هشدار امام علي(ع) درباره خطر «تشبیه» خدا به مخلوقات

امام علي(علیه السلام) درباره افتادن در وادی «تشبیه» چه هشداري داده است؟

امام علي(ع) درباره قرار گرفتن در پرتگاه «تشبیه» هشدار داده می فرمايد: «گواهى مى دهم آن كس كه تو را به مخلوقاتت تشبيه كند و براى تو همانند آنها اعضاى مختلف قائل شود، هرگز در اعماق ضمير خود تو را نشناخته و يقين به اين حقيقت كه براى تو شبيه و نظيرى نيست در درون جانش قرار نگرفته است؛ و گويا سخن تابعان را نشنيده است! آن روز كه مى گويند: به خدا سوگند! ما در گمراهىِ آشكار بوديم كه شما را با پروردگار جهانيان برابر مى شمرديم». مراد امام(ع) اشاره به گمراهى گروه «مجسّمه» و كفر آنهاست كه براى خدا جسم و اعضاء و پيكر قايل بودند و ذات پروردگار را تا سر حدّ يك مخلوق ضعيف و ناتوان تنزّل داده بودند.

انحرافات كلامی در عصر امام هادی(ع)

امام هادی(ع) در دوران امامت خود با چه انحرافات كلامی مواجه بودند؟ و چگونه با آنها مقابله كردند؟

از مسائل کلامی مطرح در زمان امام هادی(ع)، بحث «تشبیه» و «تنزیه» خدا بود كه ايشان بر حقانیت «تنزیه» تأکید کردند و تلاش نمودند تا شيعه را از اين تهمت برهانند. ايشان فرمودند: «از ما نیستند کسانی که گمان ‌كنند خدا جسم است و ما در دنیا و آخرت از آنها بیزاریم. جسم، خود مخلوق است و خالق آن خداست و اوست که به آن جسمیت بخشیده است». مسئله ديگر «رؤیت خدا در قیامت» بود كه امام(ع) آن را محال دانستند. در مسأله «جبر و اختیار» نیز امام هادی(ع) در رساله ای به شرح حدیث «لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین» پرداختند.

اعتماد سلفیه بر احادیث جعلى

اعتماد سلفیه بر احادیث جعلى چه آثارى را در پى داشته است؟

مسأله تشبیه و تجسیم از مباحث اعتقادی سلفیّه می باشد، آنان خدا را دارای صورت انسانی می دانند و منشأ این افکار احادیثی جعلی مثل: «خلق الله آدم علی صورته» و «ینزل ربنا» و... است که بدون تاویل بر ظاهر خود حمل کرده اند.

 صفات خبریه

مقصود از صفات خبریه چه اوصافى است ؟

مقصود از صفات خبریه، اوصافى است که در آیات قرآن و روایات آمده و مستندى جز نقل ندارد. مثل وجه الله، ید الله، استواء بر عرش، عین الله،... اهل تنزیه معتقدند این الفاظ کنایه، استعاره و مجاز می باشد و به معنی تجسیم نیست. 

علّت بلند کردن دست ها به سوی آسمان، در دعا؟!

چرا هنگام دعا دست ها را به سوی آسمان بلند می کنیم؟ مگر خداوند در آسمان است؟!

طبق روایات اسلامی، بندگان باید هنگام دعا دستها را به سوى آسمان بلند کنند؛ چرا كه معدن «رزق» آنجا است و باید روزی را از محلّش طلب کرد.
همچنین این عمل، نوعی اظهار نخضوع و تذلّل» در پيشگاه خداوند است.
البته اگر این عمل به پندار اینکه خداوند در آسمان جا و مکانی دارد انجام شود، نه تنها ارزشی ندارد بلکه عملی جاهلانه است.

اتّهام «تجسیم» به هشام بن حکم!

آیا هشام بن حکم قائل به تجسیم بوده است و معتقد است که خداوند «جسم لا کالاجسام» می باشد؟!

با توجه به روایات بسیار زیاد اهل بیت(ع) که در ستایش هشام وارد شده، چنین اتهامی یا ساخته و پرداخته دشمنان و حسودان بوده است که می خواسته اند با مخدوش کردن وجهه اش، انتقام شکست هایی را که در مناظره هایشان با وی متحمل شده اند بگیرند، یا مربوط به دوره ای است که هشام هنوز شیعه و مطلع از آراء ائمه درباره این موضوع نشده بود، و یا در مقام بحث و معارضه با شخصص لجوجی به نام «علاف» صورت گرفته و بدیهی است چنین سخنی نمی تواند اعتقاد واقعی وی باشد.

شیعه قائل به جسمیّت خداوند!!

آیا به گفته قفاری وهابی، اصل افکار تجسیم از شیعه سرچشمه می گیرد؟

شیخ کلینى درکافى، شیخ صدوق درتوحید، شیخ مفید در تصحیح الاعتقاد، کراجکى در کنز الفوائد، شیخ طوسى در التبیان، قاضى ابن برّاج درجواهر الفقه، قطب راوندى در فقه القرآن، شیخ طبرسى در مجمع البیان، علامه حلّى، ابن فهد حلّى، محقّق کرکى، علامه مجلسى، شیخ جعفر کاشف الغطاء، ملا هادى سبزوارى و دیگر علماى شیعه، همگى بر تنزیه خداوند از جسم و لوازم آن اتفاق دارند و عدم تجسیم نزد شیعه اصلى مسلّم است.

تبرئۀ هشام بن حکم از قول به تجسیم

آیا هشام بن حکم قائل به تجسیم بوده است؟

تنها دلیل مخالفین، این جمله هشام است: «جسم لا کالاجسام». پاسخ: اولا: شواهدى وجود داردکه این نسبت به هشام چیزى جز افترا و تهمت نیست؛ زیرا هشام از جمله اصحاب اهل بیت(ع) به حساب مى آمده که به عنوان مدافع از حریم حقّ و حقیقت مطرح بوده اند و نمی توان به سادگی این نسبت را قبول کرد. ثانیا: هشام این جمله را بیان نموده تا با آن معارضه و مقابله کند نه این که عقیده خود را بیان کند و اصولا این طور نیست که هر کس در مقام معارضه، چیزى مى گوید به آن اعتقاد داشته باشد.

وهابیون و اطلاق عنوان «سلفى» برخود

هدف وهابیون از اطلاق عنوان سلفیه بر خود چه بود؟

وهابیون مى گویند: بهترین عصر، عصر سلف صالح است؛ چون آنها سنّت پیامبر(ص) و قرآن کریم را بهتر درک مى کردند؛ بنابراین خود را سلفیّه می نامند. ولی در حقیقت آنها پیرو سلف صالح و سنت پیامبر(ص) نیستند بلکه قصدشان از سلف صالح همان کسانى است که حدیث در تجسیم و تشبیه خداى متعال نقل کردند؛ از قبیل ابن تیمیه و ابن قیّم جوزیّه.

سلفیّه و نهى از تأویل قرآن

آیا بنابر نظر سلفیّه با نهى از تأویل مى توان به حقایق و معارف قرآن دست پیدا کرد؟

یکى از اصول فکر سلفى، نهى از تأویل و اکتفا به ظاهر لفظ است. در ردّ این روش باید گفت برای تفهیم قرآن باید از تمام نکات فصاحت، بلاغت و بدیع استفاده کرد مثلا ید الله کنایه از قدرت الهی است همان گونه که عرب این گونه کنایات را به کار مى گیرد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصادق (عليه السلام) :

مَنْ حَجَّ يُرِيدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لا يُرِيدُ بِهِ رِيَاءً وَ لا سُمْعَةً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الْبَتَّةَ

کسى که حجّ انجام دهد و خدا را اراده کند و قصد ريا و شهرت طلبى نداشته باشد قطعاً خداوند او را خواهد بخشيد

وسائل الشيعة: 11/109