پاسخ اجمالی:
منظور از یاد و ذکر خدا این است که انسان همیشه یقین و توجّه داشته باشد که هیچ موجودی در عالم نمی تواند مستقلّ و جدای از خدای متعال منشأ اثر باشد. قرآن کریم با وجودی كه مؤمنان را به ياد خداوند دستور مي دهد و آن را مایه آرامش دل ها می داند اما آن را در ذكر زباني خلاصه نمي كند، بلکه عمل صالح و تقوا نیز نقش بسزایی دارند. این آرامش محصول عبوديّت محض حقّ تعالى است و مانند ساير ملكات روحى با تمرين و گذشت زمان حاصل مى شود.
پاسخ تفصیلی:
آرامش و دلهره، نقش بسيار مهمى در سلامت و بيمارى فرد و جامعه و سعادت و بدبختى انسانها دارد؛ از این رو هميشه بشر به دنبال یافتن آرامش بوده و به هر درى زده تا آن را پيدا كند. تاريخ بشر پر است از صحنه هاى غم انگيزى كه انسان براى تحصيل آرامش به هر چيز دست انداخته و در هر وادى گام نهاده، و تن به انواع اعتيادها داده است.
ولى قرآن در آیه 28 سوره رعد، با يك جمله كوتاه و پر مغز، مطمئن ترين و نزديك ترين راه رسیدن به آرامش را نشان داده و گفته: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ (بدانيد كه ياد خدا آرام بخش دلها است).
با وجود آیه فوق عدّه ای می گویند: چرا با اینکه گاهی به یاد خدا هستیم، امّا باز آرامش نداریم و مضطربیم؟!
برای پاسخ به این سؤال باید توجّه نمود که اضطراب و نگرانی عوامل متعدّدی دارد:
1. گاهى اضطراب و نگرانى به خاطر آينده تاريك و مبهمى است كه در برابر فكر انسان خودنمايى مى كند، احتمال زوال نعمت ها، گرفتارى در چنگال دشمن، ضعف و بيمارى و ناتوانى و درماندگى، و احتياج، همه اينها آدمى را رنج مى دهد؛ امّا ايمان به خداوند قادر متعال، خداوند رحيم و مهربان، خدايى كه همواره كفالت بندگان خويش را بر عهده دارد مى تواند اين گونه نگراني ها را از ميان ببرد و به او آرامش دهد كه تو در برابر حوادث آينده درمانده و تنها نيستى، خدايى دارى توانا، قادر و مهربان.
2. و گاه گذشته تاريك، فكر انسان را به خود مشغول مى دارد و همواره او را نگران مى سازد. نگرانى از گناهانى كه انجام داده، از كوتاهي ها و لغزش ها، امّا توجّه به اينكه خداوند، غفار، توبه پذير و رحيم است، به او آرامش مى دهد و مى گويد: عذر تقصير به پيشگاهش ببر، از گذشته عذر خواهى كن و در مقام جبران برآى، كه او بخشنده است و جبران كردن ممكن.
3. همچنین ضعف و ناتوانى انسان در برابر عوامل طبيعى و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلى و خارجى، او را نگران مى سازد كه من در برابر اين همه دشمن نيرومند در ميدان جهاد چه كنم؟ و يا در مبارزات ديگر چه مى توانم انجام دهم؟
امّا هنگامى كه به ياد خدا مى افتد و متّكى به قدرت و رحمت او مى شود، ـ قدرتى كه برترين قدرت ها است و هيچ چيز در برابر آن ياراى مقاومت ندارد، ـ قلبش آرام مى گيرد، با خود مى گويد: «آرى من تنها نيستم، من در سايه خدا، بى نهايت قدرت دارم»!
قهرماني هاى مجاهدان راه خدا در جنگ ها، ـ چه در گذشته، چه در حال، ـ و سلحشوري هاى اعجاب انگيز و خيره كننده آنان، حتّى در آنجايى كه تك و تنها بوده اند، بيانگر آرامشى است كه در سايه ايمان پيدا مى شود.
هنگامى كه با چشم خود مى بينيم و با گوش مى شنويم كه افسر رشيدى پس از يك نبرد خيره كننده، بينايى خود را به كلّى از دست داده و با تنى مجروح به روى تخت بيمارستان افتاده اما با چنان آرامش خاطر و اطمينانی سخن مى گويد كه گويى خراشى هم بر بدنش وارد نشده است، به اعجاز آرامش در سايه ذكر خدا پى مى بريم.(1)
4. گاهى نيز ريشه نگراني هاى آزار دهنده انسان، احساس پوچى و بى هدفی است؛ ولى آن كسى كه به خدا ايمان دارد، و مسير تكاملى زندگى را به عنوان يك هدف بزرگ پذيرفته است، و تمام برنامه ها و حوادث زندگى را در همين خط مى بيند، نه از زندگى احساس پوچى مى كند، و نه همچون افراد بى هدف و مردّد، سرگردان و مضطرب است.
5. عامل ديگر نگرانى آن است كه انسان گاهى براى رسيدن به يك هدف زحمت زيادى را متحمّل مى شود، امّا كسى را نمى بيند كه براى زحمت او ارج نهد و قدردانى و تشكر كند، اين ناسپاسى او را شديدا رنج مى دهد و در يك حالت اضطراب و نگرانى فرو مى برد؛ ولی هنگامى كه احساس كند كسى از تمام تلاش ها و كوشش هايش آگاه است، و به همه آنها ارج مى نهد و براى همه پاداش مى دهد ديگر چه جاى نگرانى و ناآرامى است؟
6. سوء ظنّ و توهمات و خيالات پوچ نیز، يكى ديگر از عوامل نگرانى است كه بسيارى از مردم در زندگى خود از آن رنج مى برند؛ ولى چگونه مى توان انكار كرد كه توجه به خدا و لطف بى پايان او و دستور به حسن ظن كه وظيفه هر فرد با ايمانى است اين حالت رنج آور را از بين مى برد و آرامش و اطمينان جاى آن را مى گيرد.
7. علاوه بر موارد فوق، دنيا پرستى و دلباختگى در برابر زرق و برق زندگى مادى، از بزرگترين عوامل اضطراب و نگرانى انسان بوده و هست، تا آنجا كه گاهى عدم دستيابى به رنگ خاصى از لباس يا كفش و كلاه و يا يكى ديگر از هزاران وسائل زندگى ساعت ها و يا روزها و هفته ها فكر دنيا پرستان را ناآرام و مشوّش مى دارد.
اما ايمان به خدا و توجّه به آزادگى مؤمن كه هميشه با «زهد و پارسايى سازنده» و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگى مادى همراه است، به همه اين اضطراب ها پايان مى دهد؛ هنگامى كه روح انسان «على وار» آن گونه وسعت يابد كه بگويد: «إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَة»(2)؛ (دنياى شما در نظر من بى ارزشتر از برگ درختى در دهان ملخى باشد كه آن را مى جود)، نرسيدن به يك وسيله مادى يا از دست دادن آن، چگونه امكان دارد آرامش روح آدمى را بر هم زند و طوفانى از نگرانى در قلب و فكر او ايجاد كند؟
8. يك عامل مهم ديگر براى نگرانى، ترس و وحشت از مرگ است كه هميشه روح انسان را آزار مى داده است و از آنجا كه امكان مرگ تنها در سنين بالا نيست بلكه در سنين ديگر مخصوصا به هنگام بيماريها، جنگها، ناامنيها وجود دارد، اين نگرانى مى تواند عمومى باشد.
اگر ما از نظر جهان بينى مرگ را به معنى فنا و نيستى و پايان همه چيز بدانيم (همان گونه كه ماديون جهان مى پندارند) اين اضطراب و نگرانى كاملا بجا است، و بايد از چنين مرگى كه نقطه پايان همه آرزوها و موفقيت ها و خواسته هاى انسان است ترسيد؛ امّا هرگاه در سايه ايمان به خدا، مرگ را دريچه اى به يك زندگى وسيع تر و والاتر بدانيم، و گذشتن از گذرگاه مرگ را همچون عبور از دالان زندان و رسيدن به يك فضاى آزاد بشمريم، ديگر اين نگرانى بى معنى است؛ بلكه چنين مرگى دوست داشتنى و خواستنى است.
عوامل نگرانى منحصر به اينها نيست بلكه مى توان عوامل فراوان ديگرى نيز برشمرد؛ ولى بيشتر نگراني ها به يكى از عوامل فوق باز مى گردد. هنگامى كه ديديم اين عوامل در برابر ايمان به خدا ذوب و بى رنگ و نابود مى گردند تصديق خواهيم كرد كه (ياد خدا مايه آرامش دلها است)؛ «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».(3)
منظور از ذکر خدا و اقتضائات و مراتب ذکر
لازم به ذکر است که منظور از یاد و ذکر خدا این است که انسان همیشه توجه و یقین داشته باشد که هیچ موجودی در عالم نمی تواند مستقل و جدای از خدای متعال منشأ اثر باشد؛ تمام عزّت از آن اوست(4) و تمام قدرت و ملک و هستی از اوست؛ و عزّت و ذلّت بندگان نیز به دست اوست؛ و او بر همه چیز توانا است.(5) چنین انسانی هیچ نگرانی و خوف و حزنی ندارد؛ چنان که خداوند در آیه 38 سوره بقره تصریح می کند که: «فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»؛ («کسی که دنبال هدایت من باشد، او دیگر خوف و نگرانی ندارد.)
قرآن کریم با وجود اینکه مؤمنان را به ياد خداوند دستور مي دهد، ولي اين امر را در ذكر زباني خلاصه نکرده است و ذکر عملی را نیز در نظر داشته است. به عنوان مثال خداوند در قرآن انفاق در راه خدا را مایه آرامش معرفی می کند و می فرماید: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»(6)؛ (آنها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق مى كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين مى شوند).
همچنین از دید قرآن تقوا عامل مهمّی در ایجاد آرامش روحی و معنوی می باشد؛ از این رو اولیای الهی که از ایمانی سرشار برخوردارند و از تقوای الهی غافل نمی شوند همیشه در آرامش اند. به تعبیر قرآن «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ، الَّذينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ»(7)؛ (آگاه باشيد [دوستان و] اولياى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند، همانها كه ايمان آوردند، و [از مخالفت فرمان خدا] پرهيز مى كردند).
یکی از وصایای پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به حضرت علی(علیه السلام) این بود که: «يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ لَا تُطِيقُهَا هَذِهِ الْأُمَّةُ الْمُوَاسَاةُ لِلْأَخِ فِي مَالِهِ وَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ لَيْسَ هُوَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لَكِنْ إِذَا وَرَدَ عَلَى مَا يَحْرُمُ عَلَيْهِ خَافَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَهُ وَ تَرَكَه»(8)؛ (اى على سه كار است كه اين امت طاقت آن را ندارند [و از همه كس ساخته نيست] مواسات با برادران دينى در مال و حق مردم را از خويشتن دادن و ياد خدا در هر حال ولى ياد خدا [تنها] سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر نيست بلكه ياد خدا آن است كه هنگامى كه انسان در برابر حرامى قرار مى گيرد از خدا بترسد و آن را ترك گويد).
حضرت على(علیه السلام) در حديث ديگرى مى خوانيم فرمود: «الذِّكْرُ ذِكْرَانِ ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ ذِكْرُ اللَّهِ عِنْدَ مَا حَرَّمَ عَلَيْكَ فَيَكُونُ حَاجِزاً»(9)؛ (ذكر دو گونه است ياد خدا كردن به هنگام مصيبت [و شكيبايى و استقامت ورزيدن] و از آن برتر آن است كه خدا را در برابر محرمات ياد كند و ميان او و حرام سدى ايجاد نمايد.) به همين دليل است كه در بعضى از روايات ذكر خداوند به عنوان يك سپر و وسيله دفاعى شمرده شده است.
به هر حال آنچه از جمع بندی این احادیث و آیات می توان گفت این است که اگر انسان واقعا با تمام وجودش باور داشته باشد که هیچ دگرگونی و قدرتی در عالم نیست مگر این که وابسته به خداوند حکیم و بزرگ است و اثر این باور در اعمالش نیز معلوم باشد و آنگاه با زبان بگوید: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ العَلِیِ العَظیم»، دیگر دغدغه و اضطرابی ندارد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.