پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) می فرماید: «با چشم دل و گوش عقل می توان حال مردگان را مشاهده کرد و سخنانشان را شنید. آنها مى گويند: چهره هاى زيباى ما زشت و پژمرده شد و بدنهاى نرم و نازك مان از هم متلاشى شد؛ تنگى قبر، ما را در فشار قرار داد؛ ترس را از یکدیگر به ارث برديم و خانه هاى خاموش قبر بر ما فرو ريخته است؛ زيباييهاى بدن ما محو شده و نشانه هاى شناسايى چهره ما دگرگون گشته؛ اقامت ما در اين خانه هاى وحشت طولانى شده است؛ نه از اين درد و رنج فرجى يافته ايم و نه از تنگى قبر گشايشى».
پاسخ تفصیلی:
امام(عليه السلام) در بخشی از خطبه 221 نهج البلاغه، وضع مردگان و خفتگان قبور را با بيان رسا و تكان دهنده اى شرح مى دهد و مى فرمايد: (هر چند آثارشان محو شده و اخبارشان منقطع گشته، ولى چشمان عبرت بين آنان را مى بيند و گوشهاى عقل گفتارشان را مى شنود. [آرى!] آنها سخن مى گويند، ولى نه از طريق زبان)؛ «وَ لَئِنْ عَمِيَتْ آثَارُهُمْ، وَ انْقَطَعَتْ أَخْبَارُهُمْ، لَقَدْ رَجَعَتْ فِيهِمْ أَبْصَارُ الْعِبَرِ، وَ سَمِعَتْ عَنْهُمْ آذَانُ الْعُقُولِ، وَ تَكَلَّمُوا مِنْ غَيْرِ جِهَاتِ النُّطْقِ».
در واقع امام(عليه السلام) در اين عبارت به دو نكته اشاره مى فرمايد: نخست اينكه عبرت گرفتن از آنان از طرق عادى (مانند چشم گوش) نيست، بلكه از راههاى عميق تر و قوى تر است از طريق چشم دل و گوش عقل، همچنين سخن گفتن آنها نيز با زبان قال نيست، بلكه با زبان حال است كه اثرش بسيار عميق تر است، زيرا زبان قال ممكن است آميخته با دروغ باشد، ولى زبان حال هيچ گاه دروغ نمى گويد.
اكنون ببينيم آنها با زبان حال چه مى گويند؟ امام(عليه السلام) سخن آنها را چنين بيان مى كند: (آنها مى گويند: چهره هاى خرم و زيباى ما زشت و پژمرده شد و بدنهاى نرم و نازك [كه در ناز و نعمت پرورش يافته بود] بر زمين افتاد و از هم متلاشى شد، لباس كهنگى و فرسودگى بر تن پوشيديم و تنگى قبر، سخت ما را در فشار قرار داد. وحشت و ترس را از يكديگر به ارث برده ايم و خانه هاى خاموش قبر بر ما فرو ريخته است)؛ «فَقَالُوا: كَلَحَتِ(1)الْوُجُوهُ النَّواضِرُ(2)، وَ خَوَتِ(3)الاَْجْسَامُ النَّوَاعِمُ، وَ لَبِسْنَا أَهْدَامَ(4)الْبِلَى، وَ تَكَاءَدَنَا(5)ضِيقُ الْمَضْجَعِ، وَ تَوَارَثْنَا الْوَحْشَةَ، وَ تَهَكَّمَتْ(6)عَلَيْنَا الرُّبُوعُ الصُّمُوتُ(7)».
آرى! آنها گاه از سرنوشت بدنهايشان سخن مى گويند و گاه از جايگاهايشان. بدنها نخست پژمرده، چهره ها درهم كشيده، سپس از هم متلاشى شده و سرانجام پوسيده و خاك شده است. قبرها تنگ و تاريك و سرد و خاموش است وامواج وحشت آنها را در برگرفته و همگى در سكوت فرو رفته اند. سپس مى افزايد: (زيباييهاى بدنهاى ما محو شده و نشانه هاى شناسايى چهره ما دگرگون گشته، اقامت ما در اين خانه هاى وحشت، طولانى شده نه از اين درد و رنج، فرجى يافته ايم و نه از تنگى قبر، گشايشى)؛ «فَانْمَحَتْ مَحَاسِنُ أَجْسَادِنَا، وَ تَنَكَّرَتْ مَعَارِفُ صُوَرِنَا، وَ طَالَتْ فِي مَسَاكِنِ الْوَحْشَةِ إِقَامَتُنَا؛ وَ لَمْ نَجِدْ مِنْ كَرْب فَرَجاً، وَ لاَ مِنْ ضِيق مُتَّسَعاً!».
آرى! صورتهايى كه در حال حيات بسيار زيبا و شناخته شده بود و منزلگاههايى كه وسيع و زيبا و راحت بود، با فرا رسيدن مرگ دگرگون مى شود، آن منزلگاه زيبا و فراخ به خانه تنگ و تاريك قبر مبدل مى گردد، و آن صورتهاى زيبا بعد از چند صباحى نه تنها طراوت و شادابى و جمال خود را از دست مى دهد، بلكه به صورت بسيار وحشتناكى در مى آيد. پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در گفتار كوتاه و تكان دهنده اى مى فرمايد: «ما رَأَيْتُ مَنْظَراً إلاّ وَالْقَبرُ أفْضَعُ مِنْهُ»(8)؛ (من هيچ منظره وحشتناكى را نديدم مگر اينكه قبر از آن وحشتناكتر است).(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.