پاسخ اجمالی:
ایشان در خطبه شقشقیّه مى فرماید: «به خدا سوگند به خاطر این شرایط (و بر اثر اشتباهات و خطاها و ندانم کاریها)، مردم گرفتار عدم تعادل و سرکشى و عدم ثبات و حرکات نامنظم شدند» گرچه پیروزی هاى چشمگیر در سیاست خارجى که بخاطر الهام مسلمانان از دستورات قرآن در مورد جهاد بود بر این نابسامانی ها سایه افکند.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در خطبه شقشقیّه به بیان گرفتاری هاى مردم و گرفتارى خود در دوران خلیفه دوم می پردازد، چنین مى فرماید: (به خدا سوگند به خاطر این شرایط، مردم گرفتار عدم تعادل و سرکشى و عدم ثبات و حرکات نامنظم شدند)؛ «فَمُنِى(1) النّاسُ لَعَمْرُ اللهِ بِخَبْط(2) وَ شِماس(3)، وَ تَلَوُّن(4) وَ اعْتِراض»(5).
در این جمله به چهار پدیده رفتارى و روانى مردم در عصر خلیفه دوّم اشاره شده است و اى بسا که آنها را از رییس حکومت گرفته بودند چرا که همیشه رفتار رییس حکومت بازتاب وسیعى در مردم دارد و از قدیم گفته اند: «اَلنّاسُ عَلى دینِ مُلُوکِهِمْ».
نخستین آنها حرکات و تصمیم گیریهاى بى مطالعه که سبب مشکلات و نابسامانیها در جامعه مى گردد، بود.
دوّم سرکشى و تمرّد از قوانین الهى و نظامهاى اجتماعى.
سوّم رنگ عوض کردنهاى پى در پى و از راهى به راهى گام نهادن و از گروهى جدا شدن و به گروه دیگر پیوستن و بدون داشتن هدف ثابت زندگى کردن.
چهارم انحراف از مسیر حق و حرکت در مسیر ناصواب و غیر مستقیم بود.
ترسیمى را که امام «على بن ابى طالب» در این خطبه از مشکلات و نابسامانیهاى مسلمانان در عصر خلیفه دوّم کرده است ممکن است با ذهنیّتى که بسیارى از افراد نسبت به عصر عمر دارند و آن را یک عصر پیروزى و درخشان مى شمرند منافات داشته باشد و این سؤال را به وجود آورد که این گفتار چگونه با واقعیّتهاى موجود تاریخ سازگار است؟
توجّه به یک نکته دقیقاً مى تواند به این سؤال پاسخ دهد و آن این که ـ همان گونه که قبلا اشاره شد ـ بى شک عصر خلیفه دوّم عصر پیروزیهاى چشمگیر در سیاست خارجى کشور اسلام بود؛ زیرا مسلمانان با الهام گرفتن از دستورات صریح قرآن در مورد جهاد، به جهاد دامنه دار و آزادی بخش دست زدند و هر سال و هر ماه شاهد پیروزیها و فتوحاتى در خارج کشور اسلامى بودند و منافع مادى فراوانى نصیب مسلمانان شد؛ این پیروزیهاى چشمگیر پرده اى بر ضعفها و نابسامانیهاى داخلى افکند همان گونه که در عصر ما نیز این معنا کاملا مشهور است که گاه پیروزى یک دولت در سیاست خارجیش همه چیز را تحت الشّعاع قرار مى دهد و پرده اى بر ضعفها و نابسامانیهاى داخلى مى افکند و درست به همین دلیل است که سیاست بازان حرفه اى گروه استکبار در عصر ما هنگامى که با نابسامانیهاى شدید داخلى روبه رو مى شوند سعى مى کنند با حرکات جدیدى در سیاست خارجى، پرده بر آن بیفکنند.
کوتاه سخن این که امام(علیه السلام) سخن از خشونت و اشتباهات فراوان و مشکلات داخلى دوران خلیفه دوّم مى گوید و حساب این مطلب از مسأله فتوحات جداست.
همان گونه که امام(علیه السلام) در این جمله ها اشاره فرموده است گروهى از مسلمانان بر اثر اشتباهات و خطاها و ندانم کاریها و اجتهاد در مقابل نصوص قرآن و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)، گرفتار نابسامانیهاى فراوانى از نظر اعتقاد و عمل و مسائل اخلاقى شدند و در واقع تدریجاً از اسلام ناب فاصله مى گرفتند و همانها سبب شد که سرانجام به شورشهاى عظیمى در دوران خلیفه سوّم بینجامد و مقدّمات حکومت خودکامه اى در عصر خلفاى اموى و عبّاسى که هیچ شباهتى به حکومت اسلامى عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نداشت فراهم گردد. به یقین این دگرگونى عجیب در یک روز انجام نگرفت و اشتباهات مستمرّ دوران خلفا به آن منتهى شد.
امام در ادامه این سخن مى افزاید: «هنگامى که اوضاع را چنین دیدم صبر و شکیبایى پیشه کردم با این که دورانش طولانى و رنج و محنتش شدید بود» (فَصَبَرْتُ عَلى طُولِ الْمُدَّةِ، وَ شِدَّةِ الِْمحْنَةِ).
درست شبیه همان شکیبایى در دوران خلیفه اوّل، ولى چون شرایط پیچیده تر و دوران آن طولانى تر بود رنج و محنت امام(علیه السلام) در این دوران فزونى یافت.
بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: امام این جا به دو امر اشاره مى کند که هر کدام سهمى در ناراحتى او دارد؛ نخست طولانى شدن مدّت دورى او از محور خلافت و دورى خلافت از وجود او، و دوّم ناراحتى و رنجى که به سبب آثار و پدیده هاى جدا شدن خلافت از محور اصلى در زمینه عدم نظم صحیح در این امور دینى مردم حاصل شد. ولى به هر حال مصالح مهمترى ایجاب مى کرد که او سکوت کند و آنچه را که اهمیّت کمترى دارد فداى آنچه که اهمیّت بیشترى دارد نماید.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.