تناقض گويی قرآن در مرگ و جاودانگی نفس!

قرآن در آيه 35 سوره الانبياء مي گويد:«هر نفسی طعم مرگ را می چشد»، امّا در آيه 42 سوره زمر می گويد: «خداوند نفسها را هنگام مرگ می گيرد» يعنی انتقال صورت می گيرد؛ آيا بين اين دو آيه تناقض وجود ندارد؟!

نفس معانی مختلفی دارد مانند روان، جان، حیات، جاندار، شخص، ذات، میل، خویشتن، خود و... . باید توجه داشت که در سوره انبیاء این واژه به معنای مجموع جسم و جان و برای اشاره به این حقیقت و قانون کلی است که مرگ برای همه انسان ها پدید می آید، اما در سوره زمر نفس به معنی روح است و فقط اشاره ای به چگونگی پدید آمدن مرگ با قطع ارتباط روح از جسم صورت می گیرد و بدیهی است که این دو بیان تناقضی با هم ندارند.

حیات 300 ساله اصحاب کهف در قرآن!

انسان در حالت عادی نمی تواند 300 سال عمر کند، حال چگونه می توان ادّعای قرآن درباره حیات 300 ساله و بدون آب و غذای اصحاب کهف را پذیرفت ؟!

اولا خواب اصحاب کهف خوابی معجزه آسا بود که نباید با خواب های معمولی قیاس شود و از آیات قرآن نیز برمی آید که خواب آنها متفاوت با خواب های معمولی بود. ثانیا اراده خداوند فقط به اموری محدود می شود که ذاتا و عقلا محال باشند(مانند اجتماع نقیضین یا ضدین و مانند آن) نه اموری که در ظاهر و در قیاس با دانش محدود ما ناممکن به نظر آیند و از آنجا که در علوم تجربی و زیستی ثابت شده که خواب های طولانی مدت با توضیحاتی چون زمستان خوابی یا انجماد و به حداقل رساندن میزان نیاز بدن به سوخت و ساز و انرژی، اموری قابل حصول و ممکن هستند، هیچ اشکالی ندارد که اراده خداوند متعال به پدید آمدن چنین خوابی تعلق گرفته باشد.

منظور از «لباس دوزخیان»

منظور از «لباس دوزخیان» از ديدگاه قرآن چیست؟

خدا در سوره «حجّ»، درباره گروهى از كفّار مى فرمايد: «كسانى كه كافر شدند لباس هايى از آتش براى آنها بريده مى شود». مفهوم اين سخن آن است كه قطعاتى از آتش به صورت لباس براى آنها بريده و دوخته مى شود، نه اينكه آتش از هر سوى آنها را مانند لباس احاطه كند. از آن دردناكتر اينكه مايع سوزان و جوشان بر سرشان مى ريزند و اين آب سوزان در آنها چنان اثر مى كند كه هم درونشان را ذوب مى كند و هم برونشان را! براى آنها تازيانه ها يا گرزهايى [آتشين] است و هر زمان بخواهند از دوزخ خارج شوند، بلافاصله به آن باز گردانده مى شوند.

وضعیّت حیات برزخی انسانها از نگاه منابع دینی اسلام؟

با توجه به اینکه از برخی آیات و روایات استفاده می شود، اموات در عالم بزرخ، در حالتی شبیه به خواب هستند و هیچ اطلاعی از اتفاقات برزخ و همچنین اطلاعی از عالم دنیا و احوالات اقوام و نزدیکان خود پیدا نمی کنند، چرا در برخی دیگر از آیات و روایات به زندگی و حیات اموات اشاره شده است؛ به شکلی که حالت خواب آنها، نقض می شود؟!

برخی از آیات و احادیث نشان از حیات و هوشیاری ارواح مؤمنان و کافران محض دارند ولی روایات دیگری مربوط به سؤال قبر وجود دارد که مردگانی که خارج از دایره «ایمان محض» یا «کفر محض» هستند، تا روز قیامت در حالتی شبیه به «خواب» روزگار می گذرانند؛ از اخبار متعددى كه در زمينه سؤال قبر وارد شده استفاده مى شود كه در قبر از دو گروه سؤال مى شود. گروهى كه ايمانى خالص دارند و گروهى كه صاحب كفر خالصند اما افراد مستضعفى كه در ميان اين دو قرار گرفته اند، حداقل در این مرحله مورد سؤال قرار نمی گیرند.
امّا مقصود از افراد «مستضعف» افرادی هستند که در مرز بین کفر و ایمان هستند. افرادی که در اثر دور ماندن از فضای ایمان و اسلام یا مرز اصلی برای تشخیص مذهب حق، شناخت لازم جهت هدایت شدن را کسب نکرده و به همان عقیده گذشته خود باقی مانده اند. این افراد گر چه مؤمن به دین اسلام یا مذهب راستین نبوده اند اما به جهت عدم اتمام حجت بر آن ها تا زمان تمام شدن حجت خداوند بر آن ها مورد مؤاخذه قرار نمی گیرند و سؤال قبر ندارند.
منظور از «مؤمن خالص» در روایات سؤال قبر، کسی است که به دین اسلام ایمان داشته و اگر چه در «عمل» مؤمنی متوسط الحال بوده ولی اصل ایمان او خالص و پذیرفته شده می باشد و بنابراین مشمول کسانی که «در قبر کسی متعرض سؤال از آنها نمی شود» نمی گردند.
حتی درباره افراد مستضعف هم می گوییم که به هیچ وجه مفهوم احادیث سؤال قبر این نیست که آنها برزخ ندارند بلکه فقط موضوع «سؤال قبر» از آنها منتفی شده است و شاید به روز قیامت موکول شده باشد. اتفاقا از روایات فشار قبر استفاده مى شود که رنج در قبر عمومیت دارد و همه به آن گرفتار مى شوند. رنج وقتی معنی پیدا می کند که ما شعور را برای مرده پذیرفته باسیم.

عدل الهی و جهنّمی شدن کودکان مشرکین و کفار؟!

اینکه در روایات وارد شده: «أَوْلَادُ الْمُشْرِكِينَ مَعَ آبَائِهِمْ فِي النَّار»؛ (اطفال مشرکین به همراه پدران شان در آتشند)، چگونه با عدل الهی تطابق دارد، در حالی که اطفال با اختیار خود در خانواده مشرکین متولد نشده اند؟ چرا اینان به گناه پدارن شان مجازات می شوند؟!

این روایت از لحاظ سندی اعتباری ندارد و علمای رجال حدیث «وهب بن وهب» را که در سند حدیث قرار دارد، كذّاب می دانند. سایر ادله هم  - اعم از آیات و روایات - که مسئولیت گناه هر کسی را مربوط به خودش می دانند، مضمون این روایت را نفی و رد می کنند. ضمن اینکه طبق برخی روایات، كودكان بعد از مرگ دوباره آزمایش می شوند و فقط اگر از فرمان خدا سرپیچی کردند وارد جهنم خواهند شد. از طرفی بنابر دلالت ادلّه متقن دینی، همه کودکان فطرتا پاک هستند و از اوّل كافر متولد نمی شوند تا به خاطر چنین کفری مستوجب عقاب باشند! بر فرض اگر چنین حدیثی را قبول کنیم، دلالت آن شامل اولادی است که مکلّف شده و راه پدران خود را ادامه و در آزمایشات الهی کفر خود را نشان داده اند، نه کودکان غیر مکلّف؛ چرا که تعذيب غير مكلّف قبيح شمرده می شود و خدا از انجام چنین قبیحی منزّه است. در آخر و با وجود همه این پاسخ ها، به نظر می رسد بهترین راه واگذار کردن علم این امر به خداست و او هرگز به بندگانش ظلم نمی کند.

تنافی قرآن با علم در مسئله «تشخيص جنسيت جنين»!

چرا با اينكه امروزه به سهولت می‌توان جنسيت جنين را تشخيص داد، قرآن كريم علم آن را مخصوص خداوند دانسته است؟

هيچ منافاتی ميان علم مخصوص خداوند به احوال جنين با تشخيص جنسیت در عصر حاضر وجود ندارد؛ چراکه آگاهى خداوند بدين معنا مى‌باشد كه تنها خداوند مى‌داند در هر لحظه‌اى از لحظات، چند رحم ـ در سراسر جهان هستى ـ بارور شده يا نشده است. و اين همانند آيه «وَ ما تَسقُطُ مِن وَرَقَةٍ إلَّا يَعلَمُها» است؛ یعنی تنها خداوند مى‌داند در هر آنى از آنات، چند برگ از كلّ درختان جهان فرو مى‌افتد، و مقصود، يك برگ يا دو برگ نيست. در آيه مورد نظر نيز همين گونه است؛ به اين معنا كه تنها خداوند مى‌داند كه در هر لحظه ـ از كلّ رحم‌ها در كل جهان ـ چند رحم بارور مانده، و چند رحم سقوط مى‌كند.

منظور از «امام مبین» در سوره «یس»

منظور از «امام مبین» در سوره «یس» چیست؟

به گفته بسيارى از مفسّران منظور از «امام مبين»، «لوح محفوظ» است كه همه حقايق در آن ثبت است و چيزى از اعمال نيك و بد در آن فروگذار نشده است؛ البته در برخي روايات، منظور از «امام مبين»، امام معصوم(ع) دانسته شده است. با اين وجود راه جمع ميان اين تفسيرها اين است كه بگوئيم: امام مبين، مفهوم وسيعى دارد؛ ظاهر آن اشاره به نامه اعمال است، و باطن آن مى تواند اشاره به امام معصوم(ع) باشد كه با علم سرشار خود كه از پيامبر(ص) به ارث برده حقّ را از باطل تميز دهد.

نحوه انتشار محتواي «نامه اعمال» در قيامت

در قیامت، نحوه انتشار محتواي «نامه اعمال» چگونه است؟

يكي از موضوعاتي كه درباره «نامه اعمال» مطرح است، نحوه انتشار محتواي آن است. نامه هاى اعمال چنان گسترده خواهد شد كه نه تنها صاحبان آنها از آن آگاهى مى يابند و اعمال فراموش شده را به خاطر مى آورند؛ بلكه اهل محشر نيز از آن مطلع و آگاه مى شوند و اين، خود يكى از اسباب شادى و آرامش نيكوكاران و ناراحتى و عذاب بدكاران است.

«تكراري و يكنواخت» نشدن نعمت های بهشتی

آیا نعمت های بهشتی پس از مدتی، «تکراری و یکنواخت» نمی شوند؟

نعمت های بهشتی هيچ وقت «تکراری و یکنواخت» نمی شوند؛ چون اولاً: معيارهاى جسمى و روانى اين جهان با آن جهان فرق دارد و هر چه انسان بيشتر ببيند شوقش بيشتر شده و به اين ترتيب تكرارها مايه تشديد لذّات معنوى و مادى مى شود. ثانياً: در اين جهان نیز نعمت هايى وجود دارد كه انسان هيچ گاه سير نمى شود، مانند استنشاق هواى تازه و پر اكسيژن و نوشيدن آب گوارا به هنگام تشنگى. ثالثاً: چون ذات و صفات خدا بى نهايت است، جلوه هاى روحانى و معنوى او نيز بى نهايت است و هر روز لطف تازه اى و هر دم هدايت جديدى بر بهشتيان مى فرستد.

معنای واژه «صدید» در قرآن

منظور از عبارت «صدید» در قرآن چیست؟

قرآن درباره نوشابه دوزخيان كه «صديد» است، مى فرمايد: «هر گردنكشِ گمراهى كه از حقّ روى گردان است نوميد شد، و به دنبال او دوزخ است و از «صديد» به او نوشانده مى شود، آنرا به زحمت جرعه جرعه سر مى كشد، او حاضر نيست آنرا بنوشد، و مرگ از هر سو به سراغش مى آيد و با اين همه نمى ميرد و به دنبال او عذاب شديدى است». «صديد» به چرك ها و خونابه اى كه ميان پوست و گوشت بدن به هنگام جراحت جمع مى شود اطلاق شده است.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

عن ابى عبد الله قال:

من اراد الله به الخير قذف فى قلبه حب الحسين (عليه السلام) وزيارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسين (عليه السلام) و بغض زيارته.

وسائل الشيعه، ج 10 ص 388