پاسخ اجمالی:
نبرد نهاوند بین سپاه اسلام و ساسانی و در زمان خلیفه دوم روی داد. عمر بر اساس توصیه امام علی(ع) در جنگ شرکت نکرد و نعمان را امير لشكر نمود و او را روانه جنگ با فيروزان در نهاوند نمود و حذیفه را جانشین او قرار داد. در اين جنگ كه از روز به شب كشيده شد نعمان كشته شد و حذيفه پرچم را برداشت و سرانجام با كشته شدن فيروزان، مسلمانان وارد نهاوند شده و غنايم فراوانى را به دست آوردند.
پاسخ تفصیلی:
میان مسلمانان و سپاه ساسانیان دو نبرد مهم در زمان خلیفه دوم به وقوع پیوست؛ قادسیّه در سال 14 هجری که مسلمانان پیروز میدان شدند و نبرد «نهاوند»(1) که در سال 21 هجری به وقوع پیوست، «طبرى» مورخ معروف در تاريخ خود مى نويسد: «عمر مى خواست با لشكر ساسانى كه در نهاوند گرد آمده بودند بجنگد، با صحابه پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) به مشورت نشست، هر كس سخنى گفت، ولى امام علی(عليه السلام) طبق روايتى او را از حضور در میدان جنگ نهی فرمود، و عمر پسنديد، گفت: نظر صحيح همين است، سپس «نعمان» را كه در بصره بود امير لشكر نمود و به او نوشت بايد به جنگ «فيروزان» فرمانده بزرگ لشكر «كسرى» در نهاوند بروى و اگر حادثه اى براى تو پيش آمد «حذيفه» فرمانده باشد، و اگر به او صدمه اى رسيد «نعيم» را فرمانده سپاه كنى، در ضمن دو نفر را به نام «طلحه ابن خويلد» و «عمرو بن معديكرب» را كه به فنون جنگ آشنا بودند، به كمك او فرستاد، و دستور داد با آنها حتماً مشورت كن.
در اين جنگ كه از روز به شب كشيده شد فرمانده اوّل لشكر اسلام «نعمان» كشته شد، و «حذيفه» پرچم را برداشت، ولى سرانجام «فيروزان» به قتل رسيد و مسلمانان وارد نهاوند شدند غنايم فراوانى به دست آنها آمد، آنها غنايم جنگى را براى «عمر» فرستادند. «عمر» با ديدن غنايم گريه كرد، پرسيدند چرا ؟ گفت: از اين بيم دارم كه اين ثروت عظيم مردم را بفريبد. اين جنگ كه به گفته بعضى از مورخان، سال 21 هجرى و هفت سال بعد از جنگ «قادسيه» رخ داد، آخرين مقاومت ساسانيان را در هم شكست، و مسلمين وارد «ايران» شدند، ايرانيان كه از هوش و ذكاوت خاصى برخوردار بودند اسلام را شناختند و پذيرفتند، و از پيشگامان در اسلام و علوم اسلامى شدند.
جالب اين كه مقاومت لشكر «ايران» تنها در اين دو نقطه قادسیّه و نهاوند بود، هنگامى كه مسلمين وارد ساير شهرهاى «ايران» در شمال و جنوب و مركز و شرق شدند، از آنها استقبال به عمل آمد، و تقريباً هيچ مقاومتى ظاهر نگشت؛ زيرا از يكسو از مظالم استبداد «ساسانى» شديداً در رنج بودند، و از سوى ديگر اسلام را آيين نجات بخش مى ديدند».(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.