پاسخ اجمالی:
معصومین(ع) نسبت به اموال عمومى و سرمايه هاى معنوى و مادى جامعه، حساسیت بسیاری به خرج می دادند؛ زيرا اولا اين اموال به کل افراد جامعه تعلق دارد و همه باید بتوانند عادلانه از آن برخوردار شوند. ثانياً رواج خيانت در این سرمایه ها باعث از هم گسيخته شدن نظام جامعه می شود. برخورد امیر المومنین(ع) با درخواست برادرشان «عقیل» که تقاضای سهم بیشتری از بیت المال کرده بود، بیانگر دقت نظر و حساسیت معصومین(ع) در زمینه سرمایه های عمومی می باشد.
پاسخ تفصیلی:
از منظر اسلام، اموال عمومى و سرمايه هاى معنوى و مادى، که به جامعه تعلق دارد، داراى اهمیت فراوانی است و فلسفه آن نيز روشن است؛ زيرا اولا اين اموال به همه افراد جامعه تعلق دارد و باید عادلانه تقسیم شود تا هر کس به اندازه سهمش از آن برخوردار شود و ثانياً با رواج خيانت در اموال عمومى و بيت المال، نظام جامعه از هم گسيخته شده، و چنين جامعه اى هرگز روى سعادت را نمى بيند.
براى پى بردن به اهميت اين موضوع كافى است كه داستان «حديده مُحْماة» را به خاطر بياوريم. آنجا كه «عقيل» برادر اميرمؤمنان على(عليه السلام)، از آن حضرت تقاضا كرد كمى بر سهميه او از گندم بيت المال بيفزايد، و ضابطه عدالت بين مسلمين را به سبب رابطه برادرى كمى تغيير دهد، امام آهنى را در آتش گذارد، و نزديك دست او برد، فرياد «عقيل» بلند شد، و امام با عصبانيت فرمود: «يا عقيل اَتَئِنُّ مِنْ حَدِيْدَة اَحْماها اِنْسانُها لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِى اِلى نار سَجَرَها جَبّارُها لِغَضَبِهِ»؛ (اى عقيل از آهن تفتيده اى كه انسانى آن را به بازى سرخ كرده [و نزديك دست تو آورده] ناله مى كنى، اما مرا به سوى آتشى مى كشانى كه خداوند جبار با شعله خشم و غضبش آن را برافروخته؟). «اَتَئِنُّ مِنْ الاْذَى وَ لا اَئِنُّ مِنْ لَظَى»(1)؛ (آيا تو از اين ناراحتى مختصر مى نالى و من از آن آتش سوزان ننالم؟).
آن حضرت در سخن تكان دهنده دیگری، در هنگام باز گرداندن عطايايی که عثمان بى حساب از بيت المال به اقوام و بستگانش بخشیده بود، فرمودند: «وَاللّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّساءُ وَ مُلِكَ بِهِ الاْماءُ لَرَدَدْتُهُ، فَاِنَّ فِى الْعَدْلِ سَعَةً، وَ مَنْ ضاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ اَضْيَقُ»(2)؛ (به خدا سوگند اگر آنها را بيهوده از بيت المال مسلمين به اين و آن بخشيده شده بيابم، به بيت المال باز مى گردانم، هر چند مهر و كابين زنان شده باشد، و يا كنيزانى را با آن در اختيار گرفته باشند، چرا كه عدالت سبب گشايش و پيشرفت جامعه است، و آن كس كه عدالت بر او گران آيد تحمل جور، بر او گران تر است).
و هنگامى كه به آن حضرت پيشنهاد كردند براى پيشرفت كار حكومت (حداقل در آغاز كار) براى افراد صاحب نفوذ، امتيازى در عطاياى بيت المال قايل باشد، امام از اين پيشنهاد خشمگين شده و فرمودند: «اَتَأْمُرُونِّى اَنْ اَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيْتُ عَلَيْهِمْ واللّهِ لا اَطُورُ بِهِ ما سَمَرَ سَمِيرٌ وَ ما اَمَّ نَجْمٌ فِى السَّماءِ نَجْماً، لَوْ كانَ الْمالُ لِى لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ اِنَّما الْمالُ مالُ اللّهِ»(3)؛ (آيا به من دستور مى دهيد كه براى پيروزى خود از جور و ستم در حق كسانى كه بر آنها حكومت مى كنم استفاده كنم؟ به خدا سوگند تا زنده ام و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پى هم طلوع و غروب مى كنند، هرگز به چنين كارى دست نمى زنم، اگر اين اموال از خودم بود، به طور مساوى در ميان آنها تقسيم مى كردم [و عدالت را رعايت مى نمودم] تا چه رسد به اين كه اين اموال، اموال خدا است [و متعلق به بيت المال است]).
گاهی اوقات نزديك ترين دوستان خود را در خيانت به بيت المال تهديد مى كردند تا ديگران به حساب خود برسند، و بدانند اين مسأله بسيار جدى است. در همين رابطه در نامه اى كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) به بعضى از فرمانداران كشور اسلامى كه به خاطر بروز پاره اى از جنگ ها از آشفتگی جامعه اسلامى سوء استفاده كرده و اموال بيت المال را به غارت می بردند، مى نويسد: «فَاتَّقِ اللّهَ وَارْدُوْ اِلى هؤلاءِ الْقَومِ اَمْوالَهُمْ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ اَمْكَنَنِى اللّهُ مِنْكَ لاَعْذِرَنَّ اِلَى اللّهِ فِيكَ وَ لاَضْرِبَنَّكَ بِسَيفىَ الَّذِى ما ضَرُبْتُ بِهِ اَحَداً اِلاّ دَخَلَ النّارَ، وَ وَاللّهِ لَوْ اَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلا مِثْلَ الَّذِى فَعَلْتَ ما كانَتْ لَهُما عِنْدِى هَوادَةٌ، وَ لا ظَفِرا مِنِّى بِأِرادَة حَتّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُما»(4)؛ (از خدا بترس و اموال مردم [اموال بيت المال] را به آنها بازگردان كه اگر اين كار را نكنى و خداوند مرا بر تو مسلط سازد وظيفه ام را در برابر خدا درباره تو انجام خواهم داد، و با اين شمشيرم كه هيچ كس را با آن نزدم مگر اين كه داخل دوزخ شد به تو خواهم زد، به خدا سوگند اگر حسن و حسين كارى همانند تو انجام دهند، هيچ پشتيبانى و هواخواهى از سوى من نخواهند داشت، و در اراده من تأثير نمى كند، تا آن زمان كه حق را از آنها بستانم).
پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) به هنگام فتح «مكه» به تمام مجرمان و جنايت كاران قريش و غير قريش كه قريب بيست سال بر ضد آن حضرت و يارانش توطئه كردند و خون هاى زيادى از مسلمانان را ريختند، فرمان عفو عمومى داد، و آن روز را روز مرحمت و عفو و بخشش نام گذاشت، فرمانى كه اثر بسيار مطلوبى در جلب و جذب مردم مكه به اسلام داشت، با اين حال چند نفر را از اين عفو عمومى استثنا فرموده و دستور دادند هر كجا آنها را یافتند به قتل برسانند، يكى از آنها «ابن اخطل» بود، او هنگامى كه اسلام آورد و به «مدينه» هجرت كرد پيامبر(صلى الله عليه وآله) او را مأمور جمع آورى زكات كرد، و فردی از طايفه «خزاعه» را همراه او فرستاد، اخطل مقدار قابل ملاحظه اى زكات جمع آورى كرد، اما رفيقش را كشت، و اموال را با خود برداشت و به «مكه» برگشت، هنگامى كه قريش سؤال كردند چرا برگشتى؟ گفت: آيينى بهتر از آيين شما نيافتم، او كنيزان خواننده اى داشت، و اشعارى در هجو پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى گفت و به آنها مى داد تا به آواز بخوانند، او جلساتى را با حضور بت پرستان تشكيل مى داد و در آن مجالس، آواز خوانده و شراب مى نوشيدند، اين مرد وقاحت و بى شرمى را به نهايت رسانده بود، خيانت در بيت المال، بازگشت به بت پرستى، هتك و توهين نسبت به اسلام و پيامبر(صلى الله عليه وآله)، سبب ارتداد و صدور چنین دستوری درباره او شده بود، او به پرده هاى كعبه پناه برد (از آنجا كه كعبه پناهگاه اين گونه جنايتكاران نيست) او را بيرون كشيده و كشتند.(5)
على رغم اين كه گروهى از مردم، خيانت به بيت المال مسلمين را سهل و ساده مى شمردند، اين تعبيرات شديد و تكان دهنده نشان داد که اینکار از بزرگترين خيانت ها، و كيفر آن از شديدترين كيفرها است. رویدادهایی از این دست در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، نشان از اهميت فوق العاده بيت المال دارد، در ماجرایی دیگر، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هنگام بازگشت از «خيبر»، به سرزمين «وادى القرى» رسيدند. غلامى به همراه حضرت بود كه «رفاعة بن زيد» او را به حضرت هديه داده بود. آن غلام (كه طبق بعضى از روايات مِدْعَم نام داشت) مشغول پياده كردن وسايل سفر پيامبر(صلى الله عليه وآله) از شتر بود كه ناگهان تيرى از ناحيه دشمن به سوى او پرتاب شد، و او را کشت، اصحاب [ضمن تأسّف بر اين حادثه] گفتند «بهشت بر او گوارا باد» پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: نه، سوگند به كسى كه جان محمد(صلى الله عليه وآله) در دست او است اكنون آن لباس در تنش در آتش دوزخ مى سوزد، همان لباسى كه روز «خيبر» از غنايم مسلمين به خيانت برده بود، اصحاب تعجب كردند، و سخت تحت تأثير قرار گرفتند.(6)،(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.