تناسب «عدالت خدا» با عذاب های نو به نو در دوزخ

آیا سوزانده شدن پوست های جدید که بر تن جهنّمیان می روید و پوستی است که گناهی مرتکب نشده، منافات با عدالت خداوند ندارد؟

خداوند در سوره «نساء» مى فرمايد: «آنانكه به آيات ما كافر شدند بزودى در آتش [هولناكى] وارد مى كنيم، هر زمان كه پوست هاى آنها بريان گردد آن را به پوست هاى ديگرى تبديل مى كنيم تا عذاب [الهى] را بچشند». امام صادق(ع) در پاسخ به اين سوال كه گناه پوست هاى تازه چيست كه بايد بسوزند؟ فرمودند: «پوست هاى نو همان پوست های سابق است و در عين حال غير آن است! اين مانند خشتى است كه بشكنند و دو مرتبه در قالب بريزند. خشت دوّم همان خشت اوّل است و در عين حال خشت تازه اى است!».

منظور از «لباس دوزخیان»

منظور از «لباس دوزخیان» از ديدگاه قرآن چیست؟

خدا در سوره «حجّ»، درباره گروهى از كفّار مى فرمايد: «كسانى كه كافر شدند لباس هايى از آتش براى آنها بريده مى شود». مفهوم اين سخن آن است كه قطعاتى از آتش به صورت لباس براى آنها بريده و دوخته مى شود، نه اينكه آتش از هر سوى آنها را مانند لباس احاطه كند. از آن دردناكتر اينكه مايع سوزان و جوشان بر سرشان مى ريزند و اين آب سوزان در آنها چنان اثر مى كند كه هم درونشان را ذوب مى كند و هم برونشان را! براى آنها تازيانه ها يا گرزهايى [آتشين] است و هر زمان بخواهند از دوزخ خارج شوند، بلافاصله به آن باز گردانده مى شوند.

اقسام «ظلم» بر اساس مجازات آنها

امام علي(ع) «ظلم» را بر اساس کیفر و مجازات آنها به چند دسته تقسیم كرده است؟

امام علي(ع) در خطبه 176 «نهج البلاغه»، «ظلم» را بر اساس مجازات آنها به سه دسته تقسیم كرده است: 1. ظلمی که هرگز بخشوده نخواهد شد، كه شرك به خدا است. 2. ظلمی که بخشوده می شود و بازخواست ندارد، مانند ستمی که بندگان با ارتکاب گناهان صغیره به خویشتن کرده اند. 3. ظلمی که بدون کیفر نخواهد بود، مانند ظلم بندگان به یکدیگر است که مجازات آن شدید است و تا صاحب حقّ از آن نگذرد، خداوند نمی بخشد.

«تقیه» و دلائل جواز آن

«تقیه» چیست و چه دلائلي از قرآن و روايات و عقل بر جواز آن وجود دارد؟

«تقیه»، کتمان کردن عقیده خود از دشمن برای حفظ جان و برای جلوگیری از ریختن بیهوده خون انسان است. ادله قرآني جواز تقیه عبارتند از: 1. آيه 28 سوره «مؤمن» كه در مورد مؤمن آل فرعون است که وی عقیده خود را نزد فرعونیان کتمان می کرد و توانست با این کار جان حضرت موسی(ع) را نجات دهد. 2. آيه 106 سوره «نحل» که درباره عمار یاسر نازل شده كه برای حفظ جانش از دست مشرکین از پیامبر(ص) و خدا برائت جست. 3. آيات 19 و 20 سوره «كهف» که در مورد تلبیخا يكي از اصحاب كهف بود كه برای حفظ جان خود و دوستانش طوری در شهر رفتار کرد که کسی متوجه دین و عقیده او نشد.

«ايمان» و «عمل صالح»، کلید ورود به بهشت

آیا «ايمان» و «عمل صالح» هر كدام به تنهائی مي توانند انسان را به بهشت برسانند؟

سرمايه اصلى نجات و كليد درهاى بهشت «ايمان» و «عمل صالح» است. بديهى است رابطه ايمان از عمل صالح جدا نخواهد شد؛ مگر ايمان هاى ضعيف و كم نور كه در برابر شهوات و هوى و هوس ها از اثر مى افتد. غالباً در آيات «قرآن»، ايمان بر عمل صالح مقدم داشته شده با اينكه انجام واجبات و ترك محرمات كارى مشكل تر از ايمان است و قاعدتا بايد مقدم داشته شود، اين به خاطر آن است كه «قرآن» با اين بيان مى خواهد به ريشه و اساس بودن ايمان نسبت به اعمال صالح اشاره كند.

دوزخ جایگاه «مسخره کنندگان» آیات الهی

عاقبت استهزاء کردن آیات الهی چیست؟

به تصريح «قرآن»، استهزاء كردنِ آيات خدا دليل بر كفر و بى ايمانى است و كفر سبب سقوط در دوزخ است. در آيه 106 سوره «كهف» مى فرمايد: «اين گونه كيفر آنها دوزخ است به خاطر اينكه كافر شده اند و آيات من و پيامبرانم را به باد استهزاء و مسخره گرفتند!».

«دنیا» و «آخرت» در نظر دنیاپرستان

امام علي(علیه السلام) در نامه 31 نهج البلاغه، موقعیت «دنیا» و «آخرت» را از منظر دنیاپرستان چگونه بیان می نماید؟

امام علي(ع) در ارتباط با جایگاه «دنیا» و «آخرت» در نزد دنیاپرستان می فرماید: «[اما] كسانى كه به دنيا مغرور شده اند همانند مسافرانى هستند كه در منزلى پرنعمت قرار داشته سپس به آنها خبر مى دهند كه بايد به سوى منزلگاهى خشك و خالى از نعمت حركت كنند، [روشن است كه] نزد آنان چيزى ناخوشايندتر و مصيبت بارتر از مفارقت آنچه در آن بوده اند و حركت به سوى آنچه كه بايد به سمت آن بروند و سرنوشتى كه در پيش دارند نيست». به همين دليل در روايتي پيامبر(ص) فرمودند: «دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است و مرگ پلى است براى گروه مؤمنان به سوى بهشتشان و پلى است براى گروه كافران به سوى دوزخشان».

علت انحراف مشرکان از منظر امام علي(ع)

حضرت علي(علیه السلام) در مورد علت انحراف مشرکان چه نظری دارند؟

امام علي(ع) در خطبه 91 «نهج البلاغه»، به انحراف مشرکان و اهل تشبیه در پیشگاه خداوند شهادت داده است؛ مشركاني كه براي خدا همتايى قرار مى دادند همچون دوگانه پرستان كه معتقد به خداى خير و خداى شرّ بودند و مسيحيان كه قائل به «تثليث» بودند. امام(ع) علت اين انحراف را عدم درك عقل ها نسبت به كُنه ذات و صفات خدا و عدم احاطه انديشه ها به ذات پاك او دانسته است.

علت مهلت دادن خداوند به «ظالمان»؟

چرا خداوند در دنیا به «ظالمان» مهلت می دهد؟

امام علي(ع) در خطبه 97، درباره مهلت دادن به ستمگران مي فرماید: «اگر خداوند، ظالم و ستمگر را [چند روزى] مهلت دهد، چنان نيست كه فرصت مجازات او از دستش برود، او در كمينگاه، بر سر راه ستمگر است و گلوى وى را در دست دارد؛ هر زمان بخواهد مى فشارد، آن چنان كه نتواند آب دهان را فرو بَرَد». كلام امام(ع) تأكيد دارد كه خداوند هیچگاه از ظالمان غافل نبوده و در کمین آنان و مسلّط بر آنان است و اگر چند روزی به آنها مهلت می دهد به اين خاطر است که بر گناهان خود بیفزایند تا عذاب الهی آنها را فرا بگيرد.

استدلال امام علي(ع) برای جنگ با اصحاب «جمل»

امام علي(ع) برای مقابله و جنگ با اصحاب «جمل» چگونه استدلال می نمایند؟

از نظر امام علي(ع) كشتن «يك نفر از لشكر جمل» با كشتن «تمام لشكر» مساوي است؛ چون خود حضرت مي فرمايد: «اگر [لشكر جمل] فقط یک نفر را عمداً و بدون گناه می کشتند، قتل همه آن لشکر برای من حلال بود، چون آنها حضور داشتند و از او دفاع نکردند؛ چه رسد به اینکه گروه بسیاری از مسلمانان را به قتل رساندند». علت اين حكم اين است كه اصحاب جمل مصداق بارز مفسد فی الارض بودند؛ چرا که بیعت خود را شکستند و بر ضد حکومت اسلامی و امام معصوم(ع) خروج کردند و هر کس که چنين کند، کافر است و قتلش واجب مي باشد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الرّضا عليه السّلام :

انَ اَبى اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا يُرى ضاحِکاً وَ کانَتِ الْکِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتّى يَمْضِىَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَيّامٍ، فَاِذا کانَ الْيَوْمُ العْاشِرُ کانَ ذلِکَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ ... .

امالى صدوق ، ص 111