غصب خلافت از علی(ع) و سکوت هزاران صحابی حاضر در غدیر؟!

اگر هزاران صحابی شاهد ماجرای غدیر بودند، چرا به هنگام غصب خلافت توسط ابوبکر سکوت کردند؟!

اولا: همه صحابه در برابر غصب خلافت سکوت نکردند؛ چنانکه در جمع سقیفه تعدادی از صحابه حضرت علی(ع) را شایسته خلافت معرفی کردند. خارج از جمع سقیفه نیز چهره های از مهاجرین و انصار و بنی هاشم با خلافت ابوبکر مخالفت کردند که بارزترین آنها چهره هایی مانند عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیر بن عوام، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار یاسر، براء بن عازب و ابی بن کعب بودند. زبیر بن عوام نه تنها با تصمیمی که در سقیفه گرفته شد مخالفت کرد بلکه به روی سران سقیفه شمشیر نیز کشید. از آن جالب تر اینکه برخی از مورّخین اهل تسنن می گویند که سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، و هشت نفر دیگر از بزرگان مهاجر و انصار تصمیم داشتند هنگام اولین سخنرانی ابوبکر بعد از سقیفه در مسجد او را از بالای منبر به زیر آورند و بکشند.
ثانیا: اعتراض آنها بنا به دلایلی ره به جایی نبرد؛ چرا که کینه هایی که برخی قریشیان از حضرت علی(ع) به دل داشتند مانع پشتیبانی آنها از ایشان می شد. از طرفی ساختار قبیله ای جامعه شبه جزیره که در آن هر قبیله ای دنبال سهم خواهی از قدرت با نفوذ در دستگاه خلافت بود، امکان سپردن جانشینی رسول خدا را از حضرت علی(ع) سلب کرد. در این میان عموم مردم به تهدید یا تطمیع از میدان به در شدند و عده ای قلیل که هنوز در برابر توطئه سقیفه مقاومت می کردند باقی ماندند که از آنها هم کاری ساخته نبود.

منافات دعا با مقام رضا و تسليم بر اراده الهی؟!

آیا دعا کردن با مقام رضا و تسلیم در برابر اراده الهی منافات دارد؟!

رضایت و تسلیم باید بر قضای الهی باشد و قضای الهی نیز بر اساس استعدادها و لیاقت هایی که هر شخص از خود نشان می دهد شکل می گیرد و جریان می یابد. «دعا» به تصریح آموزه های اهل بیت(ع) یکی از مؤثرترین عواملی است که مواهب الهی را به شخص جلب می کند. زیرا دعاکننده بعد از آن که نهایت کوشش خود را در استفاده از همه وسایل موجود به کار می بندد، آن جا که دیگر کاری از دستش بر نمی آید و به نقطه بن بست رسید، به در خانه خدا می رود و با توجه و توکل و تکیه بر خدا، فراهم شدن اسباب و عواملِ خارج از دایره قدرت انسانی را از وی طلب می کند و با همین توکل و تکیه است که تسلیم قضای الهی می شود.

ترس، سرمنشاء خداشناسی فطری!

گاهی برای اثبات خداشناسی فطری به حالت انسانی که در حال غرق شدن می باشد استناد می شود؛ آیا این ناشی از ترس و هراس نیست؟

منظور از خداشناسی فطری این است که هر انسانی می تواند با توجه درونی و تامل قلبی عمیق، رابطه اش را با خالقش کشف کند. ارتباطی که به خاطر دنیاطلبی انسان و سرگرم شدنش به امور روزمره، زیر حجابی از غفلت قرار گرفته است. ترس اگر چه نقش سازنده ای در کنار زدن آن حجاب غفلت دارد، امّا آنچه واقعا آدمی را هنوز به نجات و ادامه حیات امیدوار می کند، تبلور فطرت توحیدی انسان از میان حجاب های غفلت و توجه دوباره به آن سرشت خداجوی درون نهادش است.
اگر ترس عامل توجه انسان به خدا باشد، می باید انسان های ترسو دیندارتر از سایرین باشند در حالی که این گونه نیست و انسان های دیندار از دیگران شجاع تر و جسورترند. ترس نه تنها عامل ایمان به خدا نیست، بلکه خود معلول بی ایمانی و مقهور ایمان است؛ اثر آرام بخشى مذهب در برابر عوامل ترس، قابل انکار نبوده و توجّه به مبدأ و خاستگاهی که قدرت وسیع و گسترده دارد، انسان را به آرامش دعوت کرده و تسکین می دهد.

زبان حال «مردگان»؟!

امام علی(علیه السلام) زبان حال مردگان را چگونه به تصویر می کشد؟

امام علی(ع) می فرماید: «با چشم دل و گوش عقل می توان حال مردگان را مشاهده کرد و سخنانشان را شنید. آنها مى گويند: چهره هاى زيباى ما زشت و پژمرده شد و بدنهاى نرم و نازك مان از هم متلاشى شد؛ تنگى قبر، ما را در فشار قرار داد؛ ترس را از یکدیگر به ارث برديم و خانه هاى خاموش قبر بر ما فرو ريخته است؛ زيباييهاى بدن ما محو شده و نشانه هاى شناسايى چهره ما دگرگون گشته؛ اقامت ما در اين خانه هاى وحشت طولانى شده است؛ نه از اين درد و رنج فرجى يافته ايم و نه از تنگى قبر گشايشى».

برخورد خداوند با مجادله گران «جنگ بدر»

خداوند چگونه با مجادله گران «جنگ بدر» برخورد کرده است؟

خداوند گروهی از مومنان ضعیف الایمان را در نبرد بدر مورد نکوهش قرار می دهد. آنان که تازه اسلام آورده بودند، بواسطه نداشتن تجربه جنگ، ضعف ايمان و ترس از مرگ، پيوسته با آن حضرت مجادله مى كردند، و با وجود آن كه پيامبر(ص) به آنها مي فرمود: «من در اين مسير به فرمان خدا حرکت کردم»، اما با بهانه هاى گوناگون، اقدام به تضعيف اراده پيامبر(ص) می کردند. قرآن ضمن نكوهش آنان مي فرمايد: «خداوند اراده کرده حق را تقويت كند و ريشه كافران را قطع نمايد».

معنای «تقیّه» و جایگاه آن در اسلام

«تقيّه» چیست و در اسلام از چه جایگاهی برخوردار است؟

منظور از «تقيّه» پنهان نمودن اعتقادات يا اعمال دينى، به خاطر ترس از ضرر قابل توجه يا حفظ مصلحتى مهم است. قرآن مي فرمايد: «افراد با ايمان نبايد كافران را به جاى مؤمنان، دوست و سرپرست خود انتخاب كنند و هر كس چنين كند رابطه اى با خدا ندارد؛ مگر اينكه از آنها تقيّه كنيد». فلسفه «تقيه» اين است كه وقتي اظهار عقيده باطنى خطر جانى، ناموسى و مالى براى انسان دارد، بدون اینکه فایده قابل توجهی داشته باشد؛ عقل مى گويد كه نبايد نيروها را به هدر داد، بلكه بايد آنها را از طريق «تقيّه» براى مواقع حساس حفظ كرد.

مرز بین تروریسم و جهاد در اسلام؟

مرز بین تروریسم و جهاد در اسلام چیست؟

جهاد و ترور تفاوت ذاتی و گوهری دارند. ترور هرگونه اقدام خشونت آمیز و غیر قانونی است که با ایجاد ترس و وحشت در بین مخالفان، برای کسب امتیازات فردی یا گروهی صورت می پذیرد. اما جهاد در اصطلاح اسلامی، به كوشش مسلحانه براى حفظ و پيشرفت آيين حق، دفع تجاوز ظالمان و از همه مهمتر ایجاد فضایی آزاد برای همه بشر است تا بتوانند کلام حق را بشنوند و در صورت تمایل بپذیرند. جهاد بايد تنها براى خدا، بر اساس قانون الهی و خالی از هرگونه غرض شخصى و مادى صورت گيرد.

جواز تقیه مسلمان از مسلمان؟

آیا تقیه مسلمان از مسلمان جایز است؟!

ملاک پنهان ساختن حق و اظهار خلاف آن در تقیه، دفع ضرر دینی یا دنیایی است و از لحاظ عقلی تفاوتی نمی کند که چنین ضرری از سوی کافر یا مسلمان ظالم به انسان وارد شود. آیات دال بر تقیه در قرآن نیز اگرچه در مورد تقیه از کفار وارد شده اند، اما چنین شأن نزولی نمی تواند مخصّص آنها باشد. سیره پیامبر اکرم(ص)، صحابه، تابعین و علمای اهل سنت نیز گواه موارد متعدّدی است که در آنها از مسلمانان تقیّه کرده اند!

یاد خدا، آرامش قلب ها؟!

اگر ياد خدا آرامش بخش قلب هاست، چرا با اینکه گاهی به یاد خدا هستیم ولي آرامش نداریم و مضطربیم؟!

منظور از یاد و ذکر خدا این است که انسان همیشه یقین و توجّه داشته باشد که هیچ موجودی در عالم نمی تواند مستقلّ و جدای از خدای متعال منشأ اثر باشد. قرآن کریم با وجودی كه مؤمنان را به ياد خداوند دستور مي دهد و آن را مایه آرامش دل ها می داند اما آن را در ذكر زباني خلاصه نمي كند، بلکه عمل صالح و تقوا نیز نقش بسزایی دارند. این آرامش محصول عبوديّت محض حقّ تعالى است و مانند ساير ملكات روحى با تمرين و گذشت زمان حاصل مى شود.

خدا باوری، زائیده «جهل» و «ترس»!

آیا اعتقاد به خدا، زائیده «جهل» و «ترس» بشر است؟!

خدا باورینمی تواند زائیده جهل باشد چرا که:
1. فلاسفه الهى از قديم الايام براى اثبات خداوند به «عقل» و «علم» تمسّک نموده و به برهان هایی مثل «برهان نظم» تكيه مى كردند؛ بنابراين خداپرستان خدا را در لابه لاى بى نظمى‏ ها، استثنائات و حوادث مبهم و تاريک و جهل جستجو نمى كردند.
2. اعتقاد به وجود خدا به این معنا نیست که یک مبدأ به طور مستقيم پديده‏ ها را به وجود آورده باشد تا كشف هر علّت طبيعى با نفى دخالت خداوند مساوی باشد؛ يک فيلسوف الهى جهان را مجموعه اى از اسباب و علل حساب شده و خدا را «مسبّب الاسباب» مى داند.
3. بسیاری از انديشمندان بزرگ كه بيش از ديگران از علل پديده ها آگاه بوده و هستند، اعتقاد يقينى به وجود خداى حكيم داشته و دارند. پس چنان نيست كه «اعتقاد به خدا» ناشى از جهل باشد.

خدا باوری نمی تواند زائیده ترس باشد چرا که:
1. بر حقّانیّت وجود خدا ادله گوناگونی اقامه شده و گرایش بعضی از انسانها به دین با انگیزه ترس زيانى به اعتبار این ادله وارد نمی کند.
2. بسيارى از جامعه شناسان براى شناخت ريشه هاى مذهب، كار خود را از مطالعه مذاهب اقوام وحشى و نيمه وحشى شروع كرده اند؛ بدیهی است که چنین تحقیقی تا چه میزان انسان را به حقیقت می رساند؟!
3. اگر منشاء دین و اعتقاد به خدا ترس باشد، انسان های «ترسو» از همه دیندار تر و با ایمان تر خواهند بود؛ در حالی که اهل ایمان افرادی شجاع و بدور از خوف و ترس هستند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال علي (عليه السلام):

وَ الْحَجَّ تَقْوِيَةً لِلدِّين

خداوند حج را وسيله تقويت دين قرار داد.

نهج البلاغه: خ1