پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) در خطبه 91 «نهج البلاغه»، به انحراف مشرکان و اهل تشبیه در پیشگاه خداوند شهادت داده است؛ مشركاني كه براي خدا همتايى قرار مى دادند همچون دوگانه پرستان كه معتقد به خداى خير و خداى شرّ بودند و مسيحيان كه قائل به «تثليث» بودند. امام(ع) علت اين انحراف را عدم درك عقل ها نسبت به كُنه ذات و صفات خدا و عدم احاطه انديشه ها به ذات پاك او دانسته است.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در فرازی از خطبه 91 «نهج البلاغه» به مسئله انحراف مشركان و اهل تشبيه اشاره می نماید و شهادت به انحراف آنها در پيشگاه خداوند مى دهد، تا مخاطبين بشنوند و در دام آن ها گرفتار نشوند، مى فرمايد: (و گواهى مى دهم آنان كه تو را با چيزى از مخلوقاتت مساوى شمردند، همتايى براى تو قائل شده اند و آن كس كه براى تو همتايى قائل شود نسبت به آنچه «آيات محكمات» تو آورده و شواهد «دلائل آشكار» تو از آن سخن مى گويد، كافر شده است!)؛ «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنْ سَاوَاكَ بِشَيْءٍ مِنْ خَلْقِكَ فَقَدْ عَدَلَ بِكَ وَ الْعَادِلُ بِكَ كَافِرٌ بِمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ مُحْكَمَاتُ آيَاتِكَ وَ نَطَقَتْ عَنْه شَوَاهِدُ حُجَجِ بَيِّنَاتِكَ».
به نظر مى رسد اين شهادتى كه امام(عليه السلام) در اين فراز، درباره انحراف مشركان داده، ناظر به كسانى است كه براى خدا همتايى در جميع جهات قرار مى دادند همچون «وثنيّين»؛ (دوگانه پرستان) كه معتقد به خداى خير و خداى شرّ بودند و مسيحيان كه قائل به «تثليث»؛ (خدايان سه گانه) بودند و آنها را «اب» و «ابن» و «روح القدس» مى ناميدند. امام(عليه السلام) آنها را كافر به محكمات آيات و حجّت هاى بيّنات دانسته است.
ممكن است تعبير به «آيات محكمات» و «حجج بيّنات» هر دو اشاره به آياتى بوده باشد كه با صراحت، هرگونه همتايى را براى خداوند نفى مى كند، مانند: «قُلْ أَإِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِى خَلَقَ الْأَرْضَ فِى يَوْمَينِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَاداً»(1)؛ (بگو آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز [دو دوران] آفريد، كافر مى شويد و براى او همتايانى قرار مى دهيد؟!)، و آيه «فَلَا تَجْعَلُوا للهِ أَنْدَادَاً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»(2)؛ (براى خداوند همتايانى قرار ندهيد؛ در حالى كه مى دانيد [اين سخن اشتباه محض است]).
اين احتمال نيز وجود دارد كه «آيات محكمات» اشاره به آيات توحيدى صريح «قرآن مجيد» باشد و «حجج بيّنات» اشاره باشد به دلائل عقلى كه هرگونه شبيه و مانند و همتايى را براى خدا نفى مى كند.
جمله هاى بعد گواه بر همين احتمال است؛ آنجا كه مى گويد: (تو همان خدايى هستى كه عقل ها به تو احاطه نمى يابد، تا در مسير وزش افكار، در كيفيت خاصّى قرار گيرى! و در خاطره ها و انديشه ها، جاى نمى گيرى، تا محدود و قابل تغيير باشى!)؛ «وَ إِنَّكَ أَنْتَ اللهُ الَّذِي لَمْ تَتَنَاهَ فِي الْعُقُولِ، فَتَكُونَ فِي مَهَبِّ(3) فِكْرِهَا مُكَيَّفاً، وَ لَا فِي رَوِيَّاتِ خَوَاطِرِهَا فَتَكُونَ مَحْدُوداً مُصَرَّفاً».
امام(عليه السلام) در جمله اوّل، اشاره به عدم درك عقل ها نسبت به كُنه ذات و صفات خدا مى كند و مى فرمايد: اگر عقل قادر به درك تو بود، بايد كيفيّت خاصّى در ذات پاك تو باشد؛ ولى از آنجا كه بالاتر از كيفيّت مى باشى و هستى محض و خالصى؛ عقل قادر به درك كُنه ذات و صفاتت نيست.
در جمله دوم، به عدم احاطه انديشه ها به ذات پاك او اشاره مى كند؛ چرا كه اگر انديشه به او احاطه يابد، حتماً بايد محدود باشد و هر چيز كه محدود باشد، در معرض تغييرات زمانى و مكانى و جهات ديگر قرار مى گيرد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.