پاسخ اجمالی:
تنها دلیل مخالفین، این جمله هشام است: «جسم لا کالاجسام». پاسخ: اولا: شواهدى وجود داردکه این نسبت به هشام چیزى جز افترا و تهمت نیست؛ زیرا هشام از جمله اصحاب اهل بیت(ع) به حساب مى آمده که به عنوان مدافع از حریم حقّ و حقیقت مطرح بوده اند و نمی توان به سادگی این نسبت را قبول کرد. ثانیا: هشام این جمله را بیان نموده تا با آن معارضه و مقابله کند نه این که عقیده خود را بیان کند و اصولا این طور نیست که هر کس در مقام معارضه، چیزى مى گوید به آن اعتقاد داشته باشد.
پاسخ تفصیلی:
با مراجعه به کتاب هاى مخالفین مشاهده مى کنیم که تنها دلیلى که آن ها به آن تمسک کرده و نسبت تجسیم را به هشام داده اند، جمله اى است که از او درباره خدا روایت شده: «جسم لا کالاجسام». اینک این نسبت را در دو مرحله مورد بررسى قرار مى دهیم: یکى در اصل این نسبت که آیا صحیح است یا خیر، و دیگرى آن که بر فرض صحت نسبت، آیا این جمله دلالت بر اعتقاد هشام به تجسیم دارد یا خیر؟
شواهدى وجود داردکه این نسبت به هشام چیزى جز افترا و تهمت نیست. اینک به برخى از آن ها اشاره مى کنیم:
هشام از جمله اصحاب امامان اهل بیت(علیهم السلام) به حساب مى آمده که به عنوان مدافع از حریم حقّ و حقیقت مطرح بوده اند.
کشى در رجال خود از سلیمان بن جعفر نقل کرده که گفت: از امام رضا(علیه السلام) درباره هشام بن حکم سؤال کردم؟ حضرت فرمود: « او بنده اى نصیحت کننده بود که از ناحیه اصحاب خود به جهت حسدى که به او داشتند اذیت و آزار شد».(1)
هشام بن حکم به اعتراف شیعه و سنّى، یکى از متکلمین امامیه و دریایى عمیق از معارف عقلى به حساب مى آمد. شهرستانى مى گوید: «هشام بن حکم کسى بود که در مباحث اصول، بسیار کار کرده بود و نمى توان مباحث و مناظرات او را با معتزله نادیده گرفت».(2) ذهبى نیز او را متکلّمى زبردست دانسته است.(3)
امام صادق(علیه السلام) در شأن او فرمود: « او ناصر ما به دست و زبان و قلب است»(4) و نیز در جایى دیگر فرمود: «مثل تو باید براى مردم عقاید بگوید»(5).
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) درباره هشام بن حکم رسیده که فرمود: « هشام بن حکم پیشگام حقّ ما، و دنبال کننده گفتار ما، تأییدکننده صدق ما، و دفع کننده باطل دشمنان ما است. هرکس که او و اثرش را دنبال کند ما را دنبال و پیروى کرده و هر کس که او را مخالفت کرده و هتک حرمت او کند با ما دشمنى کرده و هتک حرمت ما را کرده است».(6)
هـ) امام کاظم(علیه السلام) در دعایى که بعد از بر آوردن حاجت هشام مى کند، مى فرماید: « خداوند ثواب تو را بهشت قرار دهد».(7)
لذا با مراجعه به روایات هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمن که درباره توحید و صفات خداوند متعال رسیده پی می بریم که هرگز با عقیده به تجسیم سازگاری ندارد.
چراکه هشام در مناظره اى که بین او و یکى از کافران واقع شد، به کلام امام صادق(علیه السلام) استشهاد کرده و فرمود: « ... جز آن که خداوند جسم و صورت نیست... به حواس پنچ گانه درک نمى شود، اوهام او را درک نمى کند... شنوا و بینا است. شنوا است بدون وسیله شنوایى و بینا است بدون وسیله بینایى....».(8)
تعبیر «هو جسم لا کالاجسام» که به هشام بن حکم نسبت داده شده، با اعتقاد به تجسیم سازگارى ندارد؛ زیرا این جمله را بنابر نقل شهرستانى، در محاجّه با علاّف گفته است. هشام به علاّف مى گوید: تو مى گویى خداوند عالم است به علم، لازمه این حرف این است که خداوند علمش همانند بقیه مردم باشد پس چرا تو نمى گویى که خداوند جسم است نه مثل سایر اجسام؟(9)
از این گونه تعبیر به خوبى استفاده مى شود که هشام درصدد معارضه و مقابله با علاّف است، نه این که عقیده خود را بیان کند. این طور نیست که هر کس در مقام معارضه، چیزى مى گوید آن را اعتقاد داشته باشد؛ زیرا ممکن است که قصد او امتحان علاّف باشد؛ همان گونه که شهرستانى نیز همین مطلب را فهمیده است.(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.