منظور از اجازه روایت؟

منظور از اجازه روایت چیست؟

«اجازه روایت» که در گذشته به عنوان یکی از برترین روش‌ های نقل حدیث رواج داشته است، عبارت است از: اذن شفاهی يا كتبی نقل حدیث توسط استادی که غالبا از فقها و مجتهدین بوده، به شاگردانی که دارای شایستگی هایی مانند امانت در نقل و قدرت فهم احادیث بوده اند. این روش در مقابله با جعل، وضع و تحریف احادیث بسیار مؤثر بوده و امروزه بعد از علم به طرق مشایخ بزرگ و با تدوین و انتشار گسترده کتاب‌های مرجع حدیثی همانند کتب اربعه حدیثی و اطمینان از عدم جعل و تحریف در آن؛ اجازه نقل روایت جنبه تشریفاتی پیدا کرده است.

راه اثبات صدق و كذب مدّعي «نبوّت»

صدق و كذب گفتار مُدّعي «نبوّت» از چه راه هائي اثبات مي شود؟

بسيارى از اوقات مى توان با قطع نظر از راه «معجزات»، از طريق ديگري به صدق و كذب گفتار مُدّعى نبوّت پي برد كه عبارتند از: 1. وضع محيط دعوت. 2. زمان دعوت. 3. خصوصيات روحى، اخلاقى مُدّعى نبوّت. 4. محتويات آئين او از نظر معارف. 5. آئين او از نظر قوانين، احكام و اخلاق. 6. استفاده صحيح از وسائل پيشرفت. 7. ايمان آورندگان به او چه كسانى بوده اند؟ 8. ايمان او به گفته هاى خودش. 9. آيا با خرافات و هوس بازى هاى محيط مبارزه مى كند؟ 10. دعوت منظم و يكنواخت و ...

حضرت یوسف(ع) و پذیرفتن ولایت و منصب طاغوت!

با اینکه خداوند از پذیرش ولایت طاغوت نهی فرموده، چرا حضرت یوسف(ع) تحت ولایت طاغوت زمانش در آمده و یکى از کارگزاران او بود؟! و حتی درباره عزیز مصر از کلمه «ربّ» - «انَّهُ رَبِّى أَحْسَنَ مَثْواىَ» - استفاده نموده است؟!

رسیدگی به اوضاع اقتصادی محرومین و رفع ستم هایی که به آنها شده آن قدر مسئولیت و مأموریت مهمی است که یوسف(ع) به خاطر انجام آن حاضر به همکاری با چنان حکومتی شد تا - چنانکه در روایات ما نیز آمده - شخص صالح در دستگاه حکومت جور پناهگاهی برای محرومان گردد.
همچنین بسیاری از مفسران استفاده از واژه «رب» را برای عزیز مصر بی اشکال می دانند؛ چون این واژه - همان طور که مثال های زیادی در خود سوره یوسف دارد - فقط برای خداوند به کار نمی رود.

نگاهي به فلسفه «شفاعت»

فلسفه «شفاعت» چيست؟

فلسفه «شفاعت»، نه تشويق به گناه است، نه چراغ سبز براى معاصى، نه عامل عقب افتادگى است و نه چيزى شبيه پارتى بازى در جامعه هاى دنياي امروز؛ بلكه يك مسئله مهم تربيتى است كه از جهات گوناگون آثار مثبت و سازنده اي در بردارد. آری شفاعت باعث ايجاد اميد و مبارزه با روح يأس و از طرفی موجب ايجاد رابطه معنوى با اولياء الله مي شود.

عدم مخالفت «حفص» با استادش «عاصم» در قرائت

آیا این سخن صحیح است که «حفص» در قرائت قرآن با استاد خود «عاصم» اختلاف نظر داشته است؟

از «ابن جزری» نقل شده که: «حفص گفته است: من در هيچ موردى با قرائت عاصم مخالفتى نداشتم، مگر در مورد كلمه ضعف كه سه بار در آيه 54 سوره «روم» تكرار شده است. «عاصم»، كلمه ضعف را به فتح ضاد و «حفص»، به ضمّ ضاد خوانده است». اما به نظر مى رسد اين نسبت كاملاً ناروا است و هرگز حفص برخلاف قرائت عاصم قرائت نكرده و چنين چيزى نگفته است؛ زیرا معتقديم كه حفص در هيچ موردى با قرائت استاد خود، عاصم اختلافى نداشته، چنان كه عاصم با سُلَمى اختلافى نداشته است؛ زيرا سُلَمى با امام علي(ع) مخالفتى نداشته است.

اتهام به شيعيان درباره داشتن مُصحف خاصّ!!

آيا اين اتهامِ ناآگاهان كه شيعيان مُصحف خاصي براي خود دارند صحّت دارد؟

برخى ناآگاهان به شيعه نسبت داده اند كه آنان مُصحفى خاص خود داشته و آن را «المُصحف الشيعي» مى نامند؛ در حالى كه شيعه خود در طول حياتِ خويش چنين موضوعى را نشنيده است. گروهى از محقّقان متأخّر در برابر اين ادعا شديدا اعتراض كرده اند، كه مهم ترين آنان «گُلدزيهر» است، وي تلاش كرده تا علاقه خاصّ شيعه را نسبت به نصّ رسمى و موجود قرآن كریم، تشريح و تأييد كند. در واقع نصّ موجود، محصول كوشش شيعیانی است كه در حفظ و ضبط قرآن تلاش كردند و در تنظيم آن به نحو احسن و شكل گذارى و زيبايى آن، از هيچ اقدامى فروگذارى نكردند.

واکنش معصومین(ع) به خيانت در «بيت المال»؟

معصومين(علیهم السلام) نسبت به خيانت در اموال عمومی و «بيت المال» چگونه عمل می کردند؟

معصومین(ع) نسبت به اموال عمومى و سرمايه هاى معنوى و مادى جامعه، حساسیت بسیاری به خرج می دادند؛ زيرا اولا اين اموال به کل افراد جامعه تعلق دارد و همه باید بتوانند عادلانه از آن برخوردار شوند. ثانياً رواج خيانت در این سرمایه ها باعث از هم گسيخته شدن نظام جامعه می شود. برخورد امیر المومنین(ع) با درخواست برادرشان «عقیل» که تقاضای سهم بیشتری از بیت المال کرده بود، بیانگر دقت نظر و حساسیت معصومین(ع) در زمینه سرمایه های عمومی می باشد.

«وفای به عهد» يکی از شاخصه های «تقوا»

خداوند چگونه در قرآن «وفای به عهد» را يکی از شاخصه های مهم «تقوا» شمرده است؟

خداوند در آيه «بَلى مَنْ اَوفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فَاِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ» می فرمايد: «کسي که به پيمان خود وفا کند و پرهيزکاری پيشه نمايد، خدا او را دوست دارد». در اين آيه وفاي به عهد هم رديف تقوا شمرده شده است. تقوايی که بهترين توشه قيامت و معيار سنجش مقام انسان در پيشگاه خداوند و سبب ورود به بهشت است.

قرآن و ضرورت «نظام قضائی» در حكومت اسلامی

قرآن کریم ضرورت وجود «نظام قضائی» در حكومت اسلامی را چگونه تبیین نموده است؟

قرآن به پيامبر(ص) می فرمايد: «ما اين كتاب را به حقّ بر تو نازل كرديم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته در ميان مردم قضاوت كنى؛ و از كسانى مباش كه از خائنان حمايت نمايند» و در آیه دیگر می فرماید: «اگر ميان آنها داورى كنى، با عدالت داورى كن، كه خدا عادلان را دوست دارد». همچنین می فرماید: «خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانش بدهيد؛ و هنگامى كه ميان مردم داورى مى كنيد، به عدالت داورى كنيد». به مؤمنان هم سفارش مى كند كه داورى عادلانه پيامبر(ص) را بدون كمترين ناراحتى در ظاهر و باطن گردن نهاده و حقّ را بپذیرند حتی اگر تلخ باشد.

يكي بودن «اصحاب الحجر» و «قوم ثمود»

آیا «قوم ثمود» و «اصحاب الحجر» که نامشان در «قرآن» آمده است يكي هستند؟

«قوم ثمود» همان «اصحاب الحجر» می باشد كه نامشان در «قرآن» آمده است. خدا حضرت صالح(ع) را به سوی قومش فرستاد تا آنها را به توحید و ترک فساد دعوت کند؛ اما «قوم ثمود» آن حضرت را انکار کرده و نسبت سحر و جادو به ایشان دادند، و برای صدق ادعای آن حضرت درخواست معجزه کردند. خداوند نيز به درخواست صالح(ع) ماده شتري را به همراه فرزندش از دل كوه بيرون آورد؛ ولی این قوم بت پرست باز هم ایمان نیاوردند، و با پي كردن شتر دچار عذاب الهی شدند و نابود گشتند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله :

من احب ان ينظر الى احب اهل الاءرض الى اهل السماء فلينظر الحسين.

هر که دوست دارد به محبوبترين شخص روى زمين نزد آسمانيان بنگرد، به حسين نگاه کند

بحار الانوار 43/297