شفاعت 91 مطلب

ضرورت شفاعت با وجود توانایی خدا بر بخشش مستقیم!؟

با توجه به اینکه خدا به همه چیز آگاه است و دوست دارد که بندگانش را ببخشد و مانعی هم در برابر بخشش او نیست، چه نیازی به شفاعت است؟

خداوند قدرت بخشش مستقیم را دارد؛ امّا خود برای ایجاد امید و شایستگی بیشتر در شفاعت شونده جهت توبه و نیز برای ترفیع مقام توبه کننده و هر بنده ای شفاعت را جعل فرموده است. شفاعت در شکل صحیح که مد نظر قرآن و روایات می باشد، در عرض توبه نیست تا با وجود یکی، توجیهی برای عملکرد دیگری وجود نداشته باشد. بلکه شفاعت از طرف خود خداوند متعال به عنوان یکی از راه های توبه معرفی شده است تا شفاعت شونده امید بیشتری به بخشش خداوند پیدا کند. در واقع شفاعت بر محور دگرگونى موضع «شفاعت شونده» دور مى زند؛ يعنى شخص شفاعت شونده به کمک شفیع خود را در وضع مطلوبى قرار دهد كه شايسته و مستحق بخشودگى گردد و در مسیر کمال قرار گیرد. ضمن اینکه طبق برخی روایات شفاعت برای همه انسانها، اعم از گناه کار و نیکوکار مفید است و می تواند باعث افزایش مقام و عامل مؤثری در کمال باشد.

نجات و بهشت رفتن انسان گنهکار به صرف گریه بر امام حسین(ع)!؟

چه توجیهی دارد که یک نفر تمام عمر گناه و معصیت کند و با گریستن برای امام حسین(ع) و یک اشک به بهشت برود؟!

اینکه آدمی مشمول شفاعت و درک ثواب عزاداری امام حسین(ع) باشد، شرایط و ضوابطی دارد که مهم ترین آنها رعایت «تقوای الهی» است. یعنی حدود الهی را که چیزی جز «انجام واجبات و ترک محرمات» نیست، رعایت کند. هیچ عمل مستحبی ولو دارای ثواب زیاد، نمی تواند خسران ترک واجب یا ارتکاب حرام را جبران کند؛ به خصوص اگر در این بین «حق الناس» ضایع شود.
اصولا ثواب هاى‏ عظيم و پاداش‏هاى فوق العاده ای که در احادیث برای عزاداری امام حسین(ع) بیان شده، از آن كسانى است كه عارف به حق ایشان باشند و بدانند آن حضرت براى چه هدفى قيام كرد و در چه راهى شربت شهادت نوشيد و در مسير اهداف آن بزرگوار قرار گيرند.
ضمن اینکه «مداومت» بر گناه به امید واهی جبران آن در عزاداری و امید واهی به شفاعت، بعداز مدتی ممکن است «توفیق عزاداری» را نیز از او سلب کند. بسیاری از گناهان انسان را از جاده مستقیم الهی خارج می سازند و به کوره راه های كفر و عناد با اهل بیت(ع) می کشانند.

«توبه» موجب بی نیازی از «شفاعت»

با وجود «توبه» چه نیازی به «شفاعت» است؟

اگر سؤال شود با وجود «توبه» چه نيازي به «شفاعت» است، بايد گفت: اولاً: توبه شرايطي دارد كه اصلاح گذشته از آن جمله است و تنها ندامت كافي نيست؛ چه بسا خطاكارانى كه موفق به اين اصلاح نشده، اما پشيمانى سراسر وجود آنها را فرا گرفته، اگر دل به شفاعت نبندند از آمرزش الهى مأيوس شده و موجب غرق شدن بيشتر آنها در گناه مى شود. دوماً: گناهكاري كه هنوز توفيق توبه پيدا نكرده، اگر احساس كند امكان شفاعتش در آخرت وجود دارد، همين معنا لااقل سبب تشويق او به ترك گناهان ديگر و انجام اعمال خير خواهد شد.

سازگاری «شفاعت» با «عدل الهي»

آیا «شفاعت» با «عدل الهي» سازگار است؟

شفاعت، منافاتي با «عدل الهي» ندارد؛ چراكه شفاعت بدون زمينه مناسب انجام نمى گيرد و هركس لايق آن باشد، مشمول شفاعت مى شود و هركس لايق نباشد از آن محروم خواهد بود. ثانياً: مجازات گنهكار عين عدالت است و پذيرش شفاعت نوعى تفضّل است.

تفاوت «شفاعت» قرآني با شفاعت دنیوی

آیا «شفاعت» مورد بحث قرآن همان شفاعت معمول در برابر جبّاران و حكّام ستمگر است؟

«شفاعت» قرآني با شفاعت معمول در برابر حكّام ستمگر تفاوت دارد؛ چون صاحبان نفوذ سعى مى كنند گنهكارانى كه با آنها رابطه دارند برخلاف ضوابط از مجازات برهانند؛ اما در شفاعت قرآني، اولياء الله به اجازه و اذن خداوند، كسانى را كه گناهانشان زياد سنگين نيست و در مقابل گناهانشان، اعمال شايسته اى نيز دارند، شفاعت مى كنند.

«شفاعت» و عدم تضادّ آن با اصل «توحید»

آیا «شفاعت» با اصل «توحید» در تضادّ است؟

شفاعتى كه قرآن از آن دفاع مى كند شفاعتى است كه خط اصلى آن به «اذن خدا» بر مى گردد و تا او اجازه شفاعت ندهد كسى حق شفاعت ندارد؛ اما وهابيان - كه شفاعت «قرآن» را با شفاعت هاى شيطانى اطرافيان سلاطين اشتباه كرده اند - آن را انكار كرده و با اصل توحيد در تضادّ مى دانند در حقيقت آنها به پندارهاى خود در اين مسئله ايراد كرده اند نه به مسئله شفاعت قرآنى. بنابراين شفاعت در حقيقت يك نوع سببيّت براى نجات است، چه در امور تكويني و چه در امور تشريعي.

نمونه هائي از «شفاعت» در عالم تکوین

آیا در عالم تکوین نمونه هائی از شفاعت را می توان یافت؟

شفاعت در عالَم تكوين آنقدر گسترده است كه تمام عالم هستى را در بر مى گيرد؛ زيرا كمك موجودات قوى تر به پرورش و نجات موجودات ضعيف تر در جاى جاى جهان تكوين به چشم مى خورد. قرار گرفتن پدر و مادر نيرومند در كنار نوزاد ضعيف، باغبان در كنار نهال ها، معلّم دانشمند در كنار طفل ابجد خوان، صحنه هايى از شفاعت تكوينى را خلق كرده است. حال اين الگوى روشن را از جهانِ تكوين به عالَمِ تشريع يعنى شفاعت هاى انبياء و اولياء براى گنهكاران مي بريم. همان گونه كه پرندگان كوچك و نوزاد به كمك پدر و مادر خود قادر به پرواز مي شوند، شفاعت كنندگان الهى نيز شفاعت شونده هاى ضعيف را كمك مى كنند تا به سوي سعادت و كمال پرواز كنند.

نگاهي به فلسفه «شفاعت»

فلسفه «شفاعت» چيست؟

فلسفه «شفاعت»، نه تشويق به گناه است، نه چراغ سبز براى معاصى، نه عامل عقب افتادگى است و نه چيزى شبيه پارتى بازى در جامعه هاى دنياي امروز؛ بلكه يك مسئله مهم تربيتى است كه از جهات گوناگون آثار مثبت و سازنده اي در بردارد. آری شفاعت باعث ايجاد اميد و مبارزه با روح يأس و از طرفی موجب ايجاد رابطه معنوى با اولياء الله مي شود.

عدم اختصاص «شفاعت» به قيامت

آیا «شفاعت» مخصوص روز قیامت است؟

به تأكيد آيات و روايات، «شفاعت» به معناى وسيع كلمه در هر سه عالَم دنيا، برزخ و آخرت صورت مى پذيرد، هرچند محل اصلى شفاعت و آثار مهم آن در قيامت و براى نجات از عذاب دوزخ است. در سوره «نساء» آمده است: «اگر آنها هنگامى كه به خود ستم مى كردند به نزد تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى كردند و پيامبر(ص) نيز براى آنها استغفار مى كرد خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند».

«شفاعت» موجب تشویق به گناه؟!

آیا «شفاعت» سبب تشویق مردم به گناه نمی شود؟

شفاعت به مفهوم قرآنى نه تنها تشويق به گناه نمى كند، بلكه يك عامل بازدارنده قوى است و سبب مى شود تا افراد آلوده در هر مرحله اى كه هستند متوقّف شده و در مسير گناه پيشروى نكنند، بلكه تدريجاً بازگردند. به تعبير ديگر شفاعت اسلامى مولود نوعى رابطه ميان شفاعت كننده و شفاعت شونده است و منوط به اذن الهى است. اين نكته نيز گفتنى است كه هيچ كس تضمينى درباره شفاعت از هيچ يك از اولياء الله نگرفته و بنابراين نمى تواند مطمئن به شفاعت باشد و فقط به صورت يك اميد و يك احتمال مطرح است.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ السجّادُ عليه السّلام :

اِنّى لَمْ اَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنى فاطِمَةَ اِلاّ خَنَقَتْنى لِذلِکَ عَبْرَةٌ.

من هرگز شهادتِ فرزندان فاطمه عليها السّلام را به ياد نياوردم ، مگر آنکه بخاطر آن ، چشمانم اشکبار گشت .

بحارالانوار، ج 46، ص 109