داستان «نبرد نهاوند»

داستان «نبرد نهاوند» چه بود؟

نبرد نهاوند بین سپاه اسلام و ساسانی و در زمان خلیفه دوم روی داد. عمر بر اساس توصیه امام علی(ع) در جنگ شرکت نکرد و نعمان را امير لشكر نمود و او را روانه جنگ با فيروزان در نهاوند نمود و حذیفه را جانشین او قرار داد. در اين جنگ كه از روز به شب كشيده شد نعمان كشته شد و حذيفه پرچم را برداشت و سرانجام با كشته شدن فيروزان، مسلمانان وارد نهاوند شده و غنايم فراوانى را به دست آوردند.

علت قتل «سعد بن عباده»

علت قتل «سعد بن عباده» در زمان خلافت عمر چه بود؟

«سعد بن عباده» در مدت خلافت ابوبكر تن به بيعت نداد و پيوسته كناره گيرى كرد تا ابوبكر از دنيا رفت. در زمان حكومت عمر ميان او و خليفه درگيرى لفظى به وجود آمد و همين امر باعث شد تا او پس از مدتي به شام برود و تا آخر عمر همان جا بماند. در اينكه سبب مرگ سعد چه بود؟ اختلاف است. مشهور آن است كه او را ترور كردند و گفته مى شود: قاتل او «خالد بن وليد» بود كه به فرمان عمر دست به اين اقدام زد و بعد از كشتن او، جسدش را در چاهى انداخته و در ميان عوام شايع كردند كه جنّيان، او را كشتند.

نقد امام علی(ع) بر روش انتقال حکومت از ابوبکر به عمر

امام علی(علیه السلام) روش انتقال خلافت از ابوبکر به عمر را چگونه نقد می کنند؟

ایشان در خطبه 3 مى فرماید: «ابوبکر بعد از خودش خلافت را به عمر پاداش داد! شگفتا او که در حیات خود از مردم مى خواست از خلافت معذورش دارند، خود به هنگام مرگ عروس خلافت را براى دیگرى کابین بست! و هر دو از خلافت به نوبت بهره گیرى کردند و پستانهاى این ناقه را هر یک به سهم خود دوشیدند». آری خلافت در حقیقت پاداشى بود که در برابر کارهاى عمر به او داده شد. او بود که پایه هاى خلافت ابوبکر را محکم ساخت و بینى مخالفان را بر خاک مالید و اگر او نبود هیچ امرى از امور ابوبکر ثبات پیدا نمى کرد.

ترسیم امام علی(ع) از وضعیت مردم در زمان خلیفه دوم

امام علی(ع) اوضاع مردم در زمان خلیفه دوم را چگونه شرح می دهد؟

ایشان در خطبه شقشقیّه مى فرماید: «به خدا سوگند به خاطر این شرایط (و بر اثر اشتباهات و خطاها و ندانم کاریها)، مردم گرفتار عدم تعادل و سرکشى و عدم ثبات و حرکات نامنظم شدند» گرچه پیروزی هاى چشمگیر در سیاست خارجى که بخاطر الهام مسلمانان از دستورات قرآن در مورد جهاد بود بر این نابسامانی ها سایه افکند.

شوراى شش نفره‏

در شورای شش نفره که عمر بن خطاب برای تعیین خلیفه بعدی ایجاد کرده بود چه گذاشت؟

على(ع)، عثمان، طلحه، زبیر، سعد وقاص و عبدالرحمان بن عوف اعضای شورایی بودند که عمر انتخاب کرد.
در جلسه شوری نخست طلحه به نفع عثمان کنار رفت؛ زبیر نیز، به نفع امام(ع) و سعد وقّاص به نفع عبد الرحمان کنار کشید. بعد پسر عوف رو به على(ع) کرد و گفت: با تو بیعت مى کنم بر کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) و روش شیخَین. على(ع) آخرین شرط او را نپذیرفت. بعد خطاب به عثمان همان سخن را تکرار کرد. عثمان فوراً پذیرفت و عبد الرحمان با او به عنوان «امیر مؤمنان» بیعت کرد.
 

حضور امام علی(ع) در شورای شش نفره

آیا حضور امیرالمؤمنین(علیه السلام) در شورای شش نفره بیانگر قبول نظام شورایی در امامت و خلافت نیست؟

شرکت امام(ع) در این شورا نشانه تأیید آن نیست. بلکه می توانست راهی برای احقاق حق باشد و با وجود اندک احتمالی، شایسته بود که ایشان در این شورا شرکت کند. ضمنا این مشارکت برای این بود که لااقل مصالح اسلام و مسلمین در حد امکان محفوظ بماند، شکاف کمتر شود و فساد مستولى نگردد. علاوه بر این، آنچه از تاریخ بر می آید اضطرار ایشان برای شرکت در این شورا است و گفتار امام در خطبه شقشقیه نیز شاهدی بر این مدعاست.

فاطمه(س) و ردّ عذر خواهی ابوبکر و عمر

آیا فاطمه (علیها السلام) عذر خواهی ابوبکر و عمر را پذیرفت؟

حتی اگر از کلام واضح و صریح فاطمه(س) در توبیخ و نفرین ابوبکر و عمر در زمان عیادت آنها از حضرت، بگذریم، ماجرای وصیت فاطمه(س) به دفن شبانه و اجرای این وصیت توسط علی(ع)؛ شاهد گویایی بر این مطلب است که حضرت با نارضایتی از شیخین از دنیا رفتند به حدی که حاضر نشدند آن دو نفر در تشییع ایشان شرکت کنند و بر جنازه اش نماز بخوانند.

روایت بیهقی در مورد رضایت فاطمه از شیخین!

آیا آنچه بیهقی در مورد راضی شدن فاطمه(علیها السلام) از شیخین نقل کرده اعتباری دارد ؟

بیهقى از شعبی نقل کرده که: «ابوبکر براى کسب رضایت نزد فاطمه(س) آمد... و رضایت فاطمه را طلبید... پس فاطمه از وى راضى شد». اولاً: سند روایت مرسل است؛ چرا که شعبى از جمله تابعین شمرده شده و خود شاهد ماجرا نبوده است. ثانیاً: این روایت در برابر روایات صحیحی که گویای عدم رضایت صدیقه کبری(س) از شیخین تا آخر عمر می باشد، اعتباری ندارد. ثالثاً: شعبى از دشمنان امیرمؤمنان(ع) و ناصبى بوده و روایت او حجت نیست.

لقب امیرالمؤمنین براى عمر!

چه کسى لقب امیرالمؤمنین را بر عمر نهاد؟

در روایتی از عایشه نقل شده که پیامبر(ص) عمر را امیرالمؤمنین نامید. این روایت از جعلیّات ابو حمزه است و بر خلاف نقل هایى است که علماى اهل سنت در این رابطه دارند؛ از جمله: سیوطى مى نویسد: لبید بن ربیعه و عدىّ بن حاتم او را امیرالمؤمنین نامیدند. طبرى از حسّان کوفى نقل کرده: خود عمر خود را امیر مؤمنان دانست، پس امیرالمؤمنین نامیده شد. ابن خلدون نوشته: به طور اتّفاقى برخى صحابه به عمر گفتند: اى امیرالمؤمنین! پس مردم آن را پسندیدند.

نارضایتی پیامبر از جانشینی ابوبکر و عمر

آیا پیامبر(صلی الله علیه وآله) راضی بود ابوبکر و عمر جانشین وی شوند؟

عبدالله بن مسعود می گوید: پیامبر(ص) به من فرمود: «گمان مى کنم که مرگم نزدیک شده است». گفتم: آیا ابو بکر را جانشین خود قرار نمی دهی؟ از من رو گرداند. گفتم: عمر را جانشین خود نمى سازى؟ باز از من رو گرداند. گفتم: آیا على(ع) را جانشین خود نمى کنى؟ فرمود: «آری همان است، سوگند به آن که جز او خدایى نیست، اگر با او بیعت کنید و از او فرمان بَرید، همه شما را به بهشت، وارد مى کنم».

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

عَن الرّضا عليه السّلام :

يا دِعبِلُ! اِرْثِ الحُسَيْنَ عليه السّلام فَاَنْتَ ناصِرُنا وَ مادِحُنا ما دُمْتَ حَيّاً فَلا تُقصِرْ عَنْ نَصْرِنا مَا اسْتَطَعْتَ.

اى دعبل ! براى حسين بن على عليه السّلام مرثيه بگو، تو تا زنده اى ، ياور و ستايشگر مايى ، پى تا مى توانى ، از يارى ما کوتاهى مکن .

جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 567