پاسخ اجمالی:
شیخ کلینى درکافى، شیخ صدوق درتوحید، شیخ مفید در تصحیح الاعتقاد، کراجکى در کنز الفوائد، شیخ طوسى در التبیان، قاضى ابن برّاج درجواهر الفقه، قطب راوندى در فقه القرآن، شیخ طبرسى در مجمع البیان، علامه حلّى، ابن فهد حلّى، محقّق کرکى، علامه مجلسى، شیخ جعفر کاشف الغطاء، ملا هادى سبزوارى و دیگر علماى شیعه، همگى بر تنزیه خداوند از جسم و لوازم آن اتفاق دارند و عدم تجسیم نزد شیعه اصلى مسلّم است.
پاسخ تفصیلی:
دکتر قفارى مى گوید: «اصل افکار تجسیم و مذهب آن، از شیعه سرچشمه گرفته است، آن گاه مى گوید: ابن تیمیه اوّل کسى است که این را به اثبات رسانده و گفته: اوّل کسى که در اسلام قائل به جسمانیّت خداوند شده، هشام بن حکم مى باشد».(1)
او هم چنین مى گوید: «در نتیجه: تشبیه خداوند سبحان به مخلوقاتش در یهود سابقه داشته و از آنجا به تشیّع سرایت کرده است؛ زیرا تشیّع مأوى و ملجاً هر کسى است که قصد سوء نسبت به اسلام و مسلمین دارد».(2)
اشکال کننده درصدد است تا قول به تجسیم را به علماى شیعه نسبت دهد؛ لذا جا دارد این موضوع را در کلمات علمای شیعه مورد بررسى قرار دهیم تا از صحت یا فساد آن آگاهى یابیم:
1 ـ شیخ کلینى(رحمه الله) (329 هـ .ق)؛ در کتاب «کافى» بابى را منعقد کرده تحت عنوان «باب النهى عن الجسم و الصورة»(3) که به تبع روایات، این خود دلالت بر عدم اعتقاد او، به تجسیم دارد.
2 ـ شیخ صدوق (رحمه الله) (81 هـ .ق)؛ در کتاب «توحید» بابى دارد به نام « باب انّ الله عزّوجلّ لیس بجسم و لاصورة».(4)
3 ـ شیخ مفید (رحمه الله) (413 هـ .ق)؛ در کتاب «تصحیح الاعتقاد» مى گوید: « و اما کلام در توحید و نفى تشبیه از خداوند و تنزیه و تقدیس براى او، چیزى است که به آن امر شده و مورد رغبت قرار گرفته است. و اخبار بسیارى بر آن دلالت دارد».(5)
مى دانیم که تجسیم داخل در تشبیه است، لذا کلام شیخ مفید شامل تجسیم نیز مى شود.
4 ـ ابوالفتح کراجکى (449 هـ .ق)؛ در کتاب «کنز الفوائد» بابى دارد تحت عنوان «فصل من الاستدلال على انّ الله تعالى لیس بجسم».(6)
5 ـ شیخ طوسى (460 هـ .ق)؛ در تفسیر « التبیان» از جمله کسانى که ذبیحه و کشتارشان را حرام مى داند، کسانى را برمى شمارد که قائل به تجسیمند.(7) همان گونه که حکم به نجاست مجسّمه کرده و آن ها را در زمره کفّار به شمار آورده است(8).
6 ـ قاضى ابن برّاج (481 هـ .ق)؛ در «جواهر الفقه» تصریح به تنزیه خداوند از جسم و لوازم آن کرده است(9).
7 ـ قطب راوندى (573 هـ .ق)؛ در کتاب «فقه القرآن» فتوا به عدم صحت نماز در پوست حیوانى داده که مجسِّم آن را ذبح کرده و انتفاع به آن را نیز جایز نمى داند(10) و در جاى دیگر نیز مى گوید: تجسیم از مذاهب فاسد است.(11)
8 ـ شیخ طبرسى (قرن ششم هـ .ق)؛ در «تفسیر مجمع البیان» قائل به عدم جواز خوردن ذبیحه کسى شده که معتقد به تجسیم است.(12)
9 ـ علامه حلّى(رحمه الله) (726هـ .ق)؛ در کتاب «منتهى المطلب» فتوا به نجاست مجسِّمه داده است و آن ها و مشبِّهه را در حکم نواصب و غلات دانسته و حکم به کفر همه آن ها داده است.(13)
10 ـ ابن فهد حلّى (841 هـ .ق)؛ در کتاب «الرسائل العشر» مجسّمه را از جمله کسانى به حساب آورده که داخل در عنوان کافر بوده و محکوم به نجاستند.(14)
11 ـ محقّق کرکى (940 هـ .ق)؛ در کتاب «جامع المقاصد» به نجاست مجسّمه فتوا داده است،(15) و در کتاب «الرسائل» نیز به عدم جسمانیت خداوند اشاره کرده است. (16)
12 ـ ابن ابى جمهور احسائى (اوائل قرن دهم هجرى قمرى)؛ از جمله اصول شیعه را تنزیه خداوند تبارک و تعالى از تشبیه و دیگر نقائص برشمرده است.(17)
13 ـ علامه مجلسى (1110 هـ .ق)؛ در کتاب «بحارالانوار» بابى را تحت عنوان «نفى الجسم و الصورة و التشبیه و الحلول و الاتحاد و انّه لا یدرک بالحواس و الاوهام والعقول و الافهام» منعقد نموده است. و بعد از آن بابى دیگر تحت عنوان «نفى الزمان و المکان و الحرکة و الانتقال عنه تعالى و تأویل الآیات و الاخبار فی ذلک» آورده است.(18)
14 ـ شیخ جعفر کاشف الغطاء (1228 هـ .ق)؛ در کتاب «کشف الغطاء» بر نفى تجسیم و ترکیب از خداوند استدلال کرده است.(19)
15 ـ حاج ملا هادى سبزوارى (1300 هـ .ق)؛ در کتاب «شرح الاسماء الحسنى» تصریح دارد بر این که تنزیه خداوند از صفات مخلوقات و اجسام، انسان را بر اقامه برهان بر ضدّ برخى از عقاید باطل کمک خواهد کرد.(20)
16 ـ آیت الله خویى (1413 هـ .ق)؛ در کتاب «الطهارة» تصریح به بطلان عقیده تجسیم نموده است.(21)
از این عبارات استفاده مى شود که علماى شیعه، همگى بر تنزیه خداوند از جسم و لوازم آن اتفاق دارند و این که عدم تجسیم نزد شیعه اصلى مسلّم است.(22)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.