امام علی(ع) و توصیف «دنیا»

توصیف امام علی(عليه السلام) از «دنیا» چگونه است؟

امام علي(ع) در خطبه 45 نهج البلاغه به نكوهش دنيا پرداخته و با شش ويژگى آن را وصف مى كند و مى فرمايد: «دنيا سرايى است كه فنا بر پيشانيش نوشته شده و جلاى وطن براى اهل آن مقدر شده است. اين دنيا [ظاهراً] شيرين و سرسبز [و دل انگيز و وسوسه آميز] است و با سرعت به سوى علاقه مندانش پيش مى رود [و در آنها نفوذ مى كند] و با قلب و روح كسی كه به آن نظر افكند مى آميزد. بنابراين سعى كنيد با بهترين زاد و توشه اى كه در اختيار شماست از آن كوچ نماييد و بيش از نياز و كفاف از آن نخواهيد».

خداوند و خلق موجودی که از نابودیش عاجز باشد!

آیا ممکن است که خداوند بتواند چیزی خلق نماید که خودش قدرت نابودی آن را نداشته باشد؟!

هنگام بحث های علمی گاهی به مسائلی برمی خوریم که به تعبیر دانشمندان، «صورت مسأله» آنها غلط است. بی جواب ماندن این گونه سؤالات نه از جهل دانشمندان که از جواب نداشتن آن پرسش هاست. این مسأله نیز چینن است. یعنی عقلا محال و ممتنع‏ است و این امتناع نه از اين جهت كه قدرت پديدآورنده ناقص و نارساست، بلكه از این جهت که خود آن ذاتا امكان پذيرش هستى را ندارد.

اگر بگوییم «خدا جسمى را بسازد» منظورمان این است که آن جسم «مخلوق» باشد و طبعا هر مخلوقی «محدود و فناپذیر» است. اما وقتی مى گویيم «نتواند آن را از بین ببرد»، مفهومش اين است كه آن جسم «نامحدود و فناناپذیر باشد». بنابراين صورت سؤال به اين شكل در مى آيد كه آيا خداوند مى تواند جسمى را بسازد كه هم «محدود» باشد و هم در عین حال «نامحدود» باشد؟! اين همان جمع ميان دو نقيض است و اجتماع نقیضین امری محال است. همچنین هرگاه فرض كنيم كه اين موجودی که توسط خدا خلق شده، فناپذير نباشد در اين صورت بايد فرض كنيم كه او «واجب الوجود» است و نتيجه آن اين است كه يک شئ در يک آن هم «ممكن الوجود» و هم «واجب الوجود» باشد. به عبارت ديگر، از این جهت كه «مخلوق» خداوند است بايد «ممكن الوجود» باشد؛ ولى از اين جهت كه فناناپذير است ناچار بايد «واجب الوجود» باشد.

به هر حال قدرت الهی با همه اطلاقش، شامل «محال ذاتی» نمی شود؛ و البته اين به معنای محدوديت قدرت الهی نيست. زيرا خروج «محال ذاتی» از قلمرو قدرت الهی حاصل كاستی و نقصان در قدرت خداوند و فاعليت او نيست؛ بلكه نقص و اشكال در «محال ذاتی» است که قابليّت تحقق ندارد و امری ناشدنی است.

علت ترس از «مرگ» از منظر قرآن

قرآن کریم دلیل ترس مردم از «مرگ» را چه موارد و عواملی می داند؟

به بیان قرآن کریم مردم به دو علت از «مرگ» مي ترسند. يكی اينكه مرگ را پايان همه چيز و مرادف معناى «فنا» مي دانند؛ و دلیل دوم آلودگى به گناهان و دلبستگى به دنياست. اما كسى كه مرگ را تولد جديد و سرآغازى براى انتقال به جهان وسيع تر و زندگى والاتر مى داند و كوله بارى بزرگ از اعمال صالح براى اين سفر فراهم كرده و دلبستگى خاصى به دنيا ندارد ديگر ترسي از مرگ ندارد.

حیات و زندگی از منظر اسلام

از منظر اسلام حیات و زندگی چگونه تفسیر شده است؟

از منظر اسلام حیات و زندگی دارای دو جلوه پوچ و حقیقی است. از این رو درجلوه پوچ حیات، انسان حیات خود را جز خواب و لذت جویی ندانسته و تنها به مظاهر دنیوی توجه می کند. قرآن در این باره می فرماید: «بدانید زندگی دنیا تنها سرگرمی و تجمل پرستی و ... در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است». اما در جلوه حقیقی حیات، هدف انسان قرب به خداوند و لقا و فنا در ذات او است. قرآن در این باره می فرماید: «زندگی دنیا، چیزی جز بازی و سرگرمی نیست و سرای آخرت برای آنان که پرهیزکارند، بهتر است، آیا نمی اندیشید؟».

بی اعتباری «دنیا» در حکمت 132 نهج البلاغه

امام علی(علیه السلام) در حکمت 132 نهج البلاغه، بی اعتباری «دنیا» را چگونه تبیین می کند؟

امام علی(ع) درباره «بی اعتباری دنیا» می فرماید: «خدا فرشته اى دارد كه همه روز بانگ مى زند بزاييد براى مردن و گردآوريد براى فنا و بنا كنيد براى ويران شدن». در واقع امام(ع) روى سه چيز از مهم ترين مواهب زندگى دنيا انگشت گذارده و سرانجامِ آنها را روشن ساخته: فرزندان كه عزيزترين سرمايه انسان اند، اموال كه براى آن زحمت فراوان کشیده و بناهاى مجلل كه گاه قسمت عمده عمر خود را صرف آن مى كند. حضرت سرانجام همه آنها را فنا دانسته است. آری تنها چيزى كه براى انسان باقى مى ماند اعمال خيری است كه نزد خدا ذخيره مى شود.

چگونگي بيان صفت حي و قيوم بودن خدا در قرآن

در قرآن صفت حي و قيوم بودن خداوند چگونه بيان شده است؟

قرآن در توصیف حيات و قيوميّت خداوند مى فرمايد: «هيچ معبودى جز خداوندِ يگانه زنده و پاينده نيست». حيات در مورد خدا به معنی حيات حقيقى است، زيرا حيات او عين ذات اوست. در واقع حيات در او به معنى علم و قدرت است؛ چرا كه آنها از نشانه های حيات می باشند. از سویی نه تنها خداوند قائم بالذات خويش است؛ بلكه قيام موجودات ديگر و ربوبيت آنها به دست خداوند است. در واقع حيات او هيچ شباهتى به حيات ساير موجودات ندارد، حيات او ذاتى، ازلى، ابدى، تغيير ناپذير و... است، و بيانگر احاطه علمى و توانايى وی می باشد.

ریشه ترس از مرگ

ریشه ترس از مرگ چیست؟

ترس از مرگ در اکثر مردم وجود دارد. لذا پس از تحلیل و بررسى این مسأله مى بینیم که ریشه این ترس را یکى از سه مطلب زیر تشکیل مى دهد: 1- بسیارى از مردم مرگ را به معنى فنا و نیستى و نابودى تفسیر مى کنند. بدیهى است انسان از فنا و نیستى وحشت دارد. 2- افرادى که مرگ را پایان زندگى نمى دانند و مقدمه اى براى زندگى در سرائى وسیع ترو عالى تر مى بینند، اما به خاطر اعمال خود و خلاف کارى ها از مرگ وحشت دارند. 3- علت دیگر براى ترس از مرگ، دلبستگى بیش از حد به دنیا است.

منظور از «قبض روح»

منظور از «قبض روح» چیست؟

مرگ به معناى فنا و نابودى نيست؛ بلكه نوع كاملى از قبض و دريافت و گرفتن روح آدمى به طور كامل مى باشد و اين خود دليل زنده اى است كه روح آدمى بعد از مرگ باقى مى ماند. پيام آيات قرآن اين است كه هرگز به مرگ از دريچه چشم دنياپرستان مادى نگاه نكنيد؛ چراكه آنها آن را به معناى نابودى انسان و نقطه پايان زندگى او مى شمرند، بلكه مرگ انتقال از «حيات ادنى» و زندگى پست تر به «حيات اعلى» و زندگى بالاتر است، آن هم توسّط فرشتگان الهى كه وسيله اين نقل و انتقال اند.

علت ترس از «مرگ»

چرا ما انسانها از «مرگ» می ترسیم؟

كساني از «مرگ» مى ترسند كه مرگ را با نيستى و فنا مساوى مى دانند يا به خاطر آن كه پرونده اعمالشان سياه و تاريك است از آن مى گريزند؛ البته دلبستگى ها و وابستگى ها به زندگى دنيا و علاقه شديد به مال و مقام و زرق و برق ها نيز انسان را از مرگ مي ترساند؛ اما آنها كه مرگ را فنا نمى دانند و پرونده آنها روشن است و از وابستگى ها و دلبستگى ها به دنيا آزاد هستند ترسي از مرگ ندارند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمام عليٌّ(عليه السلام)

مِن شِيَمِ الأبرارِ حَمْلُ النُّفوسِ على الإيثارِ

واداشتن جانها به ايثار، از خوى نيکوکاران است

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 22