پاسخ اجمالی:
مهمترين تفاوت ميان منطق پیامبران الهی با کفار و مشرکین اين بود كه انبياء بر منطق و استدلال و عقل تكيه مى كردند؛ ولى دشمنان شان بر تهديد، ارعاب، زور و شكنجه. منطق حضرت ابراهيم(ع) بيدار كردن مردم با منطق و استدلال بود؛ اما دشمنان او حضرت را به داخل آتش انداختند. حضرت موسی(ع) فرعون را به خداپرستي دعوت كرد؛ اما فرعون او را به زندان تهديد كرد. در عصر و زمان ما نيز، شيعه در مقابل وهّابى هاى سلفى، استدلال هايى معقول، منطقى، متقن و قوى دارد، امّا آنها دست به تهديد، انفجار، كشتار و انواع و اقسام تبليغات بى پايه و اساس مى زنند.
پاسخ تفصیلی:
در ميان پيامبران الهي و دشمنان شان تفاوت هاى زيادى وجود داشت. يكى از مهمترين آنها اين بود كه انبياء بر منطق و استدلال و عقل تكيه مى كردند؛ ولى دشمنان شان بر تهديد، ارعاب، زور و شكنجه تكيه داشتند؛ كه نمونه هاى فراوانى از آن در «قرآن مجيد» و تاريخ انبياء(عليهم السلام) به چشم مى خورد:
1. مثلاً حضرت ابراهيم(عليه السلام) خطاب به بت پرستان مى فرمايد: «مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِى أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ»(1)؛ (اين مجسّمه هاى بى روح چيست كه شما همواره آنها را پرستش مى كنيد؟). باز مي فرمايد: «هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ»(2)؛ (آيا هنگامى كه آنها را مى خوانيد صداى شما را مى شنوند؟). هم چنين مي فرمايد: «أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ»(3)؛ (يا سود و زيانى به شما مى رسانند؟). اما بت پرستان در پاسخ گفتند: «وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ»(4)؛ (ما پدران خود را يافتيم كه چنين مى كنند!).
حضرت ابراهيم(عليه السلام) فرمود: شما و پدرانتان همگى در گمراهى هستيد و تقليد جاهل از جاهل جايز نيست. تنها يك نوع تقليد معقول و منطقى است و آن تقليد جاهل از عالم است، امّا بقيّه انواع تقليد از جمله تقليد جاهل از جاهل نه با عقل سازگار است و نه منطقى مى باشد. مشركان و بت پرستان كه در مقابل منطق قوى و نيرومند حضرت ابراهيم(ع) و استدلال هاى ساده و در عين حال عميق و متقن آن حضرت، سخنى براى گفتن نداشتند، گفتند: «ابراهيم را در آتش بيفكنيد و خدايانتان را يارى كنيد»؛ آرى انبياء تكيه بر منطق دارند و دشمنان تكيه بر زور و تهديد.
2. حضرت موسى(عليه السلام) به سراغ فرعون رفت و او را به خداپرستى دعوت كرد. فرعون گفت: اگر دليل روشن و مدرك قاطعى بر ادّعاى خويش دارى ارائه كن. حضرت موسى(ع) عصاى خود را بر زمين افكند، ناگهان اژدهاى آشكارى شد، [سپس] دست خود را از گريبان بيرون آورد همچون ماه درخشيد.(5) به فرعون گفت: اين دليل و معجزه من است. فرعون در مقابل اين دليل آشكار و معجزه حيرت آور گفت: «لَئِنْ اتَّخَذْتَ إِلَهاً غَيْرِي لاَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ»(6)؛ (اگر معبودى غير از من برگزينى، مسلّماً تو را از زندانيان قرار خواهم داد!). حضرت موسى(ع) تكيه بر معجزات الهى مى كند، امّا فرعون او را تهديد به زندان مى نمايد.
در عصر و زمان ما نيز، شيعه در مقابل وهّابى هاى سلفى، استدلال هايى معقول، منطقى، متقن و قوى دارد، امّا آنها دست به تهديد، انفجار، كشتار و انواع و اقسام تبليغات بى پايه و اساس مى زنند و به ما مى گويند: چرا ضريح پيامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان(عليهم السلام) را مى بوسيد، اين كار شرك است. ما نيز مى گوييم: شما چرا حجر الاسود و جلد قرآن را مى بوسيد؟ اگر اين كار را به قصد احترام به قرآن و خانه كعبه مى كنيد ما هم به قصد احترام به پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) ضريح آن بزرگواران را مى بوسيم. آنها در پاسخ، مسجد شيعيان يا محلّ عزادارى عزاداران شيعه را منفجر كرده و علاقه مندان به خاندان عصمت و طهارت(عليهم السلام) را به قتل مى رسانند.
داستان مسيحيان و اصحاب اخدود نيز از همين قبيل است؛ حضرت مسيح(عليه السلام) براى حقّانيّت خويش به اذن پروردگار مرده را زنده كرده، و بيمارانِ لاعلاج را شفا مى بخشيد، امّا پادشاه ستمگر يمن كه از منطق و انصاف بيگانه بود گودال هاى عظيمى از آتش آماده كرده، و به وسيله آن طرفداران حضرت مسيح(ع) را تهديد نموده، و آنهايى كه تسليمش نشدند را شكنجه كرد و به قتل رساند.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.