پاسخ اجمالی:
در قيامت، «نامه اعمال» بدكاران به دست چپ و نيكوكاران به دست راستشان سپرده مى شود. منظور از «دست راست» و «دست چپ» يا اشاره به همان عضو مخصوص بدن است يا كنايه از خير و شرّ مي باشد. در برخي ديگر از آيات، سخن از دادن نامه اعمال بدكاران از پشت سر دارد و اين، به خاطر آن است كه مجرمان هنگام دادن نامه اعمال به دست چپ از شدت شرمسارى دست خود را پشت سر مى گيرند تا مردم اين سند رسوائى را كمتر ببينند! و يا به خاطر آن است كه صورت آنها به پشت سر باز مى گردد و آنها براى ديدن نامه اعمالشان، آن را به دست چپ در طرف پشت سر مى گيرند.
پاسخ تفصیلی:
يكي از حوادث «روز قيامت»، «قرار دادن نامه اعمال در دست انسان ها» است كه بدكاران، نامه اعمالشان به «دست چپ» و نيكوكاران به «دست راستشان» سپرده مى شود و اين، خود يكى از نشانه هاى روشن براى مشخص ساختن وضع خوبان و بدان در دادگاه محشر است. آیاتی از سوره «حاقّه» اشاره به اين مطلب دارد و مى فرمايد: (اما كسى كه نامه اعمالش به دست راستش داده شده [با يك دنيا افتخار] فرياد مى زند كه اى اهل محشر! نامه اعمال مرا بگيريد و بخوانيد! * من مى دانستم قيامتى در كار است و به حساب اعمالم مى رسند!)؛ «فَاَمَّا مَنْ اُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتابِيَه * اِنِّي ظَنَنْتُ اَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيَه».(1)
و به عكس (كسى كه نامه اعمالش به دست چپش داده شده فرياد مى زند: اى كاش هرگز نامه اعمالم به من داده نمى شد! * اى كاش هرگز نمى دانستم حساب من چيست؟ * و اى كاش مرگم فرا مى رسيد!)؛ «وَ اَمّا مَنْ اُوتِىَ كِتابَهُ بِشمِالِهِ فَيَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ اُوتَ كِتَابِيَه * وَ لَمْ اَدْرِ مَا حِسَابِيَه * يَا لَيْتَهَا كانَتِ الْقَاضِيَةُ».(2)
آيا دست راست و چپ اشاره به همان عضو مخصوص بدن است؟ يا كنايه از خير و شر؟ چراكه دست راست را كنايه از خير مى دانند و چپ را كنايه از انحراف و شرّ.
اين معنا به صورت احتمال در تفسير «فى ظلال القرآن» آمده است؛ ولى نياز يا ضرورتى به اين تأويل نيست؛ بلكه به راستى نيكوكاران نامه عمل را در دست راست دارند و بدكاران در دست چپ و اين نشانه اى است براى شناسايى آنها در آن روز.
كلمه «هاؤُمْ» به گفته بسيارى از مفسّران و ارباب لغت، مركّب از «هاء» كه اسم فعل و به معناى «خُذْ»؛ (بگير) است و (ميم) كه ضمير جمع مذكر مخاطب است و اين واژه مانند فعل امر صرف مى شود گفته مى شود: «هاءَ، هاءِ، هائُما، هاؤُم هائُنَّ» (براى مفرد مذكر، مفرد مؤنث، تثنيه جمع مذكر و جمع مؤنث) و گاه همزه تبديل به كاف مى شود و گفته مى شود: «هاكَ، هاكِ، هاكُما، هاكُمْ، هاكُنَّ».
ضمناً (هاء) در آخر «كِتابِيَه وَ حِسابِيَه» به اصطلاح هاء «سَكْت» است و ضمير نيست و به اين ترتيب فقط براى استراحت در كلام است و مفهوم خاصى ندارد.
در حديثى از عبدالله پسر «حنظله» معروف به «غسيل الملائكه» - كه از شهداى احد مى باشد - آمده است كه مى گويد: «روز قيامت، خداوند بنده خويش را نگه مى دارد و سيئاتش را در پشت نامه اعمالش ظاهر مى سازد و به او مى گويد: تو اين عمل را انجام دادى؟ مى گويد: آرى اى پروردگار! سپس به او مى فرمايد: من تو را به خاطر آن رسوا نكردم [لذا دستور دادم پشت نامه اعمال تو بنويسند تا كسى آن را نبيند!] و من آن سيئات را براى تو [به خاطر حسناتت] بخشيدم». اينجاست كه مؤمن [با نهايت شادى و سرور] فرياد مى زند: «هاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتابِيَه»(3)؛ (بگيريد و نامه اعمال مرا بخوانيد اى اهل محشر!)
همين معنا ([يعني] قرار دادن نامه اعمال نيكان در دست راست و بدان در دست چپ) در سوره «انشقاق»، در آيات 7 تا 12 با مقدارى تفاوت آمده است، مى فرمايد: (اما كسى كه نامه عملش به دست راستش داده شده * به زودى و به آسانى به حسابش رسيدگى مى شود * و خوشحال به سوى خانواده اش باز مى گردد * و اما كسى كه نامه عملش را به پشت سرش داده اند * به زودى فريادش بلند مى شود كه اى واى بر من كه هلاك شدم! * و در شعله هاى سوزان آتش دوزخ وارد مى شود!)؛ «فَاَمّا مَنْ اُوتِىَ كِتابَه بِيَمينِهِ * فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِسَاباً يَسيراً * وَ يَنْقَلِبُ اِلى اَهْلِهِ مَسْرُوراً * وَ اَمّا مَنْ اُوتِىَ كِتابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ * فَسَوفَ يَدْعُو ثُبُوراً * وَ يَصْلَى سَعيراً».(4)
در آيات قبل، سخن از بودن نامه اعمال بدكاران به دست چپ آنها بود و در اين آيات از پشت سر است، اين به خاطر آن است كه مجرمان هنگامى كه نامه اعمالشان را به دست چپشان مى دهند از شدت شرمسارى دست خود را پشت سر مى گيرند تا مردم اين سند جرم و رسوائى را كمتر ببينند! و يا به خاطر آن است كه دست چپ آنها به پشت سرشان بسته شده و همان گونه كه آنها «كتاب خدا» را در دنيا پشت سر انداختند، در آنجا نامه اعمالشان پشت سرشان قرار مى گيرد! و يا به خاطر آن است كه صورت آنها به پشت سر باز مى گردد و آنها براى ديدن نامه اعمالشان آن را به دست چپ در طرف پشت سر مى گيرند.
هر يك از اين معانى سه گانه كه باشد با آيات قبل كه مى گويد نامه اعمال بدكاران در دست چپ آنها است منافاتى ندارد.
در اينكه منظور از «اهل»؛ (خانواده) در اينجا چه كسانى هستند؟ بعضى گفته اند: زنان و فرزندان و بستگان نزديك اهل ايمان و اهل نجات است كه پيش از آنها وارد بهشت شده اند و بعضى ديگر آن را اشاره به همسران بهشتى مى دانند، بعضى ديگر نيز آن را به معناى ساير مؤمنان پيشگام در بهشت دانسته اند؛ زيرا مؤمنان همگى اهل يكديگرند و در حقيقت جزء يك خانواده اند؛ ولى تفسير اوّل مناسب تر است بخصوص اينكه همين تعبير «اهل» در آيه 13 همين سوره به معناى خانواده و زن و فرزندان و بستگان نزديك آمده است و اتّحاد سياق ايجاب مى كند كه هر دو به يك معنا باشد.
همچنین در سوره «واقعه» همين تقسيم دو گانه (تقسيم مردم به صاحبان نامه عمل در دست راست و دست چپ) به صورت ديگرى آمده است، مى فرمايد: (اصحاب ميمنه چه اصحاب ميمنه اى [و چه سرنوشت پرافتخار و مسرّت بخشى؟])؛ «فَاَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ ما اَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ»(5)؛ سپس مى افزايد: (و اصحاب مشئمه چه اصحاب مشئمه اى؟ [با چه سرنوشت شوم و دردناكى])؛ «وَ اَصْحَابُ الْمَشْئَمَةِ مَا اَصْحَابُ الْمَشْئَمَةِ».(6)
«ميمنه» از مادّه «يمن» به معناى سعادت و خوشبختى است. بعضى نيز آن را از ماده «يمين» به معناى دست راست تفسير كرده اند و مى گويند اينها همان كسانى هستند كه نامه اعمالشان به دست راستشان داده مى شود (درست است كه ماده «يمن» و «يمين» از يك ريشه است؛ ولى يكى به معناى بركت و سعادت و ديگرى به معنى دست راست است كه آن را مظهر بركت مى دانستند).
راغب در «مفردات» معتقد است كه ريشه اصلى، همان مفهوم دست راست را دارد و از آنجا كه خير و بركت را با كارهايى كه به وسيله دست راست انجام مى گرفت مى دانستند اين واژه به معناى خير و بركت نيز آمده است.
نقطه مقابل آن «مشئمه» از ماده شوم است و به گفته «مقاييس اللّغه» معناى اصلى آن همان دست چپ است؛ ولى از آنجا كه دست چپ و كارهايى كه با آن انجام مى شود را اشاره اى به تيره بختى و ناميمونى مى دانستند كلمه شوم در اين معنا به كار رفته است و به اين ترتيب «اصحاب الميمنه» و «اصحاب المشئمه» در اصل به همان معناى صاحبان دست راست و دست چپ است كه نامه اعمالشان به دست راست يا چپ آنها داده مى شود و تفسير آن به گروه (خوشبخت و سعادتمند) و گروه (بدبخت و تيره روز) معناى دوّم محسوب مى شود.
فخر رازى در تفسير خود «اصحاب الميمنه» را به اصحاب جنّت و بهشت تفسير كرده مى گويد: «اين يا به خاطر آن است كه نامه اعمالشان به دست راستشان است يا از جهت اين است كه از دست راست آنها در عرصه محشر نورى ساطع مى شود همان گونه كه «قرآن» مى فرمايد: «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ اَيْديِهمْ و بِاَيْمانِهِمْ»(7) و يا به خاطر آن است كه دست راست دليل بر خير و نيكى است و عرب، مرغانى را كه از طرف راست آنها حركت مى كردند به فال نيك و آنهايى را كه از طرف چپ پرواز مى كردند به فال بد مى گرفتند».(8)
جمله «ما اَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ ما اَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» - كه به صورت «استفهاميه» آمده - اشاره به مقام بسيار بلند گروه اوّل و مقام بسيار پايين گروه دوّم است، گويى علوّ مقام و كثرت بركات گروه اوّل به قدرى است كه از دسترس فكر انسان بيرون است و اين تعبير كنايه لطيفى از همين معنا مى باشد، به عكس تعبير دوّم كه كنايه از شدت انحطاط مى باشد.
البته در اين آيات سخنى از نامه عمل به ميان نيامده؛ ولى با توجه به ساير آيات قرآن كه اين دو واژه را در مورد نامه هاى اعمال به كار برده تفسير فوق مناسب به نظر مى رسد.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.