منظور از اجازه روایت؟

منظور از اجازه روایت چیست؟

«اجازه روایت» که در گذشته به عنوان یکی از برترین روش‌ های نقل حدیث رواج داشته است، عبارت است از: اذن شفاهی يا كتبی نقل حدیث توسط استادی که غالبا از فقها و مجتهدین بوده، به شاگردانی که دارای شایستگی هایی مانند امانت در نقل و قدرت فهم احادیث بوده اند. این روش در مقابله با جعل، وضع و تحریف احادیث بسیار مؤثر بوده و امروزه بعد از علم به طرق مشایخ بزرگ و با تدوین و انتشار گسترده کتاب‌های مرجع حدیثی همانند کتب اربعه حدیثی و اطمینان از عدم جعل و تحریف در آن؛ اجازه نقل روایت جنبه تشریفاتی پیدا کرده است.

منظور از علم رجال و ضرورت آن؟

منظور از «علم رجال» چیست؟ آموختن آن چه ضرورتی دارد؟

«علم رجال» علمی است که درباره ی وضعیت راویانِ حدیث بحث می کند؛ از این لحاظ که آیا در آنها شرایطی که منجر به قبول روایت از آنها می شود، وجود دارد یا خیر؟ با آموختن این علم می توان روایات را از لحاظ سندی بررسی کرد. هدف از این علم این است که راویان احادیث، یک به یک مورد بررسی قرار بگیرند تا مشخص شود که کدام یک از آنها عادل یا غیر عادل، ثقه یا غیر ثقه، شیعه امامی یا غیر اثنی عشری، ممدوح یا مذموم، معلوم یا مجهول و... می باشند. با شناخت راویان حدیث میزان اعتبار آن برای مجتهد معلوم می شود.

منظور از «علم درایه» و ضرورت آن؟

منظور از «علم درایه» چیست؟ و تحصیل آن چه ضرورتی دارد؟

«درایه» در لغت از ریشۀ «دَرَیَ» به معنای شناخت و دانستن است. در اصطلاح نیز به علمی می گویند که از سند حدیث و متنِ آن و کیفیت حمل حدیث و آدابِ نقل آن بحث می کند. به وسيله این علم، طبقه‏ بندى حديث از قبيل: متواتر، مستفيض، صحيح، ضعيف، موثق، حسن، مرسله، مقطوعه، مضمره بودن و ... شناخته مى‏ شود و از پيش نيازهاى اجتهاد است. هدف این علم مشخص کردنِ روایاتِ معتبر از غیر معتبر و نیز شناختنِ کلمات و اصطلاحات علوم حدیثی می باشد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الحسينُ عليه السّلام :

اَنا قَتيلُ الْعَبْرَةِ لا يَذْکُرُنى مؤ مِنٌ اِلاّ بَکى .

من کُشته اشکم . هيچ مؤ منى مرا ياد نمى کند مگر آنکه (بخاطر مصيبتهايم ) گريه مى کند.

بحارالانوار، ج 44، ص 279