پاسخ اجمالی:
اولا: آیات بسیار زیادی از قرآن مجید با تصریح به اینکه پیامبران الهی تفاوتی با نوع بشر ندارند، چنین فرضی را رد می کند. این آیات صراحت به این حقیقت دارد که پیامبران نیز همانند بقیه مردم و تنها داراى کمالات و فضایل و قابلیت هایى هستند که خداوند متعال آنان را با این اوصاف به سوى خلق فرستاده است.
ثانیا: شخص پیامبر باید در میان مردم الگو باشد و شخصی که به عنوان الگو معرفی می شود باید از جنس خود بشر باشد تا با وجود تمام غرایز و صفات نفسانى بشر با آن ها مبارزه کرده و راه سعادت را دنبال کند و در این راه براى دیگران الگو باشد.
ثالثا: رهبر باید همه دردها، نیازها، و خواسته هاى پیروان خود را به خوبى درک کند تا براى درمان و پاسخ گویى به آن آماده باشد؛ به همین دلیل پیامبران از میان توده هاى مردم برخاسته اند.
پاسخ تفصیلی:
پیامبرانی فرابشری!
در مباحث مربوط به نبوت ممکن است این سؤال به ذهن برسد که چرا خداوند متعال پیامبرانی از جنس بشر و آدم های معمولی را برای هدایت مردم مبعوث کرده است؟ آيا بهتر نبود فرستادگان خداوند از فرشتگان يا موجودات آسمانی باشند تا مشرکان راهی برای انکار و تکذیب شان نمی داشتند؟ از آنجا که چنین موجوداتی برخلاف نوع بشر موجوداتی آسمانی و ما فوق بشری اند، ظرفیت بالاتری برای متأثر کردن نوع بشر و هدایت آنها دارند.
بنابر چنین ایده ای، پیامبران معصوم نباید از سنخ بشر باشند، بلکه ضروری است موجوداتی از جنس فرشتگان یا شبیه به فرشتگان باشند تا از هر گونه عوارض بشری همچون شهوت، غضب و دیگر صفات رذیله مصون باشند. از برخی از گفته های ابن ابی الحدید و صورت بندی های که وی راجع به موضوع عصمت انبیاء ارائه می دهد می توان چنین ایده ای را استنتاج کرد آنجا که می گوید: «معصوم کسى است که در نفس یا بدنش یا هر دو، خاصیتى است که مقتضى امتناع اقدام او بر معاصى است.»(1)
تصویر فوق از وضعیت پیامبران الهی از جنبه های متعددی قابل نقد است:
اولا: آیات بسیار زیادی از قرآن مجید با تصریح به اینکه پیامبران الهی تفاوتی با نوع بشر ندارند، چنین فرضی را رد می کند. این آیات صراحت به این حقیقت دارد که پیامبران نیز همانند بقیه مردم و تنها داراى کمالات و فضایل و قابلیت هایى هستند که خداوند متعال آنان را با این اوصاف به سوى خلق فرستاده است.
برخی از این آیات عبارت اند از: آیه 11 سوره ابراهیم: «قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ اِنْ نَحْنُ اِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ»؛ (فرستادگان شان به آنان گفتند: ما بشرى همانند شماییم.) یا آیه 11 سوره کهف: «قُلْ اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى اِلَیَّ»؛ (بگو اى پیامبر! من بشرى همانند شمایم که بر من وحى مى شود) یا آیات 7 و 8 سوره انبیاء: «وَما اَرْسَلْنا قَبْلَکَ اِلاّ رِجالا نُوحِی اِلَیْهِمْ فَسْیَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ * وَما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَاْکُلُونَ الطَّعامَ وَما کانُوا خالِدِینَ»؛ (و ما پیش از تو، جز مردانى که به آنان وحى مى کردیم نفرستادیم [همه انسان بودند و از جنس بشر]، اگر نمى دانید از آگاهان بپرسید. آنان را پیکرهایى که غذا نخورند قرار ندادیم و عمر جاویدان هم نداشتند).
در میراث حدیثی به جا مانده از اهل بیت(علیهم السلام) نیز می توان بیانات زیادی را در رد این فرضیه یافت. برای مثال می بینیم که از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «لَا تَرْفَعُونِي فَوْقَ حَقِّي فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى اتَّخَذَنِي عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَنِي نَبِيّا»(2)؛ (من را بيش از اندازه ام بالا نبريد به راستی خداوند مرا بنده گرفت پيش از نبی انتخاب كردن) و از حضرت علی(عليه السلام) نیز نقل شده است که فرمود: «إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ فِينَا قُولُوا إِنَّا عَبِيدٌ مَرْبُوبُونَ وَ قُولُوا فِي فَضْلِنَا مَا شِئْتُم»(3)؛ (درباره ما غلو نكنيد بگوييد ما بنده تربيت شده هستيم آنگاه [در همين حد بندگی] هر چه در فضل و برتری ما خواستيد بگوييد). نیز از آن حضرت نقل شده است که در یکی از خطبه های شان فرمود: «اِنَّما هِیَ نَفْسِی اَرُوضُها بِالتَّقْوى لِتَاْتِیَ آمِنَهً یَوْمَ الْخَوْفِ الاْ َکْبَرِ»(4)؛ (من هم نفسى همچون شما دارم اما به وسیله تقوا آن را مهار مى کنم تا در روز قیامت در امن و امان باشد).
جمع بندی این آیات و روایات این است که پيامبران الهی نه مدعی اند كه فرشته اند و نه ادعای خدایی دارند و نه ادعای فرزند بودن برای خدا و نه ادعا دارند كه انسانی از نژاد برترند. آنها انسان هایی هستند که از نظر نوع آفرينش همچون انسان های ديگر دارای جسم و روح، شهوت و غضب، عقل وجدان و نيازهای روحی و جسمانی اند. منتها فرق اساسی ای كه با ديگران دارند در اين است كه انسان هایی هستند که به حدی پيشرفته كرده اند كه لياقت یافته اند خداوند به آنها وحی كند و آنها را در میان مردم به عنوان هدايت گران جامعه برگزیند.
ثانیا: شخص پیامبر باید در میان مردم الگو باشد؛ همان طور که خداوند متعال در باره حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) می گوید: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيرا»(5)؛ (به راستى براى شما، براى كسى كه [پاداش] خداوند و روز قيامت را اميد مى دارد و خداوند را بسيار ياد مى كند، در رسول خدا سرمشقى نيكوست).
شخصی که به عنوان الگو معرفی می شود، جنبه عملى دین است که در شخص معصوم پیاده شده است تا مردم به او اقتدا کرده و از این طریق به کمال و سعادت خود برسند. الگوى بشر باید از جنس خودش باشد تا با وجود تمام غرایز و صفات نفسانى بشر با آن ها مبارزه کرده و راه سعادت را دنبال کند و در این راه براى دیگران الگو باشد.
فرشته اى که نه شهوت جنسى دارد، نه نیاز به مسکن و لباس و غذا و نه سایر غرایز انسانى در آن موجود است هیچ گاه نمى تواند سرمشقى براى انسان ها باشد. زیرا مردم مى گویند: او از دل ما خبر ندارد و نمى داند چه طوفان هایى بر اثر شهوت و غضب در روح ما جریان دارد. او تنها براى دل خودش سخنى مى گوید. او اگر احساسات ما را داشت مثل ما بود یا بدتر. اعتبارى به حرف هاى او نیست.(6)
در عصر حاضر نیز مدام این شبهه القا می شود که انبیاء و اولیای الهی به خاطر برخورداری از «عصمت»، انسان هایی آسمانی، دور از دسترس و غیرقابل پیروی و الگوبرداری اند. طبیعی است اگر فرستادگان الهی از جنس فرشتگان و موجوداتی فرابشری بودند، این شبهه از سوی آن بهانه گیران به طور مضاعف مطرح می شد که چنین فرستادگانی به خاطر عدم امکان ارتباط با آنها و متناسب نبودن سخنان شان با مقام انسان، قابل اتباع و دنباله روی و شایسته هدایتگری برای ما نیستند.
ثالثا: رهبر باید همه دردها، نیازها، و خواسته هاى پیروان خود را به خوبى درک کند تا براى درمان و پاسخ گویى به آن آماده باشد. به همین دلیل پیامبران از میان توده هاى مردم برخاسته اند و دوران هایى از سخت ترین نوع زندگى را غالبا تحمل کرده اند تا همه تلخى هاى زندگى را بچشند و حقایق دردناک را لمس کنند و خود را براى درمان آنها آماده و مهیا سازند.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.