفتار دوم گذشت، نیاز به همنشین و استاد راه که سالک را به راهحق هدایت کند بسیار مهم است. در قرآن درخواست حضرت موسی(علیه السلام) از خضر(علیه السلام) برای همراهی بهعنوان استاد راه، بسیار آموزنده است، لزوم استاد راه سلوک، تا رسیدن به منزل مقصود را نشان میدهد.
حافظ در ابیات مختلفی به این حقیقت تأکید میکند:
حافظ از دست مده صحبت آن کشتی نوح ورنه طوفانِ حوادث ببرد بنیادت(49)
به کوی عشق مَنِه بیدلیلِ راه قدم که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد(50)
قطع این مرحله بیهمرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی(51)
در روایات کسی که از استاد راه که اهلیت تربیت شاگرد در طریق حق را دارد پیروی کند، هدایتشده به راه حق تلقی شده است: «طُوبی لِمَنْ سَلَك طَریقَ السلامَةِ بِبَصَرِ مَنْ بَصرَهُ وَطاعَةِ هادٍ أمْرَهُ».(52) و نیز آمده است: «مَنْ یطْلُبِ الهدایةَ مِنْ غَیرِ أهْلِها، یضِل»،(53)«عَلَیك بِطاعَةِ مَنْ یأْمُرُك بِالدینِ؛ فَإِنهُ یهْدیك وَینْجیك»،(54)«لاضَلالَ مَعَ إِرْشادٍ»(55) و «هَلَك مَنْ لَیسَ لَهُ حَكیمٌ یرْشِدُهُ».(56)
جناب سیدبن طاووس با اشاره به شروع تربیت سلوکی خود از دوران کودکی میفرماید:
«از همان اوایل طفولیت در دامن جد مادری خود مرحوم ورّام (که مجموعه نفیس اخلاقی سلوکی ورام از ایشان است) که از دعوتکنندگان بهسوی خداوند بودهاند تربیت یافتم و خداوند طریق آنان را به من الهام فرمود و مانند سایر کودکان که بر اثر سستی در وظایف که لازمه طفولیت است و محتاج تادیب و تنبیه هستند محتاج نگردیدم».(57)
از این عبارت برمیآید که با شروع تربیت سلوکی از دوران کودکی، احتیاجی به بسیاری از روشهای تأدیبی کودک نباشد و جناب سید خود، همین روش را برای فرزند خود پیگرفته است.
درباره آیتالله بهجت(ره) که در سلوک عملی شباهتهای بسیاری با جناب سید دارد، این مطلب صدق میکند. آیتالله قوچانی رمز سرعت سیر آیتالله بهجت را شروع سلوک از ابتدای کودکی و پیش از بلوغ دانسته و اینکه در اثر عبادت، حقیقت معصیت را میدید و مرتکب نمیشد. و پس از بلوغش هم معصیت را مرتکب نشد. این علت سبقت ایشان از همکلاسیهایش بود.(58)
دوم. تربیت عبادی و عبادات عملی کودک
در تربیت عبادی و آموزش امور عبادی، قدم اول تربیت سلوکی بر آموزش قرآن به کودک است؛ چنانکه علی(علیه السلام) در نامه خود به امام حسن(علیه السلام) ابتدا به تعلیم و تفسیر قرآن و آموزش شرائع و احکام اسلام و حلال و حرام آن به فرزند خود پرداختند.(59)
سیدبن طاووس در کتاب شریف خود، در تربیت عبادی به موضوعاتی همچون، عبادات پنجگانه: نماز، زکات، روزه، حج و جهاد و شرایط معنوی آنها، نهی از معاشرت با گناهکاران، که بدترین معاشرتهاست، نعمت شرافت تکلیف در هنگام رسیدن به بلوغ، توسل به روزه و دعا برای هر مشکل، سپردن فرزند به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) و طریق توسل به حضرت، یاد خدا و توبه هنگام خواب و توصیه به دعا و یاد پدر، پرداخته است.
ایشان در بیان آداب نماز به فرزندش اشتغال به هر کار، بدون عذر، در وقت نماز را سبکشمردن نماز میداند و به فرزندش، خواندن نماز از روی میل و رغبت و با کمال شرافت و شدت عشق و علاقه را گوشزد میکند؛ بهگونهای که خطاب نمازگزار به خداوند، حی موجود باشد و نمازگزار خود را در محضر پروردگار، در نهایت ذلت بداند و در رکوع و سجود متذکر باشد که در مقابل خداوند قرار دارد و این خضوع و خشوع، خدمت به او و موجب تقرب به اوست.(60) همچنین توجه ایشان در شبهات و مشکلات علمی فرزند، توسل به عبادات عملی از جمله روزه و خلوتکردن با خداوند است تا خداوند راه هدایت را بر او بگشاید.(61)
آیتالله بهجت(ره) که در پیروی از سید شهره بوده و برخی شاگردان، روش سلوکی ایشان را همان روش سلوکی جناب سید میدانند،(62) در واجبات و محرمات نسبت به فرزندان خود اهتمام و توجه بسیارداشت و گاهی تندی نشان میداد. در دستورالعمل به فرزندان، هر روز به کودکان، توصیه میکرد چهار قل و آیتالکرسی را بخوانند و سپس خودش دعای «اللهم اجعله فی درعک الحصینة التی تجعل فیها من ترید» را برایشان میخواند. ایشان برای فرزندش مینویسد که روزی چند صفحه قرآن بخواند و هفتهای دوبار به حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) مشرف شود که یک مرتبه آن، شب یا روز جمعه باشد.(63)
سوم. مراقبه کودک
در بحث مراقبه، آنچه در مراقبه کودک باید بدان توجه شود، دعوت کودک به ترک گناهان و انجام واجبات با روش انذار و تبشیر و تشویق اوست. والدین باید کودک را به مراقبت و توجه به اعمال خود فراخوانند تا عصمت کودکی خود را از رذائل نفسانی پاک نگه داشته به مقامات بلند معنوی نائل آید.
روش تفهیم مراقبه به فرزند را میتوان از قرآن آموخت که نصیحت لقمان در تحریک فرزندش به مراقبه و انجام اعمالنیک چنین بیان میکند: «فرزندم! خداوند اعمال نیک و بد خلق را گرچه به مقدار خردلى میان سنگى یا در طبقات آسمانها یا زمین پنهان باشد همه را (در محاسبه) مىآورد»،(64) سپس او را به انجام اعمال صالح و نماز و صبر بر سختیها توصیه میکند.(65)
سیدبن طاووس در کتاب شریف خود با سفارش به مراقبه و حفظ حضور خداوند، فرزند خود را از اشتغال به ماسوی الله نهی و یاد خدا و عدمغفلت از او را تأکید میکند؛ زیرا همه در ید قدرت او هستند و ناچار از مراقبت حق جلجلاله خواهند بود.(66) سپس ایشان مراقبت حضور حقتعالی را حتی بین مردم و در معاشرت با آنان با مثالی بیان میکند و میگوید همانگونه که در مجلس سلطان، متکلم همیشه به سلطان توجه دارد و حاضران نیز در تکلم توجهشان به سلطان است، در بین مردم نیز توجه و اقبال تو به خداوند باشد.(67)
ایشان در مراقبت و دوری از هوای نفس و محبت دنیا پیروی از آنها را سبب بیحرمتی خداوند و هتک حرمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) و ائمه(علیهم السلام) میداند و براساس مراقبه محضریه خداوند فرزند را از معاصی بازمیدارد.(68)
بنابراین با توجه به عبارات ایشان، اصل تربیتی القایی به فرزند که بازدارنده از گناهان و شبهات و سیردهنده بهسوی خداوند باشد، مراقبه محضریه است که محتوای آن حضور در محضر خداوند و القای انقطاع الیالله خواهد بود و براساسآن، دوری و احتیاط در شبهات و هر مشغولیتی که انسان را از توجه به حضرت حق بازمیدارد، درپی خواهد داشت. این اصل در جایجای این کتاب، مشهود است.(69)
روش سید، در القای مراقبه به فرزندش در کنار تصریح و توصیه به امور اخلاقی، این است که امور سلوکی را در بسیاری از فصول این کتاب، به شکل دعایی به فرزند خود القا میکند. برای نمونه در فصل 117 میفرماید: «ای فرزندم! خداوند قلبت را به مکاشفه و مراقبه و جلال خود آباد گرداند...».(70) در جای دیگر میفرماید: «بدان ای فرزندم و هرکس از فرزندان و برادران که این کتاب بهدست او میرسد! خداوند تو و آنها را به مراقبه در نهان و آشکار تعلیم کند..»..(71)
آیتالله بهاری همدانی، از شاگردان ملاحسینقلی همدانی، که بزرگانی چون آقابزرگ تهرانی سلسله تربیتی و سلوکی ایشان را به سیدبن طاووس متصل میکنند،(72) در راستای تعالیم جناب سید، شیوه القاء مراقبه را چنین بیان میکند که کودک در اول امرش غالباً قبیحالافعال است. لذا اگر کار خوبی از کودک سرزد، او را بسیار مدح کرده و اگر قبیحی از او سرزد، او را بسیار تقبیح کند تا دوباره مرتکب آن نگردد. او را به جهت اشتهای زیاد در مأکل و مشرب و ملبس مؤاخذه کند و از پرخوابی منع کند، زیرا خواب بسیار، او را قبیحالمنظر و پلید میگرداند.(73)
چهارم. محاسبه
بهنظر میرسد عدمآلودگی به گناه در فرزند موجب پیشرفت فراوان معنوی او خواهد شد؛ زیرا قوس صعود یعنی بازگشت به پاکی اولیه خود و رجوع و اوجگرفتن در همان مسیر اولی که در قوس نزول طی کرده است؛ بنابراین اگر کودک، از کودکی به محاسبه اعمال خود ترغیب شود و بهصورت برنامه متداول روزمره او درآید، باعث تقویت مراقبات کودک در روزهای آتی حیات وی خواهد شد.
علامه حسنزاده میفرماید: «خودتان را حساب کنید، از بدیها استغفار کنید و از خوبیها حمد کنید که محاسبه، مراقبه میآورد و مراقبه حضور و حضور فتوح به دنبال دارد».(74)
جناب سیدبن طاووس در توصیه به فرزند خود، وی را به محاسبه پیش از خواب دعوت کرده، به او میفرماید:
در بستر خود با ادب در برابر مالک وجود و حیات و عافیتت بنشین و هر غفلت و تفریط در خدمت و عبادت را بهیاد آور و از آنچه توبه نکردهای توبه کن... پس همچون بنده ذلیل حقیر با مولای جلیل کبیر خود صلح کن و در مقابل عظمتش خاضع و خاشع باش....(75)
ایشان در جای دیگر، به شرافت و شایستگی فرزندش بر طاعت خداوند و به گواهبودن ملائکه بر اعمال او اشاره و فرزند خود را به انجام اعمال صالح در حضور ملائکه سفارش میکند تا آنها از او جز عمل نیک ندیده و همیشه از او در حضور خاصان الهی در ملأ اعلی ذکر جمیل به میان آید و همیشه او را بنده و خوار در محضر الهی ببینند و تمام حالات او را بهگونهای مکتوب کنند که بنده از تمام مکروهات مولی دوری میکند و هرچه او دوست دارد انجام میدهد. سپس میفرماید:
و اگر شب یا روزى ازو غفلت کنى و دیگرى را بهجاى او برگزینى، بیدرنگ توبه کن و وقت را از دست مده و صدقه بده تا آتش گناهت را خاموش کند که همانا صدقه نهانى خشم پروردگار را فرومىنشاند و مباد که هیچیک از فرشتگانى که از نگاهداران نامه اعمال تواند و هیچیک از بنىآدم که امروز زندهاند و پس از اندک مدتى در شمار مردگاناند، فکر تو را از مولاى تو، مولاى آنان، از صاحبان دنیا و آخرت تو و صاحب دنیا و آخرت آنان به خود مشغول دارند؛ چراکه، خرد گواه آن است که خردمند را شایسته نیست که از مالک به مملوک پردازد؛ چه، اینکار پرخطرترین شیوه است که به راه تباهى مىانجامد و من این معنى را در کتاب المهمات والتتمات یاد کردهام که آن دو فرشته چگونه در آغاز بامداد و در پایان شب، با تفصیل و ریزهکارىها بهحساب کارهاى تو مىپردازند....(76)
پنجم. القای ادب دینی (ادب معالله و ادب معالخلق)
یکی از مسائل مهم تربیتی، القا و تعلیم ادب دینی به کودک است. علی(علیه السلام) که اسوه و الگوی ما در تربیت سلوکی است، در نامه به فرزند خود زمان ادبآموختن به فرزندش را پیش از اینکه حجب ظلمانی قلب فرزند را فراگیرد و فرزند دچار قساوت قلب گردد دانسته است.(77)
سیدبن طاووس در توصیه به فرزند خود اساس راه سلوک را مبتنی بر مراقبه محضر خداوند دانسته و اینکه انسان متذکر باشد که خداوند بر تمام حالات بنده مطلع است و خداوند همیشه همراه بنده بوده و عنایتش شامل او میشود و بنده به لطف همراهی با خداوند محتاج است.
ایشان پس از دعا بر سلوک فرزند، طبق سلوک کامل و محکم اجداد طاهرینش میفرماید: «اساس مطلبى که باید به آن ملتزم باشی آن است که پیوسته متذکر باشى که در پیشگاه خداى جل جلاله قرار دارى و او بر همه احوال تو آگاه است و هرچه بر تو رود از احسانى است که او به تو دارد و او از آغاز آفرینش تو از خاک و انتقال تو از پدران و مادران، با بهترین شیوه و نثار عنایات خود، بهترین دوست تو بوده است..».
سپس برای فرزند خود دعا کرده، میفرماید: «از درگاه رحمت الهی طلب میکنم که تمام قلب تو را هیبت و معرفت و رحمت او فراگیرد تا اینکه همیشه در حال جلوس متذکر باشی که در مقابل حضرت حق هستی و در حال قیام بدانی که قدرت تو از اوست و در مشی خود متأدب به ادب حضور مالکی که به او محتاجی، باشی».(78)
پس کسی که متأدب به حضور معالله گردد و بداند که خداوند با اوست در همه حالات ادب حضور در محضر حق و ادب معالخلق را رعایت خواهد کرد که این، همان دوام ذکر عملی و برتر از ذکر لسانی است.
بنابراین به کودک سالک باید آموزش داد که در منزل پوشیده باشد و حتی در حمام نباید بهطور کامل برهنه شود و در حال نماز لباس کامل بپوشد؛ زیرا خلاف ادب معالله خواهد بود. همچنین، در مناجات نیز، روش مناجات و نماز را باید به او آموزش داد تا از همان ابتدا، اعمال عبادی خود را اساس روش سلوکی اهلبیت(علیهم السلام) انجام دهد و در همهحال به حضور حق توجه داشته باشد و عظمت و هیبت حقتعالی را در نظر بگیرد. اینکار چنانکه در روایات فوق گذشت، موجب عصمت کودک و عدم نزدیکشدن به گناهان خواهد شد.
پس کسی که متأدب به آداب الهی است در همه حالات، چه در خلوت و چه بین مردم، ادب حضور معالله و ادب معالخلق را رعایت میکند و هرچه دوستی بالاتر رود آداب بیشتر خواهد شد.
ایشان با تبیین ادب بندگی و عبودیت برای فرزند، خود او را در موارد گوناگون به انکسار و شکستگی و خشوع در برابر حقتعالی سفارش میکند(79) و حکمت خلقت انسان از خاک پست و نطفه و علقهای نجس را پرهیز از بزرگ پنداشتن خود در مقابل حق تعالی میداند و آن را ادب عبودیت و بندگی در مقابل حضرتش و تسلیم در برابر جلالت و عظمت او میپندارد. انسان همواره حامل نجاست است، در شکم مادر محبوس شده و از خون حیض که محکوم به نجاست است تغذیه میکند، هنگام بهدنیا آمدن مسیر محل خروج خون و ادرار را میپیماید. این همه بهدلیل این است که نعمت و کرامت و قدرت خود را به تو نشان دهد و از سویی تو را به ریاضت تأدیب وادارد تا از مؤاخذه و عظمت و سیطرهاش در هراس باشی و ربوبیت او را درک کنی.(80)
آیتالله بهجت، نیز در القاء ادب دینی به کودکان، توجه ویژهای داشته و اجازه نمیداد بچهها، حرف ناشایستی را یادبگیرند و اگر کسی میخواست حرف ناشایستی را از بیرون به منزل بیاورد، بهشدت در مقابل آن میایستاد تا آن را حل کند.(81)
آیتالله بهاری همدانی، در راستای سلوک عملی سید توصیه میکند تا کودک را به سکوت عادت دهد و کودک را از خبث کلام و سبّ و لعن و و لغو و تغنّی باز دارد، بلکه او را به حسن و زیبایی کلام عادت دهد و نگذارد اطفال دیگر را اذیت کند، بلکه راه رفاقت و مدارا با آنها را به کودک خود بیاموزد.(82)
ششم. خواندن دروس مؤثر در سلوک
سیدبن طاووس با تأکید بر فراگیری کامل خط، آن را یاریکننده فرزند در سلوک الیالله و جلبکننده نهایت رضایت الهی در سیر مقامات معنوی خوانده است.(83) تأکید بر فراگیری خط در سیره اهلبیت(علیهم السلام) نمود بسیاری دارد؛ چنانکه پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) حسنین(علیهما السلام) را بر فراگیری خط توصیه و تشویق میکردند:
كنْتُ مَعَ النبِی فِی مَسْجِدِهِ إِذْ أَتَاهُ الْحُسَینُ(علیه السلام) مَعَ أَخِیهِ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَقَالَ: یا جَداهْ قَدْ تَصَارَعْتُ مَعَ أَخِی الْحَسَنِ وَلَمْ یغْلِبْ أَحَدُنَا الآخَرَ وَإِنمَا نُرِیدُ أَنْ نَعْلَمَ أَینَا أَشَد قُوةً مِنَ الآخَرِ. فَقَالَ لَهُمَا النبِی: حَبِیبَی یا مُهْجَتَی إِن التصَارُعَ لَا یلِیقُ بِكمَا وَلَكنِ اذْهَبَا فَتَكاتِبَا، فَمَنْ كانَ خَطهُ أَحْسَنَ كذَلِك تَكونُ قُوتُهُ أَكثَرَ. قَالَ: فَمَضَیا وَكتَبَ كلّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا سَطْراً وَأَتَیا إِلَى جَدهِمَا النبِی، فَأَعْطَیاهُ اللوْحَ لِیقْضِی بَینَهُمَا، فَنَظَرَ النبِی إِلَیهِمَا سَاعَةً وَلَمْ یرِدْ أَنْ یكسِرَ قَلْبَ أَحَدِهِمَا، فَقَالَ لَهُمَا: یا حَبِیبَی إِنی نَبِی أُمّیّ، لَا أَعْرِفُ الْخَط، اذْهَبَا إِلَى أَبِیكمَا لِیحْكمَ بَینَكمَا وَینْظُرَ أَیكمَا أَحْسَنُ خَطاً.(84)
دلیل توصیه به تعلیم خط را میتوان آرامش توحیدی و ایجاد تمرکز و جلوگیری از تشتت فکری و فراهمشدن اسباب نفیخواطر در کودک بیان کرد.
آموختن عربی به مقدار احتیاج بهدلیل رضایت الهی، احیای سنتهای نبوی و سپس تعلیم قرآن و تفسیر آن به مقدار نیاز برای برپایی نماز و انجام تکالیف الهی، حفظ تمام قرآن بهسبب تعظیم و اجلال آن، از توصیههای دیگر ایشان به فرزند خود است.(85)
ایشان سپس از خداوند میخواهد به فرزندش الهام کند و فرزندش این الهام الهی را پذیرا باشد. فرزند خود را نیز به تعلیم علم فقه، که راهی برای شناخت احکام و احیای سنت نبوی است، امتثال امر الهی در تعلیم و سلوک صراط مستقیم تا رسیدن به اجتهاد و ترک تقلید از دیگران و قانعنبودن به کم توصیه میکند. پس از آن وی را بین کتابها، به مطالعه کتب شیخ طوسی دعوت میکند.(86)
هفتم. رسیدن به بلوغ یکی از نعمتهای بزرگ الهی و لزوم جشنگرفتن برای آن
جناب سید با عظیم انگاشتن بلوغ و رسیدن به تکلیف، تکلیف را تشرف مکلفین بر شناخت خداوند و پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و ائمه(علیهم السلام) و شناخت شریعتش میداند و این شناخت و اطاعت از خداوند را منت حضرت ربوبی بر انسان برمیشمارد که شکر شاکرین و جهاد جهادگران، حق آن را ادا نمیکند.(87)
پس خداوند، با مکلفکردن بنده خود، در او اهلیت هدایت به این معرفت و شناخت مقدس را قرار داد و او را به شرافت خدمت و همنشینی و گفتوگو با خود کرامت داد. پس او را از حضیض عالم ماده به رفیع عالم اله و همنشینی با خود برگزید. سپس در او اهلیت نزول کتابی که از قدس جلالش و عظیم ربوبیتش نازل شده را قرار داد.
ایشان سپس بهطور ضمنی به حکمت تکلیف که اقبال الهی و وصول و کشف جلال الهی برای بنده است اشاره میکند و روز رسیدن به تکلیف وبلوغ را از بزرگترین اعیاد و شریفترین اوقات زندگی انسان میداند؛ زیرا انسان به شرافت معرفت و طاعت خداوند نائل گردیده است.(88)
سید در جای دیگر، زمان رسیدن به بلوغ را زمان تشرف انسان به کمال عقل معرفی میکند که خداوند انسان را به صلاحیت همنشینی و گفتوگو با خود و داخلشدن در قدس حضرتش به جهت اطاعت از او برگزید. پس با تشویق فرزند خود به حفظ تاریخ رسیدن به تکلیف که از برترین اعیاد است وی را به شکرگزاری در سالگرد تکلیف خود و صدقهدادن و خدمت به خداوند تبارکوتعالی که بخشنده عقل است سفارش میکند.(89) ایشان سپس با بیان اینکه تنها خداوند اهلیت عبادت و پرستش را دارد به فرزند خود میفرماید:
«اگر با نیروی تمام بندگان خالص خداوند و خلوص ملائکه و پیامبران، خداوند را عبادت کنی حق رحمت و نعمت او را در مقابل ایجاد و لطف او در معرفت بخشیدن به تو بهجای نیاوردی».(90)
سید بیان میکند اگر زنده باشم، روز بلوغ تو را عید قرار خواهم داد و برایت صدوپنجاه دینار یعنی برای هر سال تو ده دینار صدقه خواهم داد.(91) ایشان سپس برخی دستورات عملی را در زمان رسیدن به بلوغ از جمله غسل توبه و پوشیدن لباسی که آلودگی شبهات را نداشته باشد و سجده برخاک با خضوع و خشوع در محضر الهی و کشیدن گونهها بر خاک و خالیکردن دل از هرگونه مشغولیت، خلوتکردن و حضور با ادب قلب و همه جوارح در محضر ربالارباب و توجه به اینکه خداوند تو را میبیند، به فرزند خود توصیه میکند.(92)
این بیانات عرفانی اهتمام ویژه القاء سلوک الیالله و مراقبه محضریه به فرزند به خصوص در زمان بلوغ را نشان میدهد.
این اهتمام سید به جشن تکلیفگرفتن در زمان رسیدن به سن بلوغ، باعث شد تا از همان زمان جشن تکلیف گرفتن برای کودکان در سن بلوغ پایهریزی شود و تا زمان حاضر ادامه یابد. امری که پیش از سید در هیچ کتاب دیگری گزارش نشده و مبدع آن خود ایشان بوده است. علامه طهرانی این نوآوری سید را میستاید و معیار عیدقراردادن را در ادیان الهی تشرف به شرافتهای انسانی و ارزشهای ایمانی بیان میکند.(93)
هشتم. توصیه به گوشهگیری از مردم و عدم همنشینی با اهلگناه
جناب سید با توصیه به فرزند خود به ارتباط با مردم، در موارد لازم و بهدلیل رفع احتیاجات ضروری، گفتوگو با مردم را گفتوگو با خداوند دانسته است؛ بهگونهای که انسان در مجلس پادشاه که مردم در آن حاضرند، نشسته و مقصود تو در گفتوگو، پادشاه است هرچند مردم در گفتوگوی تو با پادشاه حاضرند.
بنابراین، ارتباط با مردم با این شرط در مسیر سلوک معنوی انسان خواهد بود. ایشان فرزند خود را به پرهیز از مخالطت با مردم و بهخصوص اهلگناه و کاهش ارتباط با آنان تا حد توان توصیه میکند و ارتباط با آنان را در زمان خود بازدارنده انسان از یاد خداوند و خطرناک و مهلک برای امر دین و همچون ارتباط در زمان جاهلیت و مشغول شدن به بتپرستی میداند.(94) ایشان ارتباط با اهلگناه را بسیار سخت و طاقتفرسا برمیشمارد که بسیار بعید است انسان بهخاطر امر الهی با آنها معاشرت کند، بلکه بیشتر بهدلیل منافع مادی و دنیایی است.(95) بنابراین سید، امر دینداری و توجه محض به خداوند را اصل قرار داده و ارتباط با مردم را منجر به غفلت از خداوند و خروج سالک از سلوک الهی بهسبب سلوک مادی و غیر الهی مردم دانسته است.
ایشان سپس به ضررهای ارتباط با اهلگناه و بیتوجهان به دین میپردازد و یکی از آن موارد را لزوم امر به معروف و نهی از منکر میداند که اگر بهدرستی انجام شود، همه با انسان دشمن خواهند شد و اگر با آنها به شیوه مدارا و نفاق عمل کنی، آنها تو را از توجه به خداوند و بندگی او وامیدارند.
ایشان گرفتاریهای دیگر معاشرت با مردم را خوف از تهدید آنان و انس با آنان را موجب حب مدح و کراهت ذم آنان و مانع انس با خداوند میپندارد که باعث میشود انسان، انس با دیگران را بر انس با خداوندی که مالک دنیا و آخرت و موجب رحمت و عافیت اوست ترجیح دهد و این نیز از موانع بزرگ سلوک انسان بهشمار میرود. ایشان از موارد دیگر ابتلائات، عادت مردم به غیبت و خبرچینی و حسادت و تکبر و صفات ناپسند بیان میکند و میفرماید:
این معاشرتها حتی گاهی با نیات غیر الهی، موجب فساد عبادات برادران دینی میگردد و گاهی زیارت برادران دینی به جهت منافع مادی بوده و زیارت بیماران به جهت اظهار درد و رنج برای بیمار است. گویی خداوند به بیمار ظلم کرده، درحالیکه وظیفه عیادتکننده تهنیت به بیمار است؛ چراکه بیماران یا از گناهکاران هستند که بیماری کفاره گناهان آنان است یا از اهلگناه نیستند که بیماری آنان به جهت ترفیع درجه است.(96)
مؤید این مطلب جمله معروفی است که در عیادت بیماران گفته میشود که «خدا بد ندهد» که نوعی تلقین است که گویی خدا برای تو بد خواسته، حال آنکه مشهود است که خداوند برای همه خیر آنان را خواهان است.
این بیانات نورانی جناب سید، نکات بسیار دقیق سلوکی است که به فرزند خود توصیه میکند و او را از همان ابتدای سلوک، از موانع آگاه میسازد. بدیهی است معاشرت با مؤمنین پایبند بهدستورات شرعی و خصوصاً کسانی که سالک الیالله هستند، نهتنها مانع نیست، بلکه تقویتکننده سلوک انسان در مقامات معنوی خواهد بود؛ چنانکه آیتالله سعادتپرور بدان اشاره فرمودهاند.(97)
نهم. توسل به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
سیدبن طاووس، خبر ولادت فرزند خود را در سفر به کربلا و زیارت روز عاشورا دریافت کرده و با انکسار و خشوع در برابر خداوند، سجده شکر بهجای آورد و فرزند خود را عبد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و متعلق به او دانسته است. ایشان میفرماید: «در حوادثى که بارها براى تو روى داده است به حضرتش پناه بردهام و به دامان عنایتش دست زدهام و بارها آن بزرگوار را به خواب دیدهام که به ما نعمتها عنایت فرموده و نیازهاى تو را برآورده است، چنانکه بیان آن از قدرت من بیرون است».(98)
ایشان به فرزند خود، به دوستی و محبت و وفا به حضرتش به اندازهای که اهلبیت(علیهم السلام) و آن بزرگوار میخواهند توصیه کرده و بر تقدم نیازهای ایشان بر نیازهای خود، در نمازهای حاجت و صدقهدادن از جانب او پیش از صدقه بر خود و عزیزان، و تقدم دعا بر وجود شریفش پیش از دعا برخود و تقدم حضرتش در هرکار خیری بهدلیل وفاداری و احسان به ایشان و جلب توجه و عرضه حاجات خود با خضوع در روزهای دوشنبه و پنجشنبه به محضرش تأکید کرده است. سید در یکی از کتابهای خود به دعایی در هنگام صدقه برای سفر از جانب امام زمان(علیه السلام) و سپس برای خود و فرزندان و اطرافیان اشاره کرده است.(99)
توجه و توصیه سید به صدقه برای امام زمان(علیه السلام) سنت صدقهدادن از سوی حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه) را ترسیم کرد و به فرهنگی در میان امت اسلامی تبدیل گردید که تاکنون این سنت در میان ما ادامه دارد.
سید با توصیه به سلامکردن به حضرت با خواندن زیارت «سلام الله الکامل التام»... و سپس خواندن آیه «يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ * تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ * يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ»؛(100) فرزند را به نجواکردن و ابراز انکسار با عبارات مختلف در برابر حضرتش فراخوانده، میفرماید: «به حضرت عرضه بدار که پدرم بهمن خبر داده است که مرا به تو سپرده است و سفارش مرا به تو نموده است و به اذن خداوند جلجلاله مرا بنده تو قرار داده است که جواب آن حضرت(علیه السلام) به تو خواهد رسید».(101)
ایشان در طریق دستیافتن به حضرت و پاسخگرفتن از ایشان به دو روایت اشاره کرده که در روایت اول، با حرکتدادن لبها از حضرت جواب میگیرد و در روایت دیگر بیان میکند: «اگر بخواهى پرسشى کنى آن را بنویس و در زیر مصلاى خود بگذار و لحظهای صبر کن، سپس آن را بگشاى و در آن ببین. راوی میگوید چنین کردم و پاسخ پرسش خود را با توقیع و امضاى حضرتش دریافت کردم». سید با بیان این دو حدیث، همین اشاره کوتاه را برای آن کس که مشمول عنایات و احسان حضرت باشد، کافی دانسته است که راه بهسوى او باز است.(102)
نتیجهگیری
با توجه به آنچه گذشت، نگرش جناب سیدبن طاووس به تربیت فرزند نسبت به علمای دیگر معلوم میگردد؛ زیرا جناب سید در شرایطی این کتاب شریف را نگاشته که در جایگاه رفیع علمی و معنوی قرار داشته است. بنابراین در تمام کتاب حتی در تبیین مطالب تاریخی و اعتقادی، فرزند خود را به طریق سلوک، شهود و کشف الهی تشویق میکند. این رویکرد، در تمام متون و کتبی که از علمای سلف بهدست ما رسیده، بیسابقه بود که کودکی را که هنوز به سن بلوغ نرسیده، به تربیت سلوکی و مراقبه محضریه الهی و محاسبه قبل از خواب و تبیین مسائل اعتقادی و تاریخی حساس با رویکرد عرفانی تشویق کرده باشند؛ بنابراین، سیدبن طاووس را میتوان بنیانگذار تربیت عرفانی و سلوکی کودک دانست. بدیهی است این رویکرد، کاملاً از روایات قابل استنباط است. بهخصوص که این رویکرد کسی چون سید است که خود بر قرآن و سنت و عرفان اهلبیت(علیهم السلام) اشراف کامل داشته و جزء نوابغ عرفانی عصر غیبت و از برجستهترین علما و محدثین شیعه بهشمار میرود.
بنابراین کتاب کشفالمحجة را میتوان مبنای تربیت سلوکی کودک دانست که چارچوب تربیت کودک را با رویکرد عرفانی، به ما ارائه میکند.
با اینحال پس از این کتاب، کتاب دیگری با رویکرد این کتاب نوشته نشده و توصیهنامههای علما هرچند تحتتأثیر این اثر بدیع قرار گرفتهاند، اما این آثار نیز یا بسیار مختصر است و جامعیت این کتاب را ندارد، گاهی هم رویکرد عرفانی ندارد و بیشتر با نگاه اخلاقی نگاشته شده است. بنابراین، نبوغ عرفانی سید و تسلط علمی ایشان بر آیات و روایات و تاریخ معصومین(علیهم السلام) و اشراف قلبی و روحی بر ساختار روح و قلب و شخصیت کودک، وی را به این اندیشه رسانده که کودک باید از ابتدای کودکی در مسیر سلوک قرار گیرد تا به سرعت بتواند به قلههای بلند عرفانی دست یابد و در این صورت از بسیاری تأدیبها و راهکارهای تربیتی بعدی و سیر منازل ابتدایی سلوک که تمرکز بر برطرفکردن حجب ظلمانی است، بینیاز خواهد شد.(103)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.