جايگاه «وجدان» در قرآن و روايات اسلامي

در قرآن و روايات اسلامي «وجدان» از چه جايگاهي برخوردار است؟

گرچه اصطلاح «وجدان» و نام گذارى اين نيروى مرموز درونى به اين نام، در بيانات پيشوايان بزرگ دين نيامده؛ ولى با تعبيرهاى زنده تر ديگرى از آن ياد شده است؛ مثلا: قرآن مي فرمايد: «سوگند به روز قيامت * و سوگند به [نفس لوّامه] و وجدان بيدار و ملامت گر». یا امام علي(ع) در کلامی می فرمایند: «كسى كه كوشش نكند تا از درون وجودش واعظى پيدا كند كه او را اندرز دهد و زاجرى كه او را از كار بد باز دارد، اندرز و منع ديگران در وجود او اثر ندارد!» و ...

شاخصه های «اعجاز بیانی» قرآن

چه شاخصه هایی برای تعریف «اعجاز بیانی» قرآن می توان ذکر نمود؟

«اعجاز بيانى» قرآن را مى توان در پنج بخش خلاصه نمود: 1. گزینش کلمات؛ به گونه ای که انتخاب کلمات و واژه های به کار رفته در قرآن کاملا حساب شده است. 2. سبک و شیوه بیان؛ قرآن سبکی نو و روشی تازه ارائه داده که مورد پذیرش و پسند شنوندگان قرار گرفته است. 3. نظم آهنگ قرآن؛ یکی از مهم ترین جنبه های اعجاز بیانی قرآن است. 4. وحدت موضوعی یا تناسب معنوی میان آیات هر سوره، یکی از ویژگی های قرآن است. 5. نکته ها و ظرافت ها؛ در قرآن استعاره، تشبیه، کنایه و نکات بدیع و ... به کار رفته است.

منظور از دادن «نامه اعمال» به دست راست و چپ

منظور از دادن «نامه اعمال» نیکان و بدان به دست راست و دست چپ ایشان چيست؟

در قيامت، «نامه اعمال» بدكاران به دست چپ و نيكوكاران به دست راستشان سپرده مى شود. منظور از «دست راست» و «دست چپ» يا اشاره به همان عضو مخصوص بدن است يا كنايه از خير و شرّ مي باشد. در برخي ديگر از آيات، سخن از دادن نامه اعمال بدكاران از پشت سر دارد و اين، به خاطر آن است كه مجرمان هنگام دادن نامه اعمال به دست چپ از شدت شرمسارى دست خود را پشت سر مى گيرند تا مردم اين سند رسوائى را كمتر ببينند! و يا به خاطر آن است كه صورت آنها به پشت سر باز مى گردد و آنها براى ديدن نامه اعمالشان، آن را به دست چپ در طرف پشت سر مى گيرند.

نفي «شفاعت» در بعضي از آيات قرآن

اگر مسئله «شفاعت» درست است چرا برخي از آیات قرآن آن را به طور كلي نفی می کند؟

برخي از آيات قرآن، «شفاعت» را به كلى نفى مى كند، مانند آيه 48 سوره مدّثّر كه مي فرمايد: «شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمى بخشد». اين آيه گرچه هرگونه شفاعت را به طور كلي در مورد اين گروه نفى مى كند؛ ولى تعبير به «شافعين» كه ظهور در فعليت دارد نشان مى دهد در آن روز شفاعت كنندگان و شفاعت شوندگانى هستند؛ ولى شفاعت آنها شامل حال گروهي كه پيوسته روز قيامت را تكذيب مى كردند و نماز و اطعام مسكين را به كلى ترك كرده بودند، نمى شود.

«تشابه اصلی» و «تشابه عرضى» در قرآن

منظور از «تشابه اصلی» و «تشابه عرضى» در قرآن چیست؟

«تشابه اصلى» آن است كه به گونه طبيعى، و به جهت كوتاهى لفظ و بلنداى معنی به وجود آمده؛ زیرا الفاظ و كلمات موضوعه در لغت عرب، بيشتر براى افاده معانى كوتاه و سطحى ساخته شده، و گنجايش و كشش معانى گسترده و عميق را ندارد؛ اما «تشابه عرضى» در آياتی به وجود آمد كه در آغاز اسلام متشابه نبوده؛ اما پس از ظهور مباحث جَدَلى و كلامى و ... كه از يونان به اين ديار راه پيدا كرده بود، بر چهره بسيارى از آيات هاله اى از غبار ابهام نمودار گشت، و آياتى كه تا ديروز از محكمات بود امروز در زمره متشابهات درآمد.

تفاسیر متعدد از «محکم» و «متشابه»

چه تعاریف و تفاسیری از «محکم» و «متشابه» وجود دارد؟

براى «اِحكام» و «تشابه» تفاسير بسيارى بيان شده، که عبارتند از: آيات متشابهات آياتى است كه درباره صفات خداوند آمده است. همچنین متشابهات، آيات مربوط به احوال و اهوال روز قيامت و آخرت است. به نقل علامه طباطبایی(ره) متشابه آن است كه مجمل بوده و معنى روشنى نداشته باشد؛ متشابه مفهومى پيچيده و سر در گم دارد و محكم دليل روشن و استوار دارد؛ در متشابه، راه رسيدن به معنى بسته است؛ ولى براى محكم راه باز است؛ متشابه آن است كه بيش از يك معنی را متحمل است؛ ولى محكم بيش از يك معنی را متحمل نيست.

هشدار امام علي(ع) درباره آينده «عثمان»

امام علي(ع) درباره آينده «عثمان» چه هشداري داده است؟

امام علي(ع) در خطبه 164 درباره آينده عثمان چنين هشدار مي دهد: «من تو را به خدا سوگند مى دهم نكند تو همان پيشواى مقتولِ اين امّت باشى! چرا كه گفته مى شد [پيغمبر اكرم(ص) مى فرمود]: در اين امّت، پيشوايى به قتل مى رسد كه بعد از آن درهاى كشتار و جنگ به روى اين امت تا قيامت گشوده خواهد شد!». و اين همان پيش بينى دقيقى است كه پيامبر(ص) فرموده بود. مظالم و ستم ها سبب كشته شدن عثمان گشت و به دنبال آن و به بهانه خون عثمان، جنگها و جدال هاى عظيمى به وقوع پيوست و آثار و تبعات آن را حتى در عصر خود مشاهده مى كنيم.

مشمولین شفاعت «قرآن»

از ديدگاه امام علي(ع) شفاعت «قرآن» در آخرت شامل حال چه كساني مي شود؟

ایشان می فرماید: «بدانید قرآن، شفاعت کننده ای است که شفاعتش مورد قبول و گوینده ای است که سخنش مقبول است. هر كس كه قرآن در روز قيامت براى او شفاعت كند مشمول شفاعت مى شود و آن كس كه قرآن در قيامت از وى شكايت كند گواهى اش بر ضد او پذيرفته خواهد شد، چرا كه روز قيامت، منادى صدا مى زند: آگاه باشيد! امروز هر كس گرفتار بذرى است كه افشانده و در گرو عاقبت اعمال خويش است؛ جز آنان كه بذر قرآن افشاندند. شما نيز از بذر افشانان قرآن و پيروان آن باشيد».

گواهان و شاهدان اعمال ما در «قیامت»

در «قیامت» چه كساني گواهان و شاهدان اعمال ما هستند؟

با اینکه خداوند شاهد و ناظر اعمال ما است و علم او به همه چیز برای ثبت و ضبط اعمال کفایت می کند، براى اتمام حجّت بيشتر و جلب توجّه نيكوكاران و بدكاران، مراقبان مختلفی بر ما گمارده که شاهدان اعمال ما در «روز قيامت» هستند؛ از جمله: 1- اعضا و جوارح بدن ما و حتی پوستِ تن. 2- فرشتگان مامور ثبت اعمال. 3- زمینی که در آن زندگی می کنیم. 4- زمانی که در آن زندگی می کنیم. 5- پيامبر هر امّتى روز قيامت گواه اعمال امت خويش است و پيامبر اسلام(ص) گواه بر همه آنهاست.

تعابیر مختلف قرآن از «نامه اعمال»

قرآن کریم با چه تعابیری از «نامه اعمال» انسان ها یاد كرده است؟

در آيات «قرآن» بحث هاى زيادي درباره نامه اعمال و پرونده كارهاى آدمى شده و با تعبيرات گوناگوني چون «كتاب»، «زُبر»، «زبور» و «طائر» نام برده شده است و در بعضي تنها سخن از «نويسندگان نامه اعمال» است و از آنها تعبير به «رقيب» و «عتيد» يا «رسولان پروردگار» و ... شده كه هر كدام پيامى مخصوص به خودشان دارند. نامه هاي اعمال طوري است كه جزئيات اعمال انسان ها و كارهاى نيك و بد، اعم از بزرگ و كوچك در آن منعكس است. نامه اعمال طوري گشوده است كه مايه رسوايى صاحبش و يا عزت و آبروى او نزد خلايق مي شود و آن قدر روشن است كه نيازى به حسابگر ندارد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمامُ علىٌّ(عليه السلام)

إنّ لکلٍّ أجلا لا يَعْدُوهُ

براى هر چيز مدّتى است که از آن تجاوز نمى کند

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 46