حقوق متقابل «کارگزاران» و «حاکم»

امام علی(علیه السلام) در تبیین حقوق و وظایف متقابل فرماندهان و حاکمان نسبت به یکدیگر چه می فرمایند؟

امام علی(ع) درباره حقوق فرماندهان بر حاکم می فرمايد: «حق شما بر من اين است كه جز اسرار جنگى چيزى را از شما پنهان نكنم و هيچ كارى را بدون مشورت با شما ـ جز در مقام قضاوت و بيان حكم الهى ـ انجام ندهم. هيچ حقى را از شما به تأخير نيندازم و پيش از رسيدن به مقطع نهايى آن را قطع نكنم و همه شما در حق، نزد من يكسان باشيد؛ اما حق من بر شما اين است كه اطاعتم كنيد و از دعوتم [براى جهاد و غير آن] تخلف نكنيد و در دستوراتم سستى و تفريط نكنيد و در ميان مشكلات و شدايد براى حق و به سوى حق فرو رويد».

نحوه رفتار حاکم اسلامی با «مردم»

امام علی(عليه السلام) چگونه به حاکمان درباره یکسان بودن برخورد آن ها با مردم، قبل و بعد از به قدرت رسیدن سفارش می نماید؟

امام علی(ع) درباره برخورد يكسان حاكمان با مردم مى فرمايد: «حقى كه بر والى ثابت است اين است كه برترى هايى كه به او رسيده و قدرتى كه به او داده شده سبب تغيير حال او درباره رعيّت نشود؛ بلكه بايد نعمت هايى را كه خدا به او داده سبب نزديكى بيشتر به بندگان خدا و مهربانى به برادرانش گردد». اشاره به این که والى بايد چنان باشد كه رسيدن به قدرت، او را دگرگون نسازد، دست و پاى خود را گم نكند و گرفتار عُجب نشود؛ می بینیم زمامداران مادّى، پيش از رسيدن به قدرت سخنان زيبايى دارند؛ اما هنگام تسلط بر اوضاع همه را فراموش می كنند.

خود داری سعد بن ابی وقاص از بیعت با امام علی(ع)

سعد بن ابی وقاص درباره بیعت با امام علی(علیه السلام) چه رفتاری داشت؟

سعد بن ابی وقاص در زمان خلافت امام على(ع)، با امام بیعت نکرد و مولا را یارى نرساند. با این حال، او به هنگام پادشاهى معاویه در حضور وى على(ع) را ستود و شایستگى هاى مولا را برشمرد. که این کار بر معاویه گران آمد و او را دشنام داد و گفت: اگر بر این همه معترفى پس چرا او را یارى نکردى؟ و او به کوتاهى اش درباره على(ع) در بیعت نکردن با ایشان و عدم همراهى وى، اعتراف کرد.

تبعید کمیل و مالک توسط عثمان

چرا عثمان کمیل بن زیاد و مالک اشتر را تبعید نمود؟!

سعيد بن عاص، والی كوفه به عثمان نوشت: «كُميل بن زياد و مالك اَشتر و...(که از دوستداران علی(ع) بودند) فتنه انگيزى مى كنند و بر عيب جويى از من و تو و طعنه زدن به دين ما گرد آمده اند و من مى ترسم كه اگر كارشان استوار گردد، فراوان شوند!». عثمان هم دستور تبعید آنان به شام را صادر کرد. در شام هم بین معاویه و اشتر سخنان تندی رد و بدل شد و معاویه به دستور عثمان او را به حمص از شهر های شام تبعید کرد.

واکنش امام علی(ع) در شهادت «محمد بن ابی بکر»

عکس العمل امام علی(علیه السلام) بعد از شنیدن خبر شهادت «محمد بن ابی بکر» چه بود؟

وقتي خبر شهادت «محمّد بن ابى بكر» به امام على(ع) رسيد؛ به قدرى متأثّر شد كه آثار اندوه در چهره شان نمايان شد و فرمود: «خدا رحمت كند محمّد را! جوان نورسى بود، من تصميم داشتم مرقال، «هاشم بن عُتبه» را والى مصر كنم [ولى گروهى مانع شدند] به خدا سوگند! اگر [مرقال] والى مصر شده بود، عرصه را بر عمرو عاص و يارانش تنگ مى كرد و [اگر شهيد مى شد] كشته نمى شد؛ مگر اين كه شمشير در دستش بود؛ با اين حال محمّد بن ابى بكر را نكوهش نمى كنم. او نهايت تلاش خود را كرد و آنچه بر او بود [و در توان داشت] ادا كرد».

دلائل ولایت مطلقه فقیه؟

چه دلیلی بر «ولایت مطلقه» فقیه وجود دارد؟ آیا این نوع ولایت مختص پیامبر و ائمه(علیهم السلام) نبوده است؟

بنابر آموزه های کلامی و فقهی شیعه، فرد معصوم از حق حاکمیت الهی برخوردار است و این از آن روست که در دستگاه فکری تشیع، معصومین نه تنها پیشوایان فکری و ایمانی و دینی مردم، بلکه رهبران سیاسی جامعه نیز هستند. این شأن حاکمیتی به دلایل نقلی و عقلی، به فقها نیز قابل انتقال است.

احادیث بسیاری از معصومین در این باب مورد استناد قرار می گیرد که حداقل دو عنوان از آنها قابل پذیرش و غیرقابل خدشه اند. اولی توقیع شریف حضرت ولیعصر(عج) که دلالت بر لزوم مراجعه به راویان احادیث اهل بیت(ع) به صورت کلی و مطلق می کند و شامل تدبیر امور اجتماعی و حاکمیتی نیز می شود و دیگری حدیث مجاری الامور از حضرت علی(ع) که اطلاق آن در بیان جریان یافتن امور به دست عالمان به حلال و حرام شامل شؤون اجتماعی نیز می گردد.

دلایل عقلی قابل انتقال بودن شؤون اجتماعی و حاکمیتی معصومین به فقها نیز تعابیر گوناگونی دارند؛ یکی از مهم ترین این دلایل این است که بگوییم حیات اجتماعی و کمال فرد و جامعه در گرو اجرایی شدن قوانین الهی است و در زمان غیبت، بدون حضور حاکمی عادل و عالم به شرع، اجرای آن احکام معطل می گردد. بنابراین باید به عالم ترین و عادل ترین و تواناترین فرد برای برقراری آن قوانین که همان فقیه است، مراجعه کرد و او را عهده دار تصدی آن اجتماعی نمود.

چنین تلقی ای از جایگاه فقیه، ریشه در عمق تاریخ فقه شیعه دارد و از دیرباز تا کنون، فقهای شیعه اگرچه کمتر از اصطلاح «ولایت فقیه» استفاده کرده اند، اما با برشماری بسیاری از مناصب سیاسی و حاکمیتی جزئی که سرپرستی شان باید با فقیه باشد، عملا مقام اجتماعی فقیه را به عنوان حاکم شرع و مقام سیاسی ای که باید در مقابل حاکم جائر، به او مراجعه کرد، پذیرفته اند.

قید مطلقه نیز اشاره به این دارد که همه شؤون اجتماعی و حاکمیتی ولایت معصومین بدون هیچ استثنایی، به فقیه منتقل می شود. البته اِعمال این ولایت باید در چارجوب های رعایت مصالح کلی مؤمنین و جامعه اسلامی باشد.

اقدامات معاویه در پایه گذارى خلافت یزید

معاویة بن ابى سفیان در راستاى پایه گذارى خلافت یزید چه اقداماتى کرد؟

به شهادت کتب اهل سنّت، معاویه برای خلافت یزید اقدامات بسیاری انجام داد. او با دادن هدایای بسیاری به نزدیکان خود و تقرب دوردستان، در طول هفت سال برای یزید بیعت می گرفت. یا با برپایی مجلسی گردآمده از گروه ها در دمشق، شخصی را مامور ساخت که در میانه خطابه اش از او درخواست کند یزید را به خلافت منصوب کند. ابوعمر در «الاستیعاب» مى نویسد: «معاویه در زمان حیات حسن(ع) به بیعت براى یزید اشاره اى کرده بود، ولى آن را تا زمان رحلت حسن(ع) علنى نکرد و تصمیم بر عملى کردن آن نگرفت.

سروده مؤیّد فى الدین درباره غدير

«مؤید فى الدین» چه سروده اى در رابطه با غدیر خم دارد؟

مؤيّد فى الدين درباره غدير چنين سروده: «... وصیّ النبی المصطفى وابن عمه**ومن قام مولى فی الغدیر ووالیا...»؛  (... وصی پيامبر(ص) و پسر عموى اوست و کسى است که در غدير مولا و والى شد، و کسى است که گروهى درباره او همان حرفى را زدند که پيروان مسيح درباره مسيح گفتند...) .

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الرضا عليه السلام :

«ان المحرم هو الشهر الذي کان اهل الجاهلية فيما مضي يحرمون فيه الظلم و القتال لحرمة فما عرفت هذه الامة حرمة شهرها و لا حرمة نبيها لقد قتلوا في هذا الشهر ذريته و سبوا نساءه‏»

امالى صدوق، ص 112